محمد محمدرضایی؛ مصطفی حسینی گلکار
چکیده
بحث دربارة مقصود پاسکال از ارائة شرطیه هنوز به جواب مقبول همه نرسیده است! آیا پاسکال در پی ارائة یک برهان است و یا تنها میخواهد دعوتی به محفل انس خود نماید؟ آیا مخاطب او ملحد است و یا درصدد تقویت ایمان مسیحی است؟ ریشههای قبلی شرطیة پاسکال کجاست؟ در مقاله حاضر ضمن بررسی تأملات پاسکال و مهمترین شرحهای آن تا حد امکان کوشش شده است ...
بیشتر
بحث دربارة مقصود پاسکال از ارائة شرطیه هنوز به جواب مقبول همه نرسیده است! آیا پاسکال در پی ارائة یک برهان است و یا تنها میخواهد دعوتی به محفل انس خود نماید؟ آیا مخاطب او ملحد است و یا درصدد تقویت ایمان مسیحی است؟ ریشههای قبلی شرطیة پاسکال کجاست؟ در مقاله حاضر ضمن بررسی تأملات پاسکال و مهمترین شرحهای آن تا حد امکان کوشش شده است ابتدا گفتار او ایضاح و سپس با روشنتر کردن پرسشهای فوق، اقوال متعارض در این باره تبیین شود، لذا ابتدا قرائت دینی از معقولیت ارائه شده و سپس ضمن بررسی ریشههای تاریخی بحث و تحلیل پیشفرضها و مقدمات شرطیة پاسکال، با رجوع به اهم نقادیهای دربارة آن، وجوه تعارض برداشت از معقولیت مشخص شده و به برخی توسعهها و تحولاتی که در خلال این مباحث بهویژه دراندیشة معاصر پدید آمده، پرداخته شده است. مهمترین نتیجة بحث این است که بسیاری ایرادات وارد شده بر معقولیت پاسکال حاصل جدا کردن آن از مقدمات و مفروضاتش بوده است.
فرح رامین
چکیده
مسألة اختیار آدمی از جمله موضوعات مهمی است که در آراء صدرالمتألهین بهعنوان مؤسس حکمت متعالیه و یاسپرس بهعنوان یکی از فلاسفه خدامدار بیدین اگزیستانسیالیست، مطرح است. در تطبیق آراء این دو فیلسوف، با توجه به افق و مبانی فکری متفاوت این دو تفکر، همواره باید جانب احتیاط را رعایت کرد. توجه یاسپرس به انسان و تأکید بر وجود ساحتی اصلی ...
بیشتر
مسألة اختیار آدمی از جمله موضوعات مهمی است که در آراء صدرالمتألهین بهعنوان مؤسس حکمت متعالیه و یاسپرس بهعنوان یکی از فلاسفه خدامدار بیدین اگزیستانسیالیست، مطرح است. در تطبیق آراء این دو فیلسوف، با توجه به افق و مبانی فکری متفاوت این دو تفکر، همواره باید جانب احتیاط را رعایت کرد. توجه یاسپرس به انسان و تأکید بر وجود ساحتی اصلی به نام نفس یا اگزیستانس که اختیار و گزینشهای آدمی، مرحلهای از مراتب آن است، تعریف اختیار، اراده، آزادی، دیدگاه او در باب انسان مختار و رابطة اختیار با متعالی از جمله مواردی است که صدرا و یاسپرس را در فلسفهورزی به یکدیگر نزدیک میکند. این مقاله، با توصیف و تبیین بنیادیترین دیدگاههای این دو متفکر در باب مسألة پیچیدة اختیار انسان، سعی در یافتن شباهتها و تفاوتها و نقادی این دو سنت فلسفی دارد.
محسن جوادی؛ حمید بخشنده
چکیده
نیکلای بردیایف، فیلسوف مذهبی و سیاسی روسیه که در دورۀ حیات خود شاهد رخدادهای مهم سه انقلاب روسیه و دو جنگ جهانی بود. پس از انقلاب 1917 روسیه برای مدت کوتاهی استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه دولتی مسکو بود، اما انتقاد وی از بلشویکها در نهایت موجب شد در 1922 از روسیه به خارج تبعید شود. او به گروهی از متفکران تعلق دارد که میکوشند به بسط یک جهانبینی ...
بیشتر
نیکلای بردیایف، فیلسوف مذهبی و سیاسی روسیه که در دورۀ حیات خود شاهد رخدادهای مهم سه انقلاب روسیه و دو جنگ جهانی بود. پس از انقلاب 1917 روسیه برای مدت کوتاهی استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه دولتی مسکو بود، اما انتقاد وی از بلشویکها در نهایت موجب شد در 1922 از روسیه به خارج تبعید شود. او به گروهی از متفکران تعلق دارد که میکوشند به بسط یک جهانبینی مسیحی بپردازند. بردیایف به عنوان یک فیلسوف اجتماعی و اخلاقگرا نگارندۀ کتابها و مقالههای متعدد در حوزههای مختلف است،. همچنین وی فلسفۀ شخصگرایانهای را با دقت ترسیم کرده و آرای جدیدی را به عنوان اگزیستانسیالیست مسیحی بیان کرده است؛ روش فلسفی وی شهودی و موجزنویسانه است نه استدلالی و نظاممند. مقالۀ حاضر، نگرش فلسفی بردیایف را در سه حوزۀ معرفتشناسی، متافیزیک و فلسفۀ اخلاق بررسی و نقد میکند.
داوود اسپرهام
چکیده
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها ...
بیشتر
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها از صافی عقل منطقی باید عبور داده شود تا صحت و سقم آنها معلوم گردد. ابن عربی طرحی نو میافکند و چالشی بزرگ پیشروی عقلِ منطقیِ سنتی مینهد. بیجهت نیست که مستشرقانْ وی را پر نفوذترین و بزرگترین نظریهپرداز نیمة دوم تاریخ اسلام دانستهاند و ملاقات وی را در سن نوجوانی با ابن رشد ـ پیر فلسفۀ آن روزگار ـ پایان راهی کهن و آغاز راهی نو تلقی کردهاند. راه نوی که ابنعربی پی افکند، گرفتن مرجعیت عقل و سپردن آن به خیال بود. اما خیالی که او مطرح ساخت معنایی منحصر به فرد داشت. امروزه پس از ظهور پستمدرنیسم و مورد تردید قرار گرفتن فرضیههای جدید در باب ماهیت انسان و عقلانیت و ابطال بسیاری از مسلّمات، اشتیاق به بازنگری در تاریخ تفکر و اندیشة شرقی نیز رو به افزونی نهاده است. از اینرو ابنعربی برای ما و محققّان مغرب زمین همزمان اهمیتی ویژه یافته است. از اینرو، لازم است همة جوانب آراء و افکار وی با آگاهیهای امروز مطالعه شود. این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه ابنعربی در باب خیال و نقش و کارکرد آن در ساحت ادراک است.
محمد حسین بیات
چکیده
هدف این پژوهش نقد و بررسی علم، اراده و قدرت الهی از نظر برخی فلاسفه و اهل کلام است. در این جستار، دیدگاههای فلاسفه و اهل کلام در باب علم، اراده و قدرت در خدا و انسان، بهاختصار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. این مقاله در سه بخش به رشتة تحریر آمده است: بخش نخست شامل تعاریف است؛ بخش دوم بیان و نقد دیدگاههای برخی از فلاسفه و متکلمان، ...
بیشتر
هدف این پژوهش نقد و بررسی علم، اراده و قدرت الهی از نظر برخی فلاسفه و اهل کلام است. در این جستار، دیدگاههای فلاسفه و اهل کلام در باب علم، اراده و قدرت در خدا و انسان، بهاختصار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. این مقاله در سه بخش به رشتة تحریر آمده است: بخش نخست شامل تعاریف است؛ بخش دوم بیان و نقد دیدگاههای برخی از فلاسفه و متکلمان، در باب علم، اراده و قدرت خداوند است؛ بخش سوم نتیجهگیری نهایی از کل مباحث مقاله و اعلام نظر مختار در باب قدرت و ارادة حق است. قول مختار، در باب قدرت موافق با دیدگاه ملاصدرا است که گفت: «القدره هی کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لمیشأ لمیفعل». امّا در باب ارادة خداوند، قول مختار وحدت مصداقی اراده و علم حق تعالی است.
حوران اکبر زاده
چکیده
صدرالمتألهین (برخلاف ابنسینا و سهروردی) در ادراک حسی و خیالی قائل به خلاقیت نفس است، درحالیکه دربارۀ فرآیند ادراک عقلی در آغاز، دارای آرای متفاوت و متعارض است. مهمترین آرای او در این زمینه در قالب سه رویکرد قابل ذکر است: نخست، مشاهدۀ مُثُل نوریه از دور؛ دوّم، افاضۀ واهبالصور بر سبیل رشح (با قرائت صدرایی) و سوّم، اندکاک در ذات الهی ...
بیشتر
صدرالمتألهین (برخلاف ابنسینا و سهروردی) در ادراک حسی و خیالی قائل به خلاقیت نفس است، درحالیکه دربارۀ فرآیند ادراک عقلی در آغاز، دارای آرای متفاوت و متعارض است. مهمترین آرای او در این زمینه در قالب سه رویکرد قابل ذکر است: نخست، مشاهدۀ مُثُل نوریه از دور؛ دوّم، افاضۀ واهبالصور بر سبیل رشح (با قرائت صدرایی) و سوّم، اندکاک در ذات الهی بر سبیل فنا. گرچه صدرالمتألهین رویکرد اخیر را نظر نهایی خویش اعلام کرده اما در جمع این سه رویکرد، توجیههای مختلفی از سوی شارحان معاصر حکمت متعالیه ابراز شده است. از نظر نگارنده، جامعترین وسازگارترین این توجیهها بر اساس ساختار فکری ملاصدرا، این است که ملاصدرا (بنا بر اصل تشکیک در وجود) هر یک از موارد فوق را مرتبهای از مراتب ادراک عقلی دانسته و معتقد است که در مراتب اولیۀ تعقل، نفس بهدلیل ضعف، صور عقلیه را از دور مشاهده میکند. در مرحلۀ بعدی، نفس استکمال یافته و بر اثر اتحاد با صور عقلیه (در سیر صعودیاش) فیضهایی را دریافت می کند. در مرحلۀ آخر، نفس در اوج استکمال و فنای قدسی، خلاق صور عقلیه میگردد. لذا از قرائن کلمات او بر میآید که هرچه نفس ضعیفتر باشد، ادراک عقلانیاش ضعیفتر و محدودتر خواهد بود و بالعکس هرچه شدیدتر و کاملتر باشد، از تعقّل عمیقتری برخوردار میشود. بنا بر این تبیین، مرحلۀ أعلای تعقّل مختص راسخین در علم و انسانهای کامل میباشد.
غلامحسین توکلی
چکیده
رویکرد تئوری خطا را ابتدا جی ال مکی در اخلاق مطرح کرد و سپس کسانی چون ریچارد جویس با گونه ای اصلاح و تعدیل از آن حمایت نمودند. در اهمیت این تئوری همین بس که برخی از صاحب نظران موج جدید واقع گرایی که از دهه های اخر قرن بیستم شروع شده را واکنشی به این تئوری و تلاشی برای خروج از تنگناهایی می دانند که مکی برای ابژکتیویست ها در اخلاق ایجاد کرده ...
بیشتر
رویکرد تئوری خطا را ابتدا جی ال مکی در اخلاق مطرح کرد و سپس کسانی چون ریچارد جویس با گونه ای اصلاح و تعدیل از آن حمایت نمودند. در اهمیت این تئوری همین بس که برخی از صاحب نظران موج جدید واقع گرایی که از دهه های اخر قرن بیستم شروع شده را واکنشی به این تئوری و تلاشی برای خروج از تنگناهایی می دانند که مکی برای ابژکتیویست ها در اخلاق ایجاد کرده است. در یک جمله طرفداران تئوری خطا بر آنند که گزاره های اخلاقی گو اینکه توصیف گرند و از واقع حکایت دارند با این همه همواره کاذب اند چون خاصه هایی که این گزاره ها بر ان دلالت دارد در خارج موجود نیست. این تئوری دارای دو حیث ایجابی و سلبی است. جنبه سلبی آن به وجود شناسی یا ما بعد الطبیعه اخلاق مربوط می شود. از این جنبه حامیان تئوری خطا همچون دیگر کسانی که به واقع گرایی اعتقادی ندارند وجود حقایق اخلاقی را نفی می کنند. جنبه ایجابی جنبه سمنتیکی و زبان شناختی آن است و می گوید مفاهیم اخلاقی دال بر امور واقعی خارجی است و جملات اخلاقی حکایت گرند و کاربران نیز زبان اخلاق را به این قصد به کار می برند. لذا این تئوری در چالش میان واقع گرایی و نا واقع گرایی موضعی میانه بر می گزیند از یک سو همچون واقع گرایان ارزش صدق جملات اخلاقی را می پذیرد اما از دیگر سو در طرد و نفی واقعیات ابژکتیو اخلاقی با ناواقع گرایی اخلاقی همراه و هم رای است.
نفیسه اهل سرمدی؛ نصرت الله حکمت
چکیده
یکی از شاخههای مهم در مسائل فلسفی، مباحث انسانشناسی است که در آن بحث از قوای ادراکی ظاهری و باطنی آدمی از اهمیت ویژهای برخوردار است. «خیال» و «متخیله» نام دو قوۀ ادراکی باطنی در انسان هستند. جمهور حکماء، خیال را بهعنوان خزانۀ حسّ مشترک، پذیرنده و منفعل و متخیّله را از آنجهت که به ترکیب و تفصیل صور میپردازد، فعّال ...
بیشتر
یکی از شاخههای مهم در مسائل فلسفی، مباحث انسانشناسی است که در آن بحث از قوای ادراکی ظاهری و باطنی آدمی از اهمیت ویژهای برخوردار است. «خیال» و «متخیله» نام دو قوۀ ادراکی باطنی در انسان هستند. جمهور حکماء، خیال را بهعنوان خزانۀ حسّ مشترک، پذیرنده و منفعل و متخیّله را از آنجهت که به ترکیب و تفصیل صور میپردازد، فعّال میدانند. " ابنعربی" با حفظ نقش منفعل خیال بهعنوان مجمعی برای حواس، از خیال خلاق و فعّال سخن میگوید. نزد او خیال، ارض حقیقت و موطن جمع اضداد است. او خیال را از آن جهت که خلاق است، شبیهترین موجودات به خداوند میداند. او در بسیاری موارد نیز خیال و تخیّل را بهصورت مترادف بهکار میبرد، ولی این به معنای انکار تمایز میان این دو ادراک نخواهد بود. تشبیه تمایز میان خیال و تخیّل به عصای "موسی" و کار ساحران، بحث از خطای در خیال و سخن از تخیّل بهعنوان امری غیرواقعی و موهوم از جمله مواردی است که در تمییز این دو عرصه کارآمداند.
سعید درویشی؛ غلامرضا ذکیانی
چکیده
چکیده "ارسطو" یکی از مهمترین منابع برای مطالعة پیش از افلاطونیان است و "هراکلیتوس" در بین پیش از افلاطونیان، بیش از بقیه موردتوجه ارسطو است. این توجه بیشتر از آنجهت است که بهتصریح "افلاطون"، هراکلیتوس بهلحاظ فکری پدرخواندة سوفیستها بود و بهتصریح "ارسطو"، وی پدرخواندة فکری خود افلاطون نیز بهشمار میرفت. از اینرو، ارسطو ...
بیشتر
چکیده "ارسطو" یکی از مهمترین منابع برای مطالعة پیش از افلاطونیان است و "هراکلیتوس" در بین پیش از افلاطونیان، بیش از بقیه موردتوجه ارسطو است. این توجه بیشتر از آنجهت است که بهتصریح "افلاطون"، هراکلیتوس بهلحاظ فکری پدرخواندة سوفیستها بود و بهتصریح "ارسطو"، وی پدرخواندة فکری خود افلاطون نیز بهشمار میرفت. از اینرو، ارسطو کوشید با انتقادات بنیادین نسبت به آموزههای هراکلیتوس، مبانی اندیشههای سوفیستی و افلاطونی را نیز هدف بگیرد. این مقاله خواهدکوشید، ابتدا نشاندهد که آموزههای هراکلیتوس در کدام حوزهها و به چهترتیب بر آموزههای سوفیستی و اندیشههای افلاطون مؤثر افتادهاست. بهنظرمیرسد تلاش هراکلیتوس برای نفی اصالت محسوسات و جزئیات توانستهاست، سوفیستها را به اینایده رهنمون سازد که حقیقتی درکار نیست و افلاطون را بر آن دارد که مدعی شود از آنجاکه حقیقتی در محسوسات و جزئیات نیست؛ پس باید بهدنبال وعاء دیگری بود که در آن طبق آموزههای "پارمنیدس"، ثباتی وجود داشته باشد تا بتوان به علم و اندیشه دست یافت، او این وعاء را به ایدهها اختصاص داد. پس از تعیین میزان تأثیر هراکلیتوس بر سوفیستها و افلاطون، مقالة حاضر خواهد کوشید انتقادات ارسطو دربارة دو آموزة مشهور هراکلیتوس، یعنی «آموزة سیلان» و «آموزة اینهمانی» اضداد را صورتبندی نموده و نشان دهد که این انتقادات در کدام قسمتها میتوانند اندیشههای افلاطون یا پارادوکسهای سوفیستی را هدف بگیرند. این انتقادات میکوشند، نشان دهند که محسوسات بهنحوی دارای تقرر هستند؛ بهاینترتیب، آموزههای سوفیستی یکسره واژگون میگردد و به اندیشة افلاطون در مورد ایدهها و تولید وعاء مزبور نیز نیازی نخواهد بود.
منوچهر صانعی
چکیده
در فلسفه کانت حق و تکلیف از مفاهمی متضایفند، یعنی دیگران حقوقی بر ما دارند و ما باید حقوق آنها را ادا کنیم و ادای حقوق دیگران تکلیف ماست. ما نیز حقوقی بر دیگران داریم که آنها باید آن را ادا کنند. تکلیف عملی است که انسان ملزم به ادای آن است. الزام عبارت است از وابستگی ارادهی کسی که مطلقاً خیر نیست، به اصل استقلال یا خودبسندگی: در حالیکه ...
بیشتر
در فلسفه کانت حق و تکلیف از مفاهمی متضایفند، یعنی دیگران حقوقی بر ما دارند و ما باید حقوق آنها را ادا کنیم و ادای حقوق دیگران تکلیف ماست. ما نیز حقوقی بر دیگران داریم که آنها باید آن را ادا کنند. تکلیف عملی است که انسان ملزم به ادای آن است. الزام عبارت است از وابستگی ارادهی کسی که مطلقاً خیر نیست، به اصل استقلال یا خودبسندگی: در حالیکه تکلیف عبارت است از ضرورت برونذهنی (عینی) یک عمل. انسان دارای دو نوع کلیف است: تکالیف نسبت به خود و تکالیف نسبت به دیگران. حق عبارت است از مجموع شرایطی که به موجب آن، گزینش هر کس، طبق قانون کلی اختیار با گزینش افراد دیگر منطبق میشود. حق به دو بخش طبیعی و وضعی تقسیم میشود. حق طبیعی گاهی حق فطری یا حق خصوصی نامیده میشود و حق وضعی (موضوعه) گاهی حق اکتسابی یا عمومی نامیده میشود.
مهمترین حقوق طبیعی حق مالکیت است.
حقوق و تکالیف در فلسفهی کانت دو مفهوم متضایفاند. به این معنی انسانهای دیگر حقوقی بر گردن ما دارند ینی ما در روابط اجتماعی خود با دیگران باید حقوق دیگران را مراعات کنیم. اما این مراعات حقوق دیگران «تکلیف» ماست و همینطور ما حقوقی داریم که دیگران مکلفاند آن حقوق را مراعات کنند. پس حق و تکلیف در مقابل هم تحقق مییابند و چون انسان یک موجود اجتماعی است و حقوق و تکالیف در یک شبکهی اجتماعی در مقابل هم قرار میگیرند هیچ کدام بدون دیگری تحقق نمییابند و البته تکالیف انسان به دو بخش تقسیم میشود: تکالیف ما نسبت به ذات خود و تکالیف ما در قبال دیگران. مثلاً ما مکلف هستیم سلامت جسمانی خود را حفظ کنیم. این تکلیف نسبت به ذات خود ماست؛ اما وقتی مکلف هستیم حقوق دیگران را مراعات کنیم این تکلیف نسبت به دیگران است. اگر تکلیف را به اصطلاح کانت «تز» و حق را «آنتیتز» تلقی کنیم «سنتز» آنها مفهومی است که رابطهی حق و تکلیف را تنظیم میکند. پس این مبحث را میتوان در سه فصل مطالعه کرد. تکالیف انسان، حقوق انسان و نظام سیاسی.
خسرو باقری
چکیده
معرفت شناسی ژنتیک (تکوینی) پیاژه، دست کم تحت تأثیر چهار منبع بوده است: فلسفه کانت، ساخت گرایی ریاضی بورباکی، زیست شناسی، و سیبرنتیک. تأثیر کانت را میتوان در توسل پیاژه به سوژه معرفتی و طرحوارههای ذهنی پیشینی آن که دادههای حسی را سازمان میدهند ملاحظه نمود. تأثیر ساخت گرایی ریاضی، به نحوی پیاژه را به نادیده گرفتن سوژه فردی و تأکید ...
بیشتر
معرفت شناسی ژنتیک (تکوینی) پیاژه، دست کم تحت تأثیر چهار منبع بوده است: فلسفه کانت، ساخت گرایی ریاضی بورباکی، زیست شناسی، و سیبرنتیک. تأثیر کانت را میتوان در توسل پیاژه به سوژه معرفتی و طرحوارههای ذهنی پیشینی آن که دادههای حسی را سازمان میدهند ملاحظه نمود. تأثیر ساخت گرایی ریاضی، به نحوی پیاژه را به نادیده گرفتن سوژه فردی و تأکید بر سوژه معرفتی به منزله یک صورتبندی انتزاعی کشاند. تأثیر زیست شناسی را میتوان در مفهوم سازگاری با محیط دشوار، مشتمل بر جذب و انطباق، ریشه یابی کرد. سرانجام، تأثیر سیبرنتیک را میتوان در تأکید اکید پیاژه بر خود تنظیم کنندگی ملاحظه نمود که منجر به سازماندهی مجدد دانش بر حسب پسخوراند میشود. بهطور کلی، پیاژه، معرفت شناسی ژنتیک را به منزله یک معرفت شناسی علمی در نظر میگیرد که با سازو کارهای تحول دانش سر و کار دارد و روش آن، نه تحلیل فلسفی یا تأمل، بلکه تحقیق پذیری تجربی است. هرچند پیاژه به طور اکید از سازگاری به منزله کلیدی برای حل و فصل مسئله رابطه دانش – واقعیت استفاده میکند، در عین حال، به مفهوم مطابقت با واقعیت نیز توسل میجوید. اما تکیه صرف او به پسخوراندهای منفی مانع از آن میشود که او بتواند این مسئله را به نحو مناسبی حل و فصل کند. این در واقع، پاشنه آشیل معرفت شناسی پیاژه است. این از آنرو است که پسخوراندها تنها حاکی از (عدم) کفایت ساختارهای دانشی فرد است، نه (عدم) مطابقت آن با واقعیت. این نشان دهنده نیاز معرفت شناسی ژنتیک به دیدگاه واقع گرایی و مفهوم کلیدی آن یعنی مطابقت با واقعیت است. مطابقت را نمیتوان و نباید به کفایت فروکاست، هرچند که کفایت، از جمله قرائن مطابقت با واقعیت و البته تنها یکی از آنها است.
طوبی کرمانی
چکیده
برغم وجود مطالب و نظرات وسیع و روشن در نزد حکیمان اسلامی در خصوص سیاست و حکومت و فلسفه سیاسی، از سوی برخی نویسندگان اظهار شده است که در تفکر اسلامی، بهخصوص مسلک صدرائی، سیاست و فلسفه سیاسی جایگاهی ندارد. آنها معتقدند از آنجا که در اندیشه اسلامی – بخصوص تفکر و فلسفه آمیخته به عرفان صدرائی – دنیا مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته، از ...
بیشتر
برغم وجود مطالب و نظرات وسیع و روشن در نزد حکیمان اسلامی در خصوص سیاست و حکومت و فلسفه سیاسی، از سوی برخی نویسندگان اظهار شده است که در تفکر اسلامی، بهخصوص مسلک صدرائی، سیاست و فلسفه سیاسی جایگاهی ندارد. آنها معتقدند از آنجا که در اندیشه اسلامی – بخصوص تفکر و فلسفه آمیخته به عرفان صدرائی – دنیا مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته، از این رو در این حکمت نمیتوان انتظار اندیشه سیاسی داشت؛ چرا که در سیاست اصالت با دنیا و در عرفان اصالت با آخرت است و با مبانی عرفانی، اندیشه و عمل دنیایی نمیتوان داشت. برای روشن شدن اشکال و نیز اندیشه ملاصدرا در بحث مزبور، ضمن معرفی مجموعه آثاری که ملاصدرا در آنها، به سیاست و حکومت پرداخته و فلسفه وی به خوبی از آن مطالب استخراج میشود، مبانی و اصول منظومه فکری ملاصدرا که فلسفه سیاسی وی بر آنها بنا شده است بگونهای مفصل و مستند بیان شده است که از آن جمله جایگاه انسان و دنیا در هستیشناسی ملاصدرا و ضرورت حکومت و سیاست برای چنین انسان و دنیایی است و نیز رابطه شریعت و سیاست و ... و بالاخره غایت حکومت در نگاه وی برای انسان خلیفه الله، در این مقاله مورد نظر بوده است.
خسرو باقری؛ زهره خسروی
چکیده
در مقاله حاضر، نظر بر آن است که انسان در دیدگاه اسلامع بهطور اساسی بر حسب مفهوم عاملیت، قابل صورت بندی است. عمل و عاملیت آدمی در این دیدگاه، مبتنی بر سه پایه اصلی است که از آنها به عنوان مبانی شناختی، گرایشی و ارادی سخن میرود. دیدگاه عاملیت با این توضیح، به منزله سخت هستهای است که باید در هر گونه نظریه پردازی روان شناختی، جامعه ...
بیشتر
در مقاله حاضر، نظر بر آن است که انسان در دیدگاه اسلامع بهطور اساسی بر حسب مفهوم عاملیت، قابل صورت بندی است. عمل و عاملیت آدمی در این دیدگاه، مبتنی بر سه پایه اصلی است که از آنها به عنوان مبانی شناختی، گرایشی و ارادی سخن میرود. دیدگاه عاملیت با این توضیح، به منزله سخت هستهای است که باید در هر گونه نظریه پردازی روان شناختی، جامعه شناختی و نظیر آن، مورد اعتنای اساسی قرار گیرد. البته، سخن گفتن از رفتارهای اضطراری در فرد یا پیش بینی ناپذیری نتایج اعمال درهم تنیده افراد در حالت اجتماعی، با دیدگاه عاملیت آدمی در نظریه اسلامی عمل قابل جمع است؛ مشروط بر آنکه سخت هسته مذکور، در بنیاد پذیرفته شده باشد. دیدگاه هابرماس نیز عاملیت آدمی را مورد توجه جدی قرار داده است. در نظریه وی، دو الگوی عمل قصدی – عقلانی و عقلانیت کارکردی در سیستم مطرح است. این دو الگو منجر به قبول دو دستگاه مفهومی و دو سبک روش شناختی در بررسی وی گردیده است. ویژگیهای این دو دستگاه مفهومی و سبک روش شناختی، مانع از آن میشود که بتوان میان آنها پیوستگی قائل شد. این از آنرو است که تغییر منظر از «دیدگاه بازیگر» به «دیدگاه تماشاگر»، کیفیت موضوع مورد مطالعه را هم تغییر میدهد در مقایسه دو دیدگاه باید گفت که دیدگاه هابرماس در مورد تبیین سیبرنتیکی سیستم اجتماعی، نمونهآی از تبیینی است که اساساً مبتنی بر مفروضاتی متفاوت با انسان شناسی اسلامی است. این از آنرو است که تبیین سیبرنتیکی، به نحوی که هابرماس اظهار میکند، از اساس بیاعتنا به قصد و آگاهی عاملان است. در این نوع تبیین، نظر بر آن است که خود سیستم، موجودیتی عینی دارد و بهعلاوه، قوانین خاصی برای تحول خود دارد که با منطق پسخوراند صورت میپذیرد و آگاهی و قصد عاملان، دخالتی در این منطق ندارند.
سید محمد حکاک؛ زهرا اسماعیلی
چکیده
کلیات در طول تاریخ فلسفه یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین مسایل بوده است. برخی تا اندازهای به آن اهمیت داده و که آن را وجه تمایز انسان از حیوان دانسته اند و برخی دیگر آن را در حد یک نام تنزل دادهاند. اهمیت این موضوع در ادوار مختلف تاریخ فلسفه متفاوت بوده، اما در دورۀ قرون وسطی بسیار بیش از سایر دورهها به این موضوع اهمیت داده ...
بیشتر
کلیات در طول تاریخ فلسفه یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین مسایل بوده است. برخی تا اندازهای به آن اهمیت داده و که آن را وجه تمایز انسان از حیوان دانسته اند و برخی دیگر آن را در حد یک نام تنزل دادهاند. اهمیت این موضوع در ادوار مختلف تاریخ فلسفه متفاوت بوده، اما در دورۀ قرون وسطی بسیار بیش از سایر دورهها به این موضوع اهمیت داده می شده است. لاک و پس از او، بارکلی که هر دو میراثدار فلسفۀ قرون وسطی نیز بودند، ناگزیر به این موضوع پرداخته و نظریات بدیعی را در این باب ارائه کرده اند. این مقاله به بحث دربارۀ نظریات این دو فیلسوف اختصاص دارد. در ابتدا نظریۀ لاک و مشکلات آن و سپس آن نظریۀ بارکلی و نقاط قوت و ضعف آن بیان میشود و در ادامه، یک طریق میانه برای توصیف کلیات ارائه خواهد شد که جامع نظر هر دو فیلسوف و دربرگیرندۀ نقاط قوت هر دو خواهد بود.
مینو حجت
چکیده
در قلمروی اخلاق، از طرفی مناقشات فراوانی در جریان است، و از طرفی، رسیدن به اجماع نهایت اهمیّت را دارد. هری جی. گنسلر سعی میکند با الگوبرداری از منطق صوری، اصولی صوری را در اخلاق بازشناسد و طرحی را برای عقلانیّت اخلاقی پی افکند تا اخلاق را بر عقلانیّت مبتنی سازد و راهی به سوی این اجماع باز کند. به نظر میرسد که این تلاش، در عین ...
بیشتر
در قلمروی اخلاق، از طرفی مناقشات فراوانی در جریان است، و از طرفی، رسیدن به اجماع نهایت اهمیّت را دارد. هری جی. گنسلر سعی میکند با الگوبرداری از منطق صوری، اصولی صوری را در اخلاق بازشناسد و طرحی را برای عقلانیّت اخلاقی پی افکند تا اخلاق را بر عقلانیّت مبتنی سازد و راهی به سوی این اجماع باز کند. به نظر میرسد که این تلاش، در عین سودمندی، قرین توفیق نیست: اولاً، دعوی استنتاج قاعدة زرّین بر اساس اصولی صوری و برآمده از عقل محض و پیشین، و بنابراین مقبول همگان، پذیرفتنی نیست. ثانیاً، هیچ تقریری از قاعدة زرّین دقیق و خالی از هر نوع عیب و ایراد و کاستی نیست، وثالثاً، این قاعده برای حلّ اختلافات مهمّی که در اخلاق وجود دارد کارآیی ندارد. قاعدة زرّین برای اخلاق بسیار اساسی است، لکن با همة ابهامهایی که در آن هست؛ ابهامهایی که اختلافات در اخلاق را ممکن میسازند.
هادی آجیلی؛ محسن سلگی
چکیده
ژان فرانسوا لیوتار، متأثر از لودویگ ویتگنشتاین و نظریة بازیهای زبانی قائل به اصالت «تکثر و تفاوت» میشود. اما یورگن هابرماس به دنبال «اجماع عمومی» و سیطرة کلیتی انداموار بر جامعه است؛ هدفی که از نگاه ساختارگرایانة سوسوری به زبان توشهگیری میکند. این مقاله کوشیده است تا با نقد نگاه رادیکال لیوتار و نیز تفسیر وی از ...
بیشتر
ژان فرانسوا لیوتار، متأثر از لودویگ ویتگنشتاین و نظریة بازیهای زبانی قائل به اصالت «تکثر و تفاوت» میشود. اما یورگن هابرماس به دنبال «اجماع عمومی» و سیطرة کلیتی انداموار بر جامعه است؛ هدفی که از نگاه ساختارگرایانة سوسوری به زبان توشهگیری میکند. این مقاله کوشیده است تا با نقد نگاه رادیکال لیوتار و نیز تفسیر وی از بازیهای زبانی و سپس نقد هابرماس، با تعدیلاتی در نظریات این دو فیلسوف، به دیدگاهی بینابین میان آن دو برسد. در این رهگذر، بهرهگیری از میانجی شانتال موفه، نظریة پیکارگرایی اجماعی، چالرز تیلور، ایدة چندفرهنگگرایی، بهعنوان دو فیلسوف متأثر از ویتگنشتاین، مسبب تحقق آشتیآفرینیِ این مقاله میان دو دیدگاه لیوتار و هابرماس شده است. سؤال اصلی این است که چه نسبتی میان تلقی ویتگنشتاینی از زبان و تلقی ضدویتگنشتاینی از زبان و اجماع عمومی وجود دارد؟ فرضیة (مدعا) اصلی میگوید که این نسبت، ملازمه نیست.
محمدرضا ابوالقاسمی
چکیده
رومن اینگاردن بنیانگذار هستیشناسی هنر است. او با رویکردی پدیدارشناختی و تحتتأثیر آموزههای فلسفی هوسرل کوشید نشان دهد که اثر هنری و ابژۀ زیباشناختی دو موجودیت متفاوتند. اثر هنری شیای مانند سایر اشیای واقعی است، درحالیکه ابژۀ زیباشناختی ماهیتی قصدی دارد و با کنشهای آگاهی و در ذهن مخاطب قوام مییابد. آثار موسیقی کلاسیک ...
بیشتر
رومن اینگاردن بنیانگذار هستیشناسی هنر است. او با رویکردی پدیدارشناختی و تحتتأثیر آموزههای فلسفی هوسرل کوشید نشان دهد که اثر هنری و ابژۀ زیباشناختی دو موجودیت متفاوتند. اثر هنری شیای مانند سایر اشیای واقعی است، درحالیکه ابژۀ زیباشناختی ماهیتی قصدی دارد و با کنشهای آگاهی و در ذهن مخاطب قوام مییابد. آثار موسیقی کلاسیک هستیشناسی یگانهای دارند. از یکسو اثر موسیقایی همان پارتیتوری است که آهنگساز آن را تصنیف کرده است و از سوی دیگر، این اثر در هر بار اجرا هستی متفاوتی پیدا میکند. هستی اثر ادبی نیز لایهلایه است و اثر به درجات مختلف در هر یک از این لایهها متحقق میشود. به اعتقاد اینگاردن هر اثر هنری فضاهای نامتعین و نامشخصی دارد که مخاطب طی تجربۀ زیباشناختی آنها را تکمیل میکند. مخاطب با پُر کردن این فضاها به اثر هنری یک هستی انضمامی میبخشد. بنابراین، درک اثر هنری مستلزم مشارکت فعّال مخاطب است و اثر در رویکردی بیناسوبژکتیو تقویم میشود.
داوود حسینی
چکیده
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرضهای معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطة نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که ...
بیشتر
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرضهای معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطة نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که در حضور فرضهای معقول و مورد پذیرش صدرا، «موجود» به معنای اشتقاقی بر چیزی صدق میکند اگر و تنها اگر «وجود» بر چیزی صدق کند. سپس شواهدی ارائه خواهد شد که از نظر صدرا «وجود» بر چیزی صدق میکند اگر و تنها اگر وجود موجود است. نتیجه معادلهای است بین صدق اشتقاقی «موجود» و موجودیت وجود. پس از آن شواهدی ارائه خواهد شد که طبق نظر صدرا «موجود» به لحاظ معنایی مشتق است. حاصل، استدلالی خواهد بود برای موجودیت وجود بر پایة صدق اشتقاقی «موجود». این استدلال در متون صدرا یا شارحانش نمونة مشابهی ندارد.
علیرضا آرام
چکیده
در این مقاله ابتدا به توصیف و تحلیل مباحثات درک پارفیت در باب موضوع بیطرفی از منظر کانت میپردازیم. در ادامه ضمن بررسی انتقادی ساختار و پیامدهای سخن پارفیت، میزان استحکام آراء او را بررسی میکنیم. در فراز پایانی این متن نیز راه حل پیشنهادی خود را به عنوان بدیل تلاشهای صورت گرفته در این موضوع، تشریح مینماییم. به زعم ما نتیجهای ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا به توصیف و تحلیل مباحثات درک پارفیت در باب موضوع بیطرفی از منظر کانت میپردازیم. در ادامه ضمن بررسی انتقادی ساختار و پیامدهای سخن پارفیت، میزان استحکام آراء او را بررسی میکنیم. در فراز پایانی این متن نیز راه حل پیشنهادی خود را به عنوان بدیل تلاشهای صورت گرفته در این موضوع، تشریح مینماییم. به زعم ما نتیجهای که پارفیت به آن رسیده علاوه بر اینکه از حیث ساختار فلسفی نامنسجم است، با رئوس اندیشۀ کانت هم ناسازگار بوده و در تقویت انگیزش اخلاقی نیز ناموفق میباشد. در جهت جبران این نقائص، تلاش میکنیم با رجوع به نقد سوم کانت، نگاه زیباییشناختی او را به تأملات اخلاقی این متفکر ضمیمه کنیم. این رویکرد، افقی را به ما نشان میدهد که طبق آن تکوین شخصیت فاعل اخلاقی با تنقیح معیار معرفت اخلاقی مقارن میگردد. این تقارن علاوه بر استحکام نظری، از حیث عملی نیز ثمربخش خواهد بود.
سعید انواری؛ حامده راستایی جهرمی
چکیده
میرداماد و شاگردانش همچون ملاصدرا و میرسیداحمد علوی، سهروردی را پیرو رواقیان دانستهاند. در این مقاله این ادعا مورد ارزیابی قرارگرفته است. از آنجا که از رواقیان مطالب اندک و پراکندهای در آثار اسلامی نقل شده ، با جستجو در این منابع تمامی مطالب نقل شده و منسوب به رواقیان با نظریات سهروردی مقایسه و حدود چهل مورد مشابهت میان آراء ایشان ...
بیشتر
میرداماد و شاگردانش همچون ملاصدرا و میرسیداحمد علوی، سهروردی را پیرو رواقیان دانستهاند. در این مقاله این ادعا مورد ارزیابی قرارگرفته است. از آنجا که از رواقیان مطالب اندک و پراکندهای در آثار اسلامی نقل شده ، با جستجو در این منابع تمامی مطالب نقل شده و منسوب به رواقیان با نظریات سهروردی مقایسه و حدود چهل مورد مشابهت میان آراء ایشان مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: الف) تاثیرات مستقیم: مقدار دانستن جسم؛ تعریف متفاوت جوهر و عرض؛ عرض دانستن صورت؛ انکار هیولای اولی؛ انکار تخلخل و تکاثف حقیقی؛ دور و کور و... ب) تأثیرات غیرمستقیم: کاهش تعداد مقولات؛ سلسله مراتب هستی؛ تجرد نفس و... همچنین به این سؤال پاسخ داده شده است که بر اساس چه شواهدی میرداماد و شاگردان وی سهروردی را «شیخ اتباع رواقیان» نامیدهاند؟ پیش از این جان والبریج در مقالهای تلاش کرده است به این سؤال پاسخ دهد که چرا ملاصدرا سهروردی را پیرو رواقیان دانسته است. اما پاسخ وی در این مقاله مورد نقد قرار گرفته استو این فرضیه مطرح شده است که به دلیل آنکه سهروردی خود را «نایب الاقدمین» دانسته است و میان مطالب منسوب به «الأقدمین» در آثار سهروردی و آراء رواقیان ارتباط وجود دارد، میرداماد وی را شیخ اتباع رواقیان نامیده است.
زکیه آزادانی؛ سید محمدرضا بهشتی
چکیده
این مقاله میکوشد ایدۀ آزادی در اندیشۀ هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئلۀ آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش بهمثابه امکان محض برای کسب آزادیاش میپردازد، نوشتههای بین سالهای 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در ...
بیشتر
این مقاله میکوشد ایدۀ آزادی در اندیشۀ هایدگر را در سه مقطع فکری او و بر اساس سه مفهوم انسان، جهان و هستی مورد بررسی قرار دهد. اگر مسئلۀ آزادی در هستی و زمان، حول محور دازاین جریان دارد و به بازگشت دازاین به ذات خودش بهمثابه امکان محض برای کسب آزادیاش میپردازد، نوشتههای بین سالهای 1928 تا 1931، مفهوم آزادی استعلایی را در نسبت با مفهوم جهان مطرح میکنند. در اینجا آزادی بهمثابه بنیادِ هر بنیانگذاری، هرگونه مواجهه و نسبتبرقرارکردن انسان با جهان و بدینسان طرحافکنی و ساخت آن را ممکن میکند. سرانجام، از سال 1931 به بعد، مفهوم آزادی بیش از هر چیز با مفهوم هستی گره میخورد و بهمثابه شرط امکان آشکارشدن حقیقت یا نامستوری تبیین میشود. اکنون، آزادی مقدم بر هرگونه آزادی ایجابی و سلبی، بر مجالیافتگی1 برای نامستورسازی موجود دلالت میکند و انسان آزاد بهمثابۀ محل و مجال ظهور هستی معرّفی میشود.
مهدی پارسا خانقاه
چکیده
دریدا در «اسطورهشناسی سفید» به نقش استعاره در متون فلسفی و اینکه فلسفه چطور به استعاره پرداخته توجه کرده است. از نظر وی وقتی فیلسوفان استعاره را تعریف میکنند، آن را به استعارۀ اسمی فرومیکاهند، و این نشان میدهد که آنها تلاش کردهاند تا استعاره را تابع مفهوم سازند؛ اما دریدا تقابل مفهوم به عنوان عنصر فلسفه و استعاره به ...
بیشتر
دریدا در «اسطورهشناسی سفید» به نقش استعاره در متون فلسفی و اینکه فلسفه چطور به استعاره پرداخته توجه کرده است. از نظر وی وقتی فیلسوفان استعاره را تعریف میکنند، آن را به استعارۀ اسمی فرومیکاهند، و این نشان میدهد که آنها تلاش کردهاند تا استعاره را تابع مفهوم سازند؛ اما دریدا تقابل مفهوم به عنوان عنصر فلسفه و استعاره به عنوان عنصر ادبیات را نمی پذیرد، و نشان می دهد که مفهوم و تمام مفاهیم فلسفی خود استعاره هستند و حرکت استعاره حرکت مولد مفاهیم فلسفی است. در واقع، از نظر دریدا قیاس شعری حرکت مولد قیاس منطقی است. ریکور در «استعاره و گفتمان فلسفی» به تندی به نظر دریدا در «اسطوره شناسی سفید» حمله میکند. از نظر ریکور تمایز میان گفتمانها مهمترین دستاورد سنت برای ما است و دریدا در اثر خود تمایز مهم میان گفتمان فلسفی و گفتمان شعری را نادیده گرفته است. دستاورد تاریخ برای ما تمایزاتی گفتمانی است که خود ایجاد کرده است و واسازی تقابلها در دریدا به قیمت در هم ریختن گفتمانهای متمایز تمام میشود. ریکور به ویژه به تمایز میان قیاس شعری و قیاس منطقی توجه میکند و سعی دارد که نشان دهد در آثار ارسطو تمایزی نظاممند میان این دو ایجاد شده است و سپس مسائل مطرح در مورد این تمایز را در فلسفۀ مدرسی پی میگیرد. ریکور در نهایت به این نتیجه میرسد که تمایزی ظریف در نقطهای که این دو گفتمان بیشترین نزدیکی را با هم دارند، وجود دارد.
مسعود ضیا علی نسب پور
چکیده
یک ایدۀ بسیار معروف در معرفتشناسی امکان این است که تخیلپذیری یک گزاره، راهنمای خوبی برای امکان آن است. یبلو (1993) مدلی برای توجیه باورهای وجهی ارائه کرده است که بنابر آن تخیلپذیری یک گزاره، شاهدی بر امکان آن است. ون اینواگن (1998) بر این باور است که هر کسی که مدل یبلو را بپذیرد باید موضع او، شک گراییِ وجهی را بپذیرد. ون اینواگن برای ...
بیشتر
یک ایدۀ بسیار معروف در معرفتشناسی امکان این است که تخیلپذیری یک گزاره، راهنمای خوبی برای امکان آن است. یبلو (1993) مدلی برای توجیه باورهای وجهی ارائه کرده است که بنابر آن تخیلپذیری یک گزاره، شاهدی بر امکان آن است. ون اینواگن (1998) بر این باور است که هر کسی که مدل یبلو را بپذیرد باید موضع او، شک گراییِ وجهی را بپذیرد. ون اینواگن برای اینکه برای موضع خود استدلال کند، وضعیت وجهی گزارة «آهن شفاف وجود دارد» را بنابر مدل یبلو بررسیمیکند و ادعامیکند وضعیت وجهی این گزاره تصمیمناپذیر است؛ یعنی ما نمیتوانیم باور موجه داشته باشیم که ممکن است آهن شفاف وجود داشته باشد.به نظر میرسد پذیرش دیدگاه ون اینواگن دربارۀ وضعیت وجهی گزارة آهن شفاف وجود دارد و توسعه و تعمیم آن، میتواند مدل یبلو (1993) در توجیه باورهای وجهی را با مشکلی جدی مواجه کند. به این صورت که اگر تحلیل ون اینواگن دربارۀ وضعیت وجهی گزاره آهن شفاف وجود دارد را بپذیریم، باید گزارههای شهوداً ممکن را هم بنابر مدل یبلو تصمیمناپذیر بدانیم. از سوی دیگر این امر کاملاً پذیرفتنی است که باورِ ما به امکانِ برخی از گزارههای شهوداً ممکن، موجه است: یعنی چنین گزارههایی تصمیمناپذیر نیستند. بنابراین مدل یبلو نادرست است. در این مقاله نشان میدهم که این استدلال در نشان دادنِ نادرستی مدل یبلو موفق نیست؛ یعنی برخلاف آنچه در ابتدا به نظر میرسید میتوانیم هم مدل یبلو برای توجیه باورهای وجهی و هم نظر وناینواگن دربارۀ وضعیت وجهی گزارههای مثل آهن شفاف وجود دارد را بپذیریم.
محمد رعایت جهرمی
چکیده
علامه جعفری با اشاره به اصول بنیادین و جهانی حقوق بشر، بر آن است که ادیان الهی و در رأس آن، اسلام، نقطة اوج حقوق انسانی هستند. جامعیت اسلام در تبیین حقوق و تکالیف از نوع نگاه آن به انسان به عنوان «انسان کلّی» در قالب «چهرة جهانی» مشهود است. ایشان با اشاره به ریشههای فطری و طبیعی مبانی اصلی و پنجگانة حقوق جهانی بشر، بر این ...
بیشتر
علامه جعفری با اشاره به اصول بنیادین و جهانی حقوق بشر، بر آن است که ادیان الهی و در رأس آن، اسلام، نقطة اوج حقوق انسانی هستند. جامعیت اسلام در تبیین حقوق و تکالیف از نوع نگاه آن به انسان به عنوان «انسان کلّی» در قالب «چهرة جهانی» مشهود است. ایشان با اشاره به ریشههای فطری و طبیعی مبانی اصلی و پنجگانة حقوق جهانی بشر، بر این باورند که حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، توافقی «هشتاد درصدی» دارند. اسلام نیز بر اصول حق حیات، کرامت انسانی، تعلیم و تربیت، آزادی و تساوی تأکید دارد و در مواردی، از جمله نگاه ویژة اسلام به تعریف و ارزش انسانها اختلاف بیستدرصدی دارند. اما در کانت، قواعد حقوق بشر، همان قواعد «پیشینی» عقل عملی هستند. کانت مطلقانگارانه از «جهانشمولی» حقوق بنیادین سخن میراند. علامه ضمن پذیرش حقوق مذکور، بر لزوم تعدیل آن بر مبنای توجه به هنجارهای سایر فرهنگها تأکید میورزد. حقوق بشر کانتی، در عین پیشینی بودن، ریشه در عقل دارند، نه وحی؛ چراکه از متن پروتستانتیزمی سر برآوردهاند که به عرفی و دنیوی شدن دین انجامیدهاست. آرمانشهر کانت در قالب «جامعة مشترکالمنافع»، محصول چنین رویکردی است. حقوق بشر کانتی، شریعتزدایی شدهاست و اخلاقی محض است. این در حالی است که حقوق مدّ نظر علامه جعفری، در عین اخلاقمحوری، برآمده از وحی و منطبق با شریعت هستند. نوشتار حاضر با محوریت مفهوم حق، به نقاط اشتراک و افتراق علامه و کانت خواهد پرداخت.
سید محمد علی حجتی
چکیده
از نظر منطقدانان مسلمان، سور در منطق حملی کمیت افراد موضوع را نشان می دهد؛ لذا بر سر موضوع می آید. در این صورت اگر بر سر محمول ظاهر شود نوعی انحراف در گزاره ایجاد میشود؛ چنین گزاره ای «قضیه منحرفه» نامیده می شود. در منطق جدید، در مقابل، ویژگی اصلی یک محمول کلی و غیر اشباع بودن آن است؛ و از آنجایی که محمول دارای متغیر آزاد(= شناسه) ...
بیشتر
از نظر منطقدانان مسلمان، سور در منطق حملی کمیت افراد موضوع را نشان می دهد؛ لذا بر سر موضوع می آید. در این صورت اگر بر سر محمول ظاهر شود نوعی انحراف در گزاره ایجاد میشود؛ چنین گزاره ای «قضیه منحرفه» نامیده می شود. در منطق جدید، در مقابل، ویژگی اصلی یک محمول کلی و غیر اشباع بودن آن است؛ و از آنجایی که محمول دارای متغیر آزاد(= شناسه) است می تواند مسور گردد و گزاره به دست آمده کاملا خوش ساخت است. در میان منطقدانان معاصر ویلیام هامیلتون مشهور است به دلیل این ادعا که محمول نیز درست همانند موضوع باید مسور گردد. لذا به نظر میرسد در این زمینه بین دیدگاه قدما و منطق جدید تعارضی وجود دارد. در میان منطقدانان مسلمان، ابن سینا رأی خاصی دارد و با تحلیل خاصی از قضیه منحرفه استفاده از آن را مشکل ساز نمیداند. در این مقاله دیدگاههای مختلف در این زمینه بررسی شده و نشان می دهیم که تعارض مطرح شده می تواند ظاهری باشد البته مشروط به اینکه رویکرد منطقدانان مسلمان به محمول رویکرد مصداقی باشد؛ ولی اینکه چنین رویکردی را دارند محل مناقشه است.