نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استاد دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
در فلسفه کانت حق و تکلیف از مفاهمی متضایفند، یعنی دیگران حقوقی بر ما دارند و ما باید حقوق آنها را ادا کنیم و ادای حقوق دیگران تکلیف ماست. ما نیز حقوقی بر دیگران داریم که آنها باید آن را ادا کنند. تکلیف عملی است که انسان ملزم به ادای آن است. الزام عبارت است از وابستگی ارادهی کسی که مطلقاً خیر نیست، به اصل استقلال یا خودبسندگی: در حالیکه تکلیف عبارت است از ضرورت برونذهنی (عینی) یک عمل. انسان دارای دو نوع کلیف است: تکالیف نسبت به خود و تکالیف نسبت به دیگران. حق عبارت است از مجموع شرایطی که به موجب آن، گزینش هر کس، طبق قانون کلی اختیار با گزینش افراد دیگر منطبق میشود. حق به دو بخش طبیعی و وضعی تقسیم میشود. حق طبیعی گاهی حق فطری یا حق خصوصی نامیده میشود و حق وضعی (موضوعه) گاهی حق اکتسابی یا عمومی نامیده میشود.
مهمترین حقوق طبیعی حق مالکیت است.
حقوق و تکالیف در فلسفهی کانت دو مفهوم متضایفاند. به این معنی انسانهای دیگر حقوقی بر گردن ما دارند ینی ما در روابط اجتماعی خود با دیگران باید حقوق دیگران را مراعات کنیم. اما این مراعات حقوق دیگران «تکلیف» ماست و همینطور ما حقوقی داریم که دیگران مکلفاند آن حقوق را مراعات کنند. پس حق و تکلیف در مقابل هم تحقق مییابند و چون انسان یک موجود اجتماعی است و حقوق و تکالیف در یک شبکهی اجتماعی در مقابل هم قرار میگیرند هیچ کدام بدون دیگری تحقق نمییابند و البته تکالیف انسان به دو بخش تقسیم میشود: تکالیف ما نسبت به ذات خود و تکالیف ما در قبال دیگران. مثلاً ما مکلف هستیم سلامت جسمانی خود را حفظ کنیم. این تکلیف نسبت به ذات خود ماست؛ اما وقتی مکلف هستیم حقوق دیگران را مراعات کنیم این تکلیف نسبت به دیگران است. اگر تکلیف را به اصطلاح کانت «تز» و حق را «آنتیتز» تلقی کنیم «سنتز» آنها مفهومی است که رابطهی حق و تکلیف را تنظیم میکند. پس این مبحث را میتوان در سه فصل مطالعه کرد. تکالیف انسان، حقوق انسان و نظام سیاسی.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
The relationship between the right and the duty of the political system of Kant
نویسنده [English]
- manuchehr saneei