فلسفه
سید مرتضی حسینی؛ پروین نبیان
چکیده
هدف این مقاله بررسی معرفتشناختی تجربه دینی از دیدگاه رودولف اتو است که در آن، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی عینیت و فرا عقلانی بودن تجربه دینی پرداخته شده است. اتو با رویکردی پدیدارشناسانه و تفکیک نومن از فنومن و ابداع واژهای به نام امر مینوی (The numinous)، بر فرا عقلانی بودن این تجربه تأکید میکند. او با بیان عناصر موجود در تجربه ...
بیشتر
هدف این مقاله بررسی معرفتشناختی تجربه دینی از دیدگاه رودولف اتو است که در آن، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی عینیت و فرا عقلانی بودن تجربه دینی پرداخته شده است. اتو با رویکردی پدیدارشناسانه و تفکیک نومن از فنومن و ابداع واژهای به نام امر مینوی (The numinous)، بر فرا عقلانی بودن این تجربه تأکید میکند. او با بیان عناصر موجود در تجربه امر مینوی بیان میکند که این عناصر ضرورتاً متوجه متعلّق خود هستند هرچند این متعلّق مبهم باشد و به ساختار فاهمه وارد نشود. وی به پیروی از کانت با تقسیم عالم واقع به دو بخش قابلادراک و غیرقابل ادراک، امر مینوی را مفهومی غیر ادراکی و به معنای دسترسناپذیربودن حقیقت امر مینوی میداند.اتو حقیقت ادیان ابراهیمی را از سنخ تجربه دانسته که میتواند برانگیختهشده و تجلّی یابد و منظور از وحدت ادیان این است که تجربه دینی در طول تاریخ حقیقتی واحد دارد که به شکلهای گوناگون متجلّی شده است. اتو، وحی در ادیان ابراهیمی را تجلّی و حضور خداوند بر پیامبران دانسته و بر این باور است که تبعیّت از سبک زندگی پیامبران (فعل، قول و تقریر نبی) که محصول این تجربه است باعث میشود ما خود از طریق شهود و احساس، حضور خداوند را دریابیم.
مسعود حاجی ربیع؛ محمد فنایی اشکوری
دوره 10، شماره 38 ، تیر 1393، ، صفحه 45-60
چکیده
«معنا» در اندیشة "ابنعربی"، حقیقتی کلی و مشترک میان مراتب معنایی یک واژه است. هر واژه مراتبی را از معنا دارا است که به صورت حقیقی بر همة آنها صدق میکند. این حقیقت مشترک، روح واحد حاکم بر معانی یک واژه را شکل میدهد. این نظریه، بر آیات الاهیاتی قرآن (آیات ناظر به اوصاف خدا) تطبیق میکند و براساس آن، نسبت محمولات این آیات به موضوع ...
بیشتر
«معنا» در اندیشة "ابنعربی"، حقیقتی کلی و مشترک میان مراتب معنایی یک واژه است. هر واژه مراتبی را از معنا دارا است که به صورت حقیقی بر همة آنها صدق میکند. این حقیقت مشترک، روح واحد حاکم بر معانی یک واژه را شکل میدهد. این نظریه، بر آیات الاهیاتی قرآن (آیات ناظر به اوصاف خدا) تطبیق میکند و براساس آن، نسبت محمولات این آیات به موضوع آن یعنی خدا، حقیقی و خالی از مجاز است. محمولات تشبیهی آیات الاهیاتی، پس از انصراف معنا از عوارض ناسوتی و امکانی، به خدا نسبت داده میشوند. در فهم این نظریه، مباحث هستیشناسانه ابنعربی بسیار مهم مینماید. این نظریه، در فهم و تفسیر متون الاهیاتی قرآن تأثیرگذار است. هدف این نوشتار، تبیین نظریة ابنعربی در باب ماهیت معنا جهت معناشناسی محمولات الاهیاتی قرآن و ارائة ثمرات عملی این نظریه است
حمیده ایزدی نیا؛ اصغر واعظی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 45-58
چکیده
چکیده
"هرش"بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی "گادامر" به پلورالیسم و نسبیتانگاری میانجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف میداند، اما در نظر گادامر، فهم عبارتاستاز تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعینیافته است و هدف از ...
بیشتر
چکیده
"هرش"بر این باور است کهنظریه هرمنوتیکی "گادامر" به پلورالیسم و نسبیتانگاری میانجامد. هرش به پیروی از عالمان هرمنوتیکی رمانتیک هدف خوانش متن را دستیابی به قصد مؤلف میداند، اما در نظر گادامر، فهم عبارتاستاز تفاهم و توافق با دیگری، نه کشف قصد و نیت دیگری. بنابراین هرش معتقد است معنای متن از قبل تعینیافته است و هدف از خوانش متن کشف این معناست. اما در نظر گادامر معنا از طریق دیالوگ میان مفسر و متن تولید میشود و درنتیجه هیچ معنای از قبل تعینیافتهای وجود ندارد. بر پایه این نگرش، گادامر زبان و امکانات آن را شرط تعین معنا میداند، ولی هرش بر این باور است که زبان صرفاً شرط آشکارگی معناست. هرش از سوی دیگر گادامر را متهم به بیمعیاری میکند. وقتی معنا امری نامتعین شد دیگر هیچ معیاری برای تمییز تفسیر درست از تفسیر نادرست وجود ندارد. در این مقاله بر آنیم تا ضمن طرح سه انتقاد اساسی هرش به گادامر، پاسخ آنها را از منظر شارحان و مدافعان گادامر بیان نماییم.
میثم سفید خوش؛ یوسف شاقول
چکیده
جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایده گرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایده گرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تامین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند. راولز به منظور ارائه نظریه ای که از آفات فایده گرایی و به ویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد ضروری می بیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل ...
بیشتر
جان راولز نظریه عدالت خویش را اساسا در تقابل مستقیم با نظریه فایده گرایی شکل داده است زیرا معتقد است فایده گرایی آماده است تا آزادی و عدالت را برای تامین منفعت و سعادت افراد جامعه قربانی کند. راولز به منظور ارائه نظریه ای که از آفات فایده گرایی و به ویژه فردگرایی افراطی آن بری باشد ضروری می بیند تا راهکارها و مفاهیم اساسی فلسفه حق هگل را از نو مورد بازخوانی قرار دهد زیرا هگل نیز در زمانه خود و در رویارویی با اندیشه های متفکران دوره روشن اندیشی، درگیر معضلاتی مشابه مشکلات موجود در فایده گرایی بوده است. در واقع راولز استفاده از نگرش هگلی را برای تبیین نظریه عدالت و مفاهیم اساسی آن مفید می داند. مقاله حاضر در پی آن است تا اولا نشان دهد که راولز چگونه برای تامین هدف مذکور روایتی ویژه از مهمترین عناصر فلسفه حق هگل ارائه داده و سمت و سوی آن را منطبق با جریان لیبرالیسم معرفی کرده است. او در این راستا دو نوع از لیبرالیسم را از هم تمییز داده و نظریه خود را همراه با اندیشه کانت و هگل از مصادیق نوع واحدی از آنها بر می شمارد. دوم اینکه به نظر می رسد راولز به منظور نیل به مطلوب خویش ناگزیر بوده است تا به رغم اذعان اولیه خویش مبنی بر کانتی بودن نظریه اش دست کم در برخی از موارد اساسی، از نگرش کانتی روی گردانده و به جانب نگرش هگلی روی آورد. تبیین و استدلال وجوه اساسی این گشت فکری هدف دیگر مقاله حاضر را شامل می شود.
غلامرضا ذکیانی
چکیده
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها ...
بیشتر
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها حکم کنیم. برای استخراج این مبانی فلسفی باید افزون بر آثار پیروان ارسطو به تألیفات خود وی نیز مستقیماً مراجعه کنیم تا هم سهم دقیق استاد و شاگردان در فرایند رشد منطق ارسطویی معلوم شود و هم آراء پیروان، بهویژه آنجا که از اندیشههای استاد فاصله گرفته-اند، با آراء خود ارسطو خلط نشود. شاید مهمترین تحولی که در منطق ارسطو توسط دانشمندان مسلمان رخ داده، تألیف کتاب اشارات و پیدایش منطق دوبخشی است. فرضیۀ نگارنده این است که این تحول تنها به بخش-بندی صوری منطق مربوط نمیشود، بلکه ناشی از تحولات بنیادینی است که از نگرش به منطق سرچشمه میگیرد. سرآغاز این تحولات به تألیف کتاب ایساغوجی (کلیمحور) و افزوده شدن آن به مجموعۀ ارغنون برمیگردد که بالاخره به حذف شدن مقولات (جزئیمحور) و صوری شدن قیاس ارسطویی انجامید. اثبات چنین فرضیهای مستلزم شناخت دقیق منطق ارسطو است. در این مقاله ضمن اشاره به دو رسالۀ مقولات و ایساغوجی، به چند مورد مهم و بیلاحقه در تحلیل اول چون مثال نقض، تقدم اشکال بر قیاس، و شکل چهارم پرداختهایم.
محسن فرمهینی فراهانی؛ محمد حسن میرزا محمدی؛ اسماعیل خارستانی
چکیده
با توجه به اهمیت آموزش فلسفه به کودکان در دوران معاصر، این مقاله با استفاده از روش تطبیقی به تبیین اهداف آموزش فلسفه به کودکان پرداخته است. نتایج به دست آمده در این بررسی نشان میدهد که از مهمترین اهداف آموزش فلسفه به کودکان، برای مثال در ایالات متحده، پرورش تفکر و استدلال و بهبود یادگیری و به طور کلی پرورش مهارتهایی است که هر فرد ...
بیشتر
با توجه به اهمیت آموزش فلسفه به کودکان در دوران معاصر، این مقاله با استفاده از روش تطبیقی به تبیین اهداف آموزش فلسفه به کودکان پرداخته است. نتایج به دست آمده در این بررسی نشان میدهد که از مهمترین اهداف آموزش فلسفه به کودکان، برای مثال در ایالات متحده، پرورش تفکر و استدلال و بهبود یادگیری و به طور کلی پرورش مهارتهایی است که هر فرد در بزرگسالی به آن نیازمند است؛ در آرژانتین، پرورش تفکر و روحیۀ انتقادپذیری؛ در انگلستان، پرورش تفکر و چگونگی شهروندی و پرورش روحیۀ گفتوگو و کاوشگری؛ در استرالیا، پرورش تفکر، پرورش روحیۀ پرسشگری و انتقادی و نیز قضاوت؛ در فرانسه، پرورش و تقویت تفکر، مفهومسازی و مسئلهپردازی؛ و در دانمارک، پرورش تفکر و توسعۀ تواناییهای فردی و اجتماعی است. همۀ این کشورها پرورش تفکر را از اهداف مهم آموزش فلسفه به کودکان می-دانند و از این نظر به یکدیگر شباهت دارند؛ همچنین در اهدافِ پرورشِ روحیۀ قضاوت و پرورش روحیۀ استدلال بین اکثر کشورها شباهت وجود دارد. تفاوت اهداف، به ویژه اهداف ایالات متحدۀ امریکا با دیگر کشورها، در پرورش تمایلات دمکراتیک و نیز درگیر کردن کودکان با کندوکاو فلسفی است.
محمدرضا عبداله نژاد
چکیده
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفة اخلاق "کانت" و "شوپنهاور" محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهة اخلاقی پیدا میکند که کاملاً تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون ارادة انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او بهجای عقل، انگیزهها ...
بیشتر
مفهوم «اراده» جزء یکی از مفاهیم کلیدی فلسفة اخلاق "کانت" و "شوپنهاور" محسوب می شود. در نظام اخلاقی کانت، اراده زمانی وجهة اخلاقی پیدا میکند که کاملاً تابع عقل و قوانین ماتقدم و مطلق آن باشد. اما شوپنهاور معتقد است که چون ارادة انسان مقدم بر عقل اوست، بنابراین عقل نمیتواند اراده را به انجام کاری وادارد. او بهجای عقل، انگیزهها و محرکها را بهعنوان منشأ اصلی شکلگیری هر عمل ارادی- ازجمله عمل اخلاقی- میداند. ولی نکتة مهم اینجاست که او با تقسیم محرکها به سه نوع «همدلی»، «اگوئیسم» و «سوءنیت»، فقط همدلی را بهعنوان محرک عمل اخلاقی یا پایة اصلی اخلاق قرار میدهد و دو محرک دیگر را بهعنوان محرکهای ضداخلاقی کنار میگذارد. او با انجام این کار پایة عقلانی اخلاق کانت را در قالب سه نوع استدلال مورد انتقاد قرار میدهد: او ابتدا فرمالیسم اخلاقی کانت و ادعاهای ماتقدم آن را زیر سؤال میبرد، سپس تزلزل مفهومی موجود در اخلاق کانت را (که ناشی از ناسازگاری میان ادعای ظاهری او مبنیبر تأسیس اخلاق بر پایة عقل و علاقة باطنیاش به اخلاق کلامی است) مورد انتقاد قرار داده و درنهایت نظام اخلاقی کانت را متهم به اگوئیسم میکند. در نتیجه، مقالة حاضر سعی میکند با توصیف انتقاد شوپنهاور از نظام اخلاقی کانت، جایگاه و ویژگی اصلی اخلاق شوپنهاور را مشخص نماید.
مهدی بهنیافر؛ امیرحسین رجب زاده عصارها؛ زهره عباسیان
چکیده
پژوهش حاضر به بررسی وضعیت استنادی مقالات منتشرشده در فصلنامۀ حکمت و فلسفه در دورۀ دهسالۀ 1384 تا 1393 میپردازد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل استنادی و بررسی کیفی انجام شده و دادهها با استفاده از قابلیتهای آماری نرمافزار اکسل تجزیه و تحلیل شدهاند. در این تحلیل، بخشهایی به تحلیل آماری مآخذ مقالات، متوسط تعداد استنادها، ...
بیشتر
پژوهش حاضر به بررسی وضعیت استنادی مقالات منتشرشده در فصلنامۀ حکمت و فلسفه در دورۀ دهسالۀ 1384 تا 1393 میپردازد. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل استنادی و بررسی کیفی انجام شده و دادهها با استفاده از قابلیتهای آماری نرمافزار اکسل تجزیه و تحلیل شدهاند. در این تحلیل، بخشهایی به تحلیل آماری مآخذ مقالات، متوسط تعداد استنادها، میزان استناد به انواع اقلام علمی، وضعیت زبانی مآخذ، میزان خوداستنادی و حوزههای موضوعی مقالات اختصاص یافته است. در قسمت بحث و نتیجهگیری این پژوهش هم ده فقره تحلیل کیفی در حوزههایی مانند: نوآوری، علمسنجی و اخلاق پژوهش عرضه شده است. گرایش کم این تولیدات فلسفی به مقالات در مقایسه با کتابها و سایر منابع، مسئلۀ «نوآوری» در این مقالات و رابطۀ آن با کمیت استنادها، «چند نویسندگی» و نسبت آن با نوآوری، سهم ناچیز تولیدات بومی در تولیدات جهانی این حوزه، گرایش زبانی مآخذ مقالات و نیز نسبت خوداستنادی نویسنده و خوداستنادی مجله و نیز دلالتهای قابل استخراج دربارۀ «کار جمعی» در حوزههای نظریتر علوم انسانی، ازجمله محورهایی هستند که مدلول آنها در این پژوهش و در ارتباط با تحلیل استنادی انجام شده در حوزۀ فلسفه بهعنوان یکی از حوزههای اصلی علوم انسانی در ایران مورد توجه قرار گرفتهاند.
حسین شمس
چکیده
برهان امکان که در آثار بسیاری از اندیشمندان اسلامی و غربی، تقریری از آن دیده میشود، یکی از براهین اثبات وجود خدا است که وجود یک موجود ضروری را از طریق ممکن بودن موجودات اثبات میکند. آکویناس با ترکیب برهان حدوث متکلمان و برهان علیّت، تقریری از این برهان ارائه داده که شبیه برهان وجوب و امکان در فلسفه و کلام اسلامی است. این نوشتار ...
بیشتر
برهان امکان که در آثار بسیاری از اندیشمندان اسلامی و غربی، تقریری از آن دیده میشود، یکی از براهین اثبات وجود خدا است که وجود یک موجود ضروری را از طریق ممکن بودن موجودات اثبات میکند. آکویناس با ترکیب برهان حدوث متکلمان و برهان علیّت، تقریری از این برهان ارائه داده که شبیه برهان وجوب و امکان در فلسفه و کلام اسلامی است. این نوشتار با تکیه بر نقدهای پلانتینگا به بررسی تقریر آکویناساز این برهان پرداخته و تأثیرپذیری وی از اندیشمندان مسلمان، خصوصاً ابن سینا را نشان داده است.و از این رهگذر ضعف های تقریر آکویناس در مقایسه با تقریر ابن سینا نمایان شده است.
قاسم پورحسن
دوره 9، شماره 36 ، دی 1392، ، صفحه 47-70
چکیده
نظریة «اعتباریات»، یک ابداع نظری و ابتکاری معرفتشناسانه است که با رویکرد روانشناسی - معرفتشناختی تدوین شدهاست. علامهطباطبائی اعتباریات را افکار عملی و اجتماعی انسان بر میشمارد که آدمی به کمک عوامل احساسی میکوشد تا میان دو جهان حقیقی، وساطت بر قرار سازد. علامهطباطبائی بهمثابه طرحی بدیع، نظریة اعتبارات را تدوین ...
بیشتر
نظریة «اعتباریات»، یک ابداع نظری و ابتکاری معرفتشناسانه است که با رویکرد روانشناسی - معرفتشناختی تدوین شدهاست. علامهطباطبائی اعتباریات را افکار عملی و اجتماعی انسان بر میشمارد که آدمی به کمک عوامل احساسی میکوشد تا میان دو جهان حقیقی، وساطت بر قرار سازد. علامهطباطبائی بهمثابه طرحی بدیع، نظریة اعتبارات را تدوین کرد. ادراکات اعتباری در افتراقی از ادراکات حقیقی، بخشی از نظام معرفتی است که تا پیش از علامه در فلسفةاسلامی پیشینهای ندارد. گرچه فیلسوفان اسلامی از اعتباریات بالمعنیالاعم (معقولات ثانیه) سخن گفتهاند، اما اعتباریات بالمعنیالاخص (یا اعتباریات اجتماعی) از ابتکارات بدیع علامهطباطبائی محسوب می شود.
اعتباریات که در آثار مختلف علامه بهویژه در المیزان، اصول فلسفه، برهان، رسالة اعتباریات مطرح شد، عمدتا ناظر به ساحات اجتماعی و عملی است، اما در عینحال بخش مهمی از معرفتشناسی است. علامه در مقالههای سوم تا پنجم اصول فلسفه از ادراکات حقیقی و در مقالة ششم از ادراکات اعتباری سخن به میان آورده است. اعتباریات نه همچون ادراکات حقیقی رابطه توالدی و استنتاجی دارند و نه برهانیاند. اساس طرح اعتباریات، نظریه «انسانشناسی» علامهطباطیایی است. این نظریه هم میتواند به شناخت صحیح از انسان، نیازها و پرسشها و نیز غایات و اهداف او کمک کند و هم اسباب شکلگیری نظامات جمعی و زندگی اجتماعی، بنیانهای حقوق و اخلاق جمعی را شرح دهد. نتایج معرفتی اعتباریات را هم میتوان در مسألة ملک و حکومت اجتماعی ملاحظه کرد که قدرت سیاسی را امری انسانی بر میشمارد و هم در کشمکشهای امروزین علومانسانی دید. اعتباریات، قلمروی روشن از درک مناسبات و روابط اجتماعی انسان، نیازهای اساسی آدمی، اهداف و اغراض او در حرکت استکمالی و بالأخره چارچوبی نیرومند از نظریهپردازی در علومانسانی، اخلاق و قدرت سیاسی عرضه میکند. در نوشتار حاضر در صددیم تا وجوه ابداعات علامه در اعتباریات را بررسی کرده و نتایج و پیامدهای معرفتی آن را مورد توجه قرار دهیم.
حسین هوشنگی؛ احمد پاکتچی
دوره 12، شماره 45 ، فروردین 1395، ، صفحه 47-64
چکیده
هر یک از علامه طباطبایی و یاکوب اوکسکول با ابتنا واتکا بر واقعیات زیستی و تکوینی جانداران به نظریه پردازی در حوزه جهان ادراکی و انسان پرداخته اند . نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه اومولت اوکسکول از این حیث در اهداف واجد همسانی ها و قرابت هایی است که بستری را مهیا می کند تا بتوان پاره ای امکانات و قابلیت های تئوریک ...
بیشتر
هر یک از علامه طباطبایی و یاکوب اوکسکول با ابتنا واتکا بر واقعیات زیستی و تکوینی جانداران به نظریه پردازی در حوزه جهان ادراکی و انسان پرداخته اند . نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و نظریه اومولت اوکسکول از این حیث در اهداف واجد همسانی ها و قرابت هایی است که بستری را مهیا می کند تا بتوان پاره ای امکانات و قابلیت های تئوریک را در نظریه علامه بسط و گسترش داد. ادراکات اعتباری ، تمهیدات ذهنی و ابزارهایی ادراکی است که تحت تاثیر نیاز های تکوینی و احساسات برآمده از آنها جعل و ساخته می شود . اومولت هم جهان است آن گونه که از سوی موجود زنده تحت تاثیر نیاز های جسمی برای او شکل می گیرد . این شکل گیری با ساز و کار تعریف (=اعتبار) حاصل می شود که در "چرخه کار کردی" و تعامل و تاثیر و تاثر متقابل محیط و فرایند تعریف حاصل می شود . آنچه محوراست ، جسمانیت و نیازهاست . توجه به واقعیت زیستی و نیازهای جسمی و تکوینی، توجه به تاثیر ابعاد غیرمعرفتی بر دستگاه ذهن و معرفت و پیوند میان جنبه مادی و ادراکی و معنایی ، توجه به معیار کارایی و مفید بودن به جای معیار صدق و کذب ، تاکید بروجوه سابجکتیو در اومولت و اعتباریات ، ربط و پیوند با واقعیات ازطریق جسمانیت در اوکسکول و از جهت خاستگاه تکوینی و غایت خارجی در اعتباریات در علامه از وجوه همسانی موجود میان ان دونظریه است . اما وجوه اختلاف عمده را باید در باور به ادراکات اعتباری ثابت دانست که علامه آنرا بر اساس احساسات و نیاز های نوعی و ثابت ، توجیه و تبیین می کند ولی اوکسکول ساز و کار دوسویه تاثیرپذیری از خارج و بازتعریف مدام ، جایی برای ثبات نمی گذارد. علاوه بر این در نظریه اوکسکول تفکیکی میان حقایق و اعتباریات ان گونه که در نظریه علامه می توان یافت ، به چشم نمی خورد.
منیره پلنگی
چکیده
در این مقاله آراء متفکرانی که هرکدام بنوبه خود میتواند نماینده وحتی گاه مؤسس مکتب خاصی قلمداد شود، در زمینة جعل و صدور مورد ارزیابی قرار گرفته است. در آغاز به نظر میرسد که باید بتوانیم در یک تقسیم کلی حکماء را صرفاً در دو گروه جای دهیم: یک گروه آنهایی که در چارچوب کثرت و تباین وجودات، علیت و جعل را به معنای مرسوم آن تلقی کرده ولذا ...
بیشتر
در این مقاله آراء متفکرانی که هرکدام بنوبه خود میتواند نماینده وحتی گاه مؤسس مکتب خاصی قلمداد شود، در زمینة جعل و صدور مورد ارزیابی قرار گرفته است. در آغاز به نظر میرسد که باید بتوانیم در یک تقسیم کلی حکماء را صرفاً در دو گروه جای دهیم: یک گروه آنهایی که در چارچوب کثرت و تباین وجودات، علیت و جعل را به معنای مرسوم آن تلقی کرده ولذا جعل را متعلق به «وجود»» دانستهاند، و درنتیجه صدور معالیل را از علت همانا گسترش دایرة وجود ویا موجودات تصور کردهاند. گروه دیگر کسانی که نظر به وحدت صرفة سنخ وجود، فزونی یافتن دایرة وجود را ناممکن دانسته، علیت را به معنای ظهور و تجلی تفسیر کردهاند. اما، برخلاف این برداشت اولیه، خواهیم دید که در دستة دوم کسانی چون ملاصدرا علیرغم قول به وحدت وجود و فاعل بالتجلی دانستن مبدأ اعلای هستی، همچنان به مجعولیت «وجود»» رأی دادهاند که این خود میتواند محل توجه و نظر قرار گیرد؛ چنان که در زمرة قائلین به مجعولیت ماهیات کسانی چون شیخ اشراق را داریم که، بکلی متفاوت با دیگران، نظامی مبتنی بر نور (و نه وجود) بنا نهاده و درعین حال نور و ظلمت هردو را صادر یا مجعول قلمداد کرده است. بدین ترتیب ما عملاً با حکیمانی با مواضع مختلف در این باب مواجهیم که حتی اگر در تقسیم دوشقی اول هم قرار گیرند، اما با ویژگیهای خاص خودشان در یک تقسیم فرعیتر بنحوی از سایرین جدا خواهند شد. درپایان بدین نتیجه میرسیم که نگاه عمیق و همهجانبهای در معنای «صدور» و «جعل»، آن گونه که متناسب با موازین عقلی-حِکمی است، از سوی برخی حکیمان صورت نگرفته است و بنظر بدون تأمل کافی در معنای علیت به احکام مربوط به آن پرداختهاند. ذکر مبانی مؤثر ایشان در مبحث مذکور را مورد توجه قرار دادهایم تا نشان دهیم که برخی از ایشان حتی رأی خود را در این باب بر مبانی صریح وجودشناسی خویش مبتنی نساختهاند و دو گونه موضعگیری داشتهاند.
زهره سادات ناجی؛ محسن جوادی
چکیده
محمد غزالی و توماس آکویناس به ترتیب در جهان اسلام و مسیحیت، نقشی تأثیرگذار بر اندیشمندان پس از خود داشتند. نگاه دینی آنها در آثارشان نمایان است و یکی از مسائلی که به تبع نگرش دینی، هر دو متفکر به آن معتقدند، مسئله تمایز نفس و بدن است. این موضوع اگرچه سابقهای به قدمت اندیشه یونان باستان دارد، اما نوع نگاه دینی غزالی و آکویناس، نتایج ...
بیشتر
محمد غزالی و توماس آکویناس به ترتیب در جهان اسلام و مسیحیت، نقشی تأثیرگذار بر اندیشمندان پس از خود داشتند. نگاه دینی آنها در آثارشان نمایان است و یکی از مسائلی که به تبع نگرش دینی، هر دو متفکر به آن معتقدند، مسئله تمایز نفس و بدن است. این موضوع اگرچه سابقهای به قدمت اندیشه یونان باستان دارد، اما نوع نگاه دینی غزالی و آکویناس، نتایج فلسفی آن را از عقیده فیلسوفانی چون ارسطو متمایز می سازد. از جمله مطالب دیگری که در نوشتههای غزالی و آکویناس به آن به شکل جدی پرداخته شده، مباحث اخلاقی است. هدف این مقاله بررسی ارتباط دو موضوع یادشده، یعنی تأثیرپذیری فلسفه اخلاق این دو اندیشمند از دین بوده که به شکل خاص میتوان این موضوع را در اعتقاد به تمایز نفس و بدن، جاودانگی نفس و همین طور ثواب و عقاب اخروی پیگیری کرد. این نوشته به اثرگذاری وحی و میزان بهرهگیری از آن در فلسفه اخلاق غزالی و آکویناس، و سهم آن در شکلگیری اندیشه اخلاقی این دو پرداخته و روشن میسازد که این نقش در اخلاق غزالی پررنگتر است.
سید محمد علی دیباجی؛ مصطفی عابدی
چکیده
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر ...
بیشتر
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر حکمت اشراق به تحلیل جهان وطنی سهروردی میپردازدیم. با توجه به اینکه سهروردی از یک سو در هستیشناسی خود از نظام نوری استفاده میکند و از سوی دیگر واژههایی مرتبط با مقولة وطن مانند شرق و غرب را به کار میبرد؛ هستیشناسیاش با مقولۀ وطن و به واسطۀ آن جهانوطنی پیوند مییابد. بر این اساس در اندیشۀ سهروردی نه تنها وطن همسان با هستی است بلکه باید گفت عین هستی به شمار میرود و پهنای وطن به گسترۀ هستی امتداد مییابد. دراندیشۀ جهان وطنی سهروردی، چون انسانها متعلق به یک حیقیقت نوریاند به لحاظ ذاتی میان آنها اختلافی نیست و به یک اندازه دارای حرمت هستند بنابراین مبنا هیچ یک از اختلافات عرضی مانند رنگ و زبان و خاک و... حق ویژهای را به گروهی خاص نمیدهد و هیچ گروهی را بر دیگری برتر نمیکند.
اعظم محسنی؛ علی فتح طاهری
چکیده
کانت و لویناس، هر دو کار خود را با نقد سنت غربی قبل از خود آغاز میکنند؛ کانت از سنتی انتقاد میکند که اعتبار را به عین، در مقابل ذهن، میدهد و در نهایت باعث فراگیر شدن فضای شک در حوزۀ معرفت شناسی و اخلاق میشود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و اعتبار بخشیدن به فاعل شناسا، چه در حوزۀ اخلاق و چه در حوزۀ معرفت شناسی، به نوعی سعی میکند اعتبار ...
بیشتر
کانت و لویناس، هر دو کار خود را با نقد سنت غربی قبل از خود آغاز میکنند؛ کانت از سنتی انتقاد میکند که اعتبار را به عین، در مقابل ذهن، میدهد و در نهایت باعث فراگیر شدن فضای شک در حوزۀ معرفت شناسی و اخلاق میشود. کانت با طرح انقلاب کپرنیکی و اعتبار بخشیدن به فاعل شناسا، چه در حوزۀ اخلاق و چه در حوزۀ معرفت شناسی، به نوعی سعی میکند اعتبار شناخت را از یک سو و قابل اجرا بودن قوانین اخلاق را{که خود فاعل اخلاق در وضع آنها دخیل است}، از سوی دیگر تضمین کند. در لویناس نیز تلاشی از این دست مشاهده میشود؛ لویناس در انتقاد از سنت فلسفی که همواره تکیه را بر «همان» و «خود»، در مقابل «دیگری» و «غیر» گذاشته است، غیر و دیگری را اولویت میبخشد و سعی میکند متافیزیکی مبتنی بر نسبتی که ما با غیر {به معنای اعم} و دیگری {به معنای اخص} داریم، بنا کند. لویناس در اخلاق، که محور بحث ما در این پژوهش است، در مقابل «خودآیینی»، که اساس فلسفۀ اخلاق کانت را شکل میدهد؛ «دیگرآیینی» و نسبتی که ما با دیگری داریم را اساس اخلاق قرار میدهد. ادعای ما در این مقاله این است که اخلاق خودآیین کانت، که به نوعی بر عقلانیت مشترک بین انسانها تأکید دارد؛ در برابر اخلاق دیگرآیین لویناس، که بر احساس و عاطفۀ انسانها تکیه دارد، ضمانت اجرایی بهتر و بیشتری در جوامع انسانی دارد.
فلسفه
سید اشکان خطیبی؛ محمد تقی طباطبائی
چکیده
فلسفۀ برگسون را گاه دوگانهانگار دانستهاند و گاه یگانهانگار. بهای جانبداری از هریک نیز نابوده انگاشتن بعضی مفاهیم و تصریحهای برگسون به نفع بعضی دیگر بوده است. در این میان، کسانی کوشیدهاند فلسفۀ برگسون را همزمان دوگانهانگار و یگانهانگار بخوانند، اما کوششها نهتنها نابسنده بوده بلکه بر دشواریهای پیشین نیز افزوده ...
بیشتر
فلسفۀ برگسون را گاه دوگانهانگار دانستهاند و گاه یگانهانگار. بهای جانبداری از هریک نیز نابوده انگاشتن بعضی مفاهیم و تصریحهای برگسون به نفع بعضی دیگر بوده است. در این میان، کسانی کوشیدهاند فلسفۀ برگسون را همزمان دوگانهانگار و یگانهانگار بخوانند، اما کوششها نهتنها نابسنده بوده بلکه بر دشواریهای پیشین نیز افزوده است؛ زیرا گاه فلسفۀ برگسون را به فلسفهای وحدت وجودی بازبرده و گاهی بر بنیادی دیالکتیکی استوار ساخته و گاه دیگر آن را بهنوعی دوگانهانگاریِ متعارف بدل کرده است. ژیل دلوز، با طرح آموزۀ «تفاوت»، خوانشی از فلسفۀ برگسون به دست داده است که بر اساس آن فلسفۀ برگسون لحظات مختلفی از دوگانهانگاری و یگانهانگاری دارد که در هریک، دیرند «بیانی» دیگرگونه میپذیرد: از دوگانهانگاری مطلق به یگانهانگاری نهفته و سپس به دوگانهانگاریِ بازیافته. هدف این مقاله این است که ضمن برجسته کردن تفاوت اساسی خوانش دلوز با بقیۀ خوانشهای وحدت وجودی یا دوگانهانگار یا دیالکتیکی از فلسفۀ برگسون، نشان دهد که توضیح نسبت این لحظات و بهویژه توضیح منطق گذارِ واپسین به دوگانهانگاریِ بازیافته مستلزم فراخواندن آموزهای است که گرچه دلوز خود آن را پرورانده، در خوانشاش از برگسون آن را چندان برجسته نکرده است. بهاینترتیب، مدعا این است که توضیح منطقِ تفکیک لحظههای فلسفۀ برگسون در خوانش دلوز و نیز منطق گذار از هریک به دیگری، بهجای ملاحظۀ دو بیان از دیرند، مقتضی در شمار آوردن بیان سومِ دیرند همچون تفاوت فینفسه است. اینگونه است که بیانپذیری هریک از وجوه دیرند در سه گونه تفاوت میسر میگردد: دیرند همچون امر ناب در تفاوت ماهوی، دیرند همچون امر فراگیر در تفاوت شدّی و دیرند همچون امر خلاق در تفاوت فینفسه.
عبدالرزاق حسامی فر
دوره 11، شماره 41 ، فروردین 1394، ، صفحه 49-68
چکیده
یکی از نظریات مهم ویتگنشتاین متأخر، نفی زبان خصوصی است؛ زبانی که معنای واژگاناش را تنها کاربر آن زبان میداند. ویتگنشتاین در استدلال خاطرهنویس برای اثبات امتناع زبان خصوصی میگوید که محال است شخص بتواند احساس خودش را با نشانهای مثل «S» نامگذاری کند و آن را در دفتر خاطراتش یادداشت کند و بعد از آن بخواهد تکرار آن احساس را ...
بیشتر
یکی از نظریات مهم ویتگنشتاین متأخر، نفی زبان خصوصی است؛ زبانی که معنای واژگاناش را تنها کاربر آن زبان میداند. ویتگنشتاین در استدلال خاطرهنویس برای اثبات امتناع زبان خصوصی میگوید که محال است شخص بتواند احساس خودش را با نشانهای مثل «S» نامگذاری کند و آن را در دفتر خاطراتش یادداشت کند و بعد از آن بخواهد تکرار آن احساس را نیز در آن دفتر یادداشت کند. از این استدلال تفسیرهای متفاوتی شدهاست. برخی آن را استدلالی علیه اعتبار حافظه دانستند و برخی آن را تأکیدی بر ضرورت وجود قواعدی برای کاربرد واژگان در یک زبان بهشمار آوردند. تشکیک در اعتبار حافظه گاهی به توان حافظه بر نگهداری احساس آغازین و گاهی به توان حافظه بر یادآوری درست کاربردهای یک نشانه در گذشته مربوط میشود. مفسران بیشتر شق نخست را برگرفتند و به هر حال امکان احراز درستی عملکرد حافظه را در زبان خصوصی به این دلیل منتفی دانستند که معیاری عینی برای بازسنجی کاربردهای یک نشانه وجود ندارد. در این مقاله برخی تفاسیر از استدلال خاطرهنویس بررسی شدهاست.
عباس علی وفایی
چکیده
از گذشتههای دور، افکار بلند و شخصیتهای علمی و فرهنگی فراوانی در آسیای میانه ظهور کردهاند. شهرهای بنامی چون بخارا، سمرقند، خوارزم، فرغانه، خیوه و مرو در این منطقه پناهگاه نیکی برای بالندگی علم و دانش و شخصیتهای علمی بودهاند. در این سرزمین، عرفان و تصوف و اندیشههای فلسفی جریان غالب در دورههای گوناگون بودهاند. امّا بخت با آن چنان بوده ...
بیشتر
از گذشتههای دور، افکار بلند و شخصیتهای علمی و فرهنگی فراوانی در آسیای میانه ظهور کردهاند. شهرهای بنامی چون بخارا، سمرقند، خوارزم، فرغانه، خیوه و مرو در این منطقه پناهگاه نیکی برای بالندگی علم و دانش و شخصیتهای علمی بودهاند. در این سرزمین، عرفان و تصوف و اندیشههای فلسفی جریان غالب در دورههای گوناگون بودهاند. امّا بخت با آن چنان بوده است که همواره دستخوش تغییرات سیاسی و جغرافیایی گردد. و این دگرگونی و تغییر، باعث ظهور اندیشههای جدید و کمرنگ شدن برخی از تفکرات پیشین شده است. یکی از مباحثی که در این تحولات، تغییرات و دگرگونیهای فراوانی یافته است اندیشههای فلسفی و نگاه به مکاتب فلسفی است. نمود این نگاه را در سدههای اخیر، در دو برهة زمانی بیشتر شاهدیم: نخست پس از تسلط شوروی سابق به این منطقه و چیرگی آن بر قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و برخی از سرزمینهای این منطقه، و دیگری پس از استقلال کشورهای مذکور در اواخر قرن بیستم و پدیدار آمدن جریانات جدید در آنها. این مقاله میکوشد تا از حیث تاریخی به این مسئله بپردازد، وضعیت امروز آموزش فلسفه را در آن منطقه بررسی کند و بیشتر بر ازبکستان تأکید کند، زیرا ازبکستان به جهت داشتن صبغة علمی و فرهنگی، در میان دیگر کشورهای آسیای مرکزی از اهمیت ویژهای در این خصوص برخوردار است.
حسن سید عرب
چکیده
شهابالدین سهروردی (549-587ق) نماینده اندیشههای افلاطون (347؟-427؟ق.م) در فلسفه اسلامی است. او در حکمت اشراق، مقام و اهمیت ارسطو را در فلسفه مشّاء دارد. سهروردی در نوشتههای خود از افلاطون با عنوان «افلاطون الإلهی» و «إمام الحکما» و تعبیراتی شبیه به این دو استفاده کرده است. او خود را افلاطونی میداند. در گزارش وی ز آراء افلاطون ...
بیشتر
شهابالدین سهروردی (549-587ق) نماینده اندیشههای افلاطون (347؟-427؟ق.م) در فلسفه اسلامی است. او در حکمت اشراق، مقام و اهمیت ارسطو را در فلسفه مشّاء دارد. سهروردی در نوشتههای خود از افلاطون با عنوان «افلاطون الإلهی» و «إمام الحکما» و تعبیراتی شبیه به این دو استفاده کرده است. او خود را افلاطونی میداند. در گزارش وی ز آراء افلاطون غالباً آراء مبتنی بر شهود او نقل شده و گاه که از آراء هستیشناسانه او سخن میگوید انتهای کلام را به شهود افلاطون از حقایق هستی متصل میکند. به نظر سهروردی، افلاطون ذوات ملکوتی را شهود کرده است. وی قائل به مقامی در خور حکیم متأله برای افلاطون است. سهروردی جمع میان افلاطون و زرتشت کرده است. لذا تصریح او به جمع افلاطون و زرتشت بدون مدد وی از دین مبین اسلام ممکن نیست. نقش اساسی دین اسلام در این جمع، به مثابه کمالی است که قابلیّت نظری این جمع را در سهروردی به وجود آورده است.
محمدرضا اسدی؛ محد مهدی موسوس مهر
چکیده
هیدگر از نخستین متفکرانى است که در تکنولوژى به بررسى شأن وجودى تکنولوژى، روح حاکم بر آن و نسبت آن با علم جدید و هنر پرداخت. در این مقاله سعی برآن است تا تصویر دقیقتری از «ماهیت تکنولوژی» در نزد هیدگر ارائه شود و ارزیابی مناسبتری نسبت به بدبینانه یا خوشبینانه بودن فلسفه تکنولوژی او به عمل آید. به نظر هیدگر، «ماهیت تکنولوژی» ...
بیشتر
هیدگر از نخستین متفکرانى است که در تکنولوژى به بررسى شأن وجودى تکنولوژى، روح حاکم بر آن و نسبت آن با علم جدید و هنر پرداخت. در این مقاله سعی برآن است تا تصویر دقیقتری از «ماهیت تکنولوژی» در نزد هیدگر ارائه شود و ارزیابی مناسبتری نسبت به بدبینانه یا خوشبینانه بودن فلسفه تکنولوژی او به عمل آید. به نظر هیدگر، «ماهیت تکنولوژی» اصلاً چیز فنی نیست. او از معنای ابزاری تکنولوژی عبور میکند و به دنبال درک «ماهیت تکنولوژی» از طریق فرهنگ یونانی است. برای این منظور، مفهوم تکنولوژی را بر اساس تفسیر خاصی از علیت که مبتنی بر ظهور است، طرح میکند. بر این اساس، تکنولوژی نوین ظهور است اما نه اصیلترین و برترین ظهور وجود چون در آن تبیین و تفسیر و شناسایی جهان مقصود نیست بلکه مقصود تغییر جهان است. «ماهیت تکنولوژی» اگرچه بدون بشر و نسبت او با هستی موضوعیت پیدا نمیکند، اما در عین حال، چنین نامستوریای انسان را در سلطه خود میآورد و او را کنترل میکند و راه چاره برای انسان، برقراری نسبت آزاد با تکنولوژی است. این گونه فهم «ماهیت تکنولوژی» مؤید این است که هیدگر بر ضد تکنولوژی نیست، بلکه در نظر او، نباید تکنولوژی باعث غفلت انسان شود.
روح الله عالمی
چکیده
دکارت را به حق پدر فلسفه جدید دنیای غرب میدانند. اگرچه این فیلسوف کمتر به تألیف کتاب پردخت و آثار محدودی از او به جای ماند اما به دلایل مختلف آن چنان تأثیری در دنیای اندیشه متفکرین مغرب زمین گذاشت که آثار آن هنوز پابرجاست. برخی معتقدند فلسفه دکارت از عمق و گستره ویژهای برخوردار نیست و تنها شرایط اجتماعی و سیاسی باعث شد که تحولی این ...
بیشتر
دکارت را به حق پدر فلسفه جدید دنیای غرب میدانند. اگرچه این فیلسوف کمتر به تألیف کتاب پردخت و آثار محدودی از او به جای ماند اما به دلایل مختلف آن چنان تأثیری در دنیای اندیشه متفکرین مغرب زمین گذاشت که آثار آن هنوز پابرجاست. برخی معتقدند فلسفه دکارت از عمق و گستره ویژهای برخوردار نیست و تنها شرایط اجتماعی و سیاسی باعث شد که تحولی این چنین گسترده به دنبال افکار او پدید آید.
فرزین بانکی
چکیده
یکی از مهمترین کارهایی که در هر ترجمهای انجام میشود، معادلیابی درست است. اهمیت این کار بدین سبب است که پیوندِ مفهومِ تازه را با فرهنگ بومی امکانپذیر میکند. برای انتخاب درست توجه به چند نکته اهمیت دارد. به ویژه اینکه در معادلیابی نباید ارتباط واژۀ تخصصی و طیف معنایی آن در زبان روزمره را نادیده گرفت. این مقاله برای معادلیابی ...
بیشتر
یکی از مهمترین کارهایی که در هر ترجمهای انجام میشود، معادلیابی درست است. اهمیت این کار بدین سبب است که پیوندِ مفهومِ تازه را با فرهنگ بومی امکانپذیر میکند. برای انتخاب درست توجه به چند نکته اهمیت دارد. به ویژه اینکه در معادلیابی نباید ارتباط واژۀ تخصصی و طیف معنایی آن در زبان روزمره را نادیده گرفت. این مقاله برای معادلیابی و مراحل کار، با انتخاب معادلی برای واژۀ آلمانی Dasein و کاربرد آن در اندیشۀ هیدگر، در عمل روشی را ارائه میدهد.
محمد اصغری؛ نبی الله سلیمانی
چکیده
برحسب خوانش رورتی از سنت فلسفة تحلیلی، زبان به مثابة یک واسطه/ رسانه برای انعکاس واقعیات بیرونی عمل میکند و همین مستلزم قبول یک واقعیت پیشینی و مستقل از ماست. اما رورتی معتقد است که زبان آینهای برای بازنمود حقایق فرازبانی نیست؛ بلکه ابزاری برای تحققبخشیدن به اهداف انسانها و سازگاری با زیستبوم است و همین ویژگی باعث تنوع آن ...
بیشتر
برحسب خوانش رورتی از سنت فلسفة تحلیلی، زبان به مثابة یک واسطه/ رسانه برای انعکاس واقعیات بیرونی عمل میکند و همین مستلزم قبول یک واقعیت پیشینی و مستقل از ماست. اما رورتی معتقد است که زبان آینهای برای بازنمود حقایق فرازبانی نیست؛ بلکه ابزاری برای تحققبخشیدن به اهداف انسانها و سازگاری با زیستبوم است و همین ویژگی باعث تنوع آن ابزارها میشود. او مدعی است ما هستیم که با خلق واژگان جدید همواره به جهان معنا میبخشیم و جدا از این واژگان، هیچ واقعیتی وجود ندارد؛ یعنی خروج از زبان محال است. حال این مسئله مطرح است که آیا زبان واقعیتی ذهنی است یا اینکه باید با متعلقی خارجی مطابقت داشته باشد؟ در هر صورت رورتی از ترس رئالیست بودن از ادعای مطابقت با متعلق خارجی میگریزد. در این مقاله میکوشیم تا ادعای رورتی را به چالش بکشیم.
طناز رشیدی نسب؛ عظیم حمزئیان؛ رستم شامحمدی
چکیده
عشق یکی از واژههای مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز بهشمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمیتوان آن را از راه روشهای ...
بیشتر
عشق یکی از واژههای مهمی است که در اخلاق، فلسفه و عرفان و مکاتب مختلف فلسفی از جمله اگزیستانسیالیسم، مورد بحث قرار گرفته است. گابریل مارسل (1889-1973م)، فیلسوف فرانسوی قرن بیستم در تاملات فلسفی خویش با تفکیک «مساله» از «راز»، عشق را از مصادیق راز بهشمار آورده است. از نظر وی «راز» امری است که نمیتوان آن را از راه روشهای رایج در علوم و در قلمرو تفکر اولیه حل و فصل کرد، بلکه باید اذعان کرد که آن را باید در حوزه تفکر ثانویه مورد تامل قرار داد. همچنین از دیدگاه مارسل راز عشق به ساحت «بودن» متعلق است، نه به قلمرو «داشتن». در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی، سعی کردهایم خطوط کلی اندیشه او را در این باب بیان کرده و لوازم معرفتشناختی آن را از منظر روابط انسانی و پذیرش وجود دیگران در شبکه عاشقانه میان انسانها و پذیرش وجود موجودی متعالی در عشق به ماوراءالطبیعه، نفی شکاکیت، اثبات وجود جهان، کنار نهادن ذهنیتباوری و سوبژکتیویسم دکارتی مورد بحث قرار دهیم.
مهدی عباس زاده
چکیده
این نوشتار بر آن است که به بررسی و تبیین آراء فیلسوف و متکلّم اسکاتلندی مَدرسی، یوهانس دنس اسکوتوس (1308-1266 م.) دربارة «معرفت» و مقایسة اجمالی آن با آراء معرفتی ابنسینا بپردازد. اسکوتوس ترجمة لاتین کتاب «الشفاء» ابنسینا را مطالعه کرده است و آنگونه که در ضمن این نوشتار مشاهده خواهد شد، افکار و آراء معرفتی ابنسینا بر آراء ...
بیشتر
این نوشتار بر آن است که به بررسی و تبیین آراء فیلسوف و متکلّم اسکاتلندی مَدرسی، یوهانس دنس اسکوتوس (1308-1266 م.) دربارة «معرفت» و مقایسة اجمالی آن با آراء معرفتی ابنسینا بپردازد. اسکوتوس ترجمة لاتین کتاب «الشفاء» ابنسینا را مطالعه کرده است و آنگونه که در ضمن این نوشتار مشاهده خواهد شد، افکار و آراء معرفتی ابنسینا بر آراء اسکوتوس در زمینة قوای ادراکی، فرایند ادراک، متعلّق طبیعی عقل، اقسام معرفت و مراتب یقین و... تأثیر بسیار داشته است. بهرغم اینکه هم اسکوتوس و هم ابنسینا در حوزة افکار فلسفی بهنحوی تحت تأثیر ارسطو و سنّت مشّاء هستند و بالطبع شباهتهای فراوانی در آراء این دو متفکر وجود دارد، لکن برخی تفاوتها نیز قابل طرح است. از این جهت میتوان آراء این دو متفکر را با هم مقایسه کرد چراکه زمینة منطقی برای چنین مقایسهای وجود دارد. البته باید توجه داشت که به هر حال، اسکوتوس در فضای فکری مسیحیت میاندیشد و ابنسینا در عالَم اسلامی، و این تفاوت فضا و فرهنگ را در هر مقایسهای همواره باید مد نظر داشت.