علی اکبر عارف؛ قاسم عارف
دوره 9، شماره 36 ، دی 1392، ، صفحه 83-98
چکیده
یکی از مباحثی که در عین اهمیّت کمتر بدان پرداخته شده است وجوه تمایز ادراکات حقیقی از اعتباری و شیوة تطبیق آن بر مسائل گوناگون علوم است. مسألهای که با وجود ظاهر ساده، بسیار دقیق و دارای پیچیدگیهای فراوان است و گذشتن از گردنههای آن محتاج ممارست و استفاده از تجربیّات و راهنماییهای رهرفتگان این مسیر میباشد. بر این اساس در مقالة ...
بیشتر
یکی از مباحثی که در عین اهمیّت کمتر بدان پرداخته شده است وجوه تمایز ادراکات حقیقی از اعتباری و شیوة تطبیق آن بر مسائل گوناگون علوم است. مسألهای که با وجود ظاهر ساده، بسیار دقیق و دارای پیچیدگیهای فراوان است و گذشتن از گردنههای آن محتاج ممارست و استفاده از تجربیّات و راهنماییهای رهرفتگان این مسیر میباشد. بر این اساس در مقالة حاضر یکی از مباحث علمی (عنصر ارتباطی قضیّه)را که از دو جنبة حقیقی (فلسفی) و اعتباری (اصولی) برخوردار است، مورد بررسی قرار داده است و در این مسیر از بررسی تطبیقی آراء دو اندیشمند بزرگ عصرمان حضرت امام خمینی (ره) و علاّمه طباطبائی بهره میجوییم. به این صورت که محور سخن را مبنای تفکیک حقیقت از اعتبار که از اصول فکری اندیشههای این دو اندیشمند فرهیخته است، قرار دادهایم و بر اساس آن عنصر ارتباطی قضیّه را که از دو جنبة حقیقی (مرحلة محکیّه و واقع که همان وجود ربطی فلسفی است) و اعتباری (مرحلة ملفوظه و بیان واقع که همان معنای ربطی است) مورد تحقیق و کاوش قرار میدهیم.
روح الله رمضانی؛ احمد علی اکبر مسگری
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، ، صفحه 83-96
چکیده
این نوشتار عهدهدار انجام واکاویهایی است که هر بحثی در اخلاق زیستمحیطی بهنحوی مبتنیبر آنهاست: این واکاویها تا اندازهای به جایگاه، اهمیت، و نتیجهبخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازهای به روشها، پیشانگاشتها، مفهومها، استدلالها، و دیدگاههای مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافتها نتایجی ایجابی بهدست ...
بیشتر
این نوشتار عهدهدار انجام واکاویهایی است که هر بحثی در اخلاق زیستمحیطی بهنحوی مبتنیبر آنهاست: این واکاویها تا اندازهای به جایگاه، اهمیت، و نتیجهبخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازهای به روشها، پیشانگاشتها، مفهومها، استدلالها، و دیدگاههای مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافتها نتایجی ایجابی بهدست خواهد آمد. استدلال خواهد شد که رویکرد اصولنگر که به اصول حاکم بر رفتار اخلاقیِ میپردازد، گریزناپذیر است. در ادامه با پیشنهاد رویکردی فاعلبنیاد یا کنشبنیاد بجای رویکرد موضوع بنیاد، از شکلی از کلگرایی دفاع میشود که درجهبندیِ وظایف را نادیده نمیگیرد. همچنین، ضمن واکاویِ مفاهیم پایهایِ اخلاق همچون «ارزش»، «وظیفه» و «حق»، نشان داده خواهد شد که با ابتناء وظیفة انسان در قبال طبیعت بر انگارة «حق»، بجای انگارة ارزش، گرههای نظری در اخلاق زیستمحیطی بهتر گشوده خواهد شد.
مجتبی سیاهی
چکیده
«شاکله» از محوریترین مفاهیم فلسفه معرفتی کانت است. کانت در فلسفه خود اساس کار را بر شهود محض و مفاهیم محض قرار داد و شهود تجربی و مفاهیم تجربی را بدون شهود محض و مفاهیم محض، برای دستیابی به شناخت عالم واقع کافی نداشت. تألیف و ترکیب این دو را که در واقع ترکیب« حس و عقل» است لازمه دستیابی به شناخت دانست. از نظر کانت مفاهیم محض ...
بیشتر
«شاکله» از محوریترین مفاهیم فلسفه معرفتی کانت است. کانت در فلسفه خود اساس کار را بر شهود محض و مفاهیم محض قرار داد و شهود تجربی و مفاهیم تجربی را بدون شهود محض و مفاهیم محض، برای دستیابی به شناخت عالم واقع کافی نداشت. تألیف و ترکیب این دو را که در واقع ترکیب« حس و عقل» است لازمه دستیابی به شناخت دانست. از نظر کانت مفاهیم محض برای این که ما را در رساندن به واقعیت خارج ذهن کمک کنند باید پیوندی با واقع داشته باشند. این پیوند از طریق ارتباط با شهود محض حاصل میشود. این شهود محض همان« زمان» است. بنابراین مقولات ناب باید با« زمان» پیوند داشته باشند. پیوند مقولات با«زمان» از طریق«شاکله» صورت میگیرد. شاکلهدار شدن مقولات توسط قوه خیال صورت میگیرد. این قوه مفاهیم محض را با شهود مرتبط میکند. این مقاله در صدد تبیین مفهوم درست شاکله و چگونگی نسبت آن با مقولات است.
خشایار برومند؛ علی اصغر مصلح
چکیده
از دستاوردهای مشارکت هیدگر در طرح رویکرد دازینکاوانه در روانپژوهی، نقد بنیادین رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی در این حوزه است. مسئلة کانونی در این زمینه، الگو قرار گرفتن علوم طبیعی برای پژوهشهایی است که روانپژوهان بدان اشتغال دارند. در این مقاله، با تکیه بر رویکرد مدارد باس، به وجوه مختلف چنین نقدی بهعنوان زمینهساز پدیدآمدن ...
بیشتر
از دستاوردهای مشارکت هیدگر در طرح رویکرد دازینکاوانه در روانپژوهی، نقد بنیادین رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی در این حوزه است. مسئلة کانونی در این زمینه، الگو قرار گرفتن علوم طبیعی برای پژوهشهایی است که روانپژوهان بدان اشتغال دارند. در این مقاله، با تکیه بر رویکرد مدارد باس، به وجوه مختلف چنین نقدی بهعنوان زمینهساز پدیدآمدن تحولات ایجابی در علوم روانی میپردازیم. محدودیت محاسبهگرایی، مسئلة واقعیت، مسئلة تبیین علمی ادراک، و خلط میان انگیزه و علّت رفتار انسانی چهار مؤلفهای است که در این خصوص موردتوجه قرارمیدهیم. درحالیکه بیتأمل رهاشدن موضوعات مورداشاره میتواند مطلقانگاری نسبت به علوم طبیعی بهعنوان الگوی حقیقی فعالیت علمی در پژوهشهای روانی را بههمراه داشته باشد، پرسشگری، روانشناسان، روانپزشکان و تمامی پژوهشگرانی که به ادراک، رفتار و فهم تجارب انسانی میپردازند را دستکم از جزماندیشی در این عرصه رها میکند و مسئلهسازبودن ادعاهایی بیپایه همچون استقلال روانپژوهی از فلسفه، که دستکم از قرن نوزدهم میلادی، و با آغاز شکلگیری روانشناسی جدید، سوءتفاهمهایی را در این عرصه پدید آورده است، روشن میسازد.
هدایت علوی تبار؛ فاطمه قاسمپور
چکیده
مسئلۀ «اینهمانی شخصی» از مسائلی است که هم در حیات دنیوی کاربرد دارد و هم در حیات اخروی. زیرا بر اساس مفهوم اینهمانی شخصی و معیارهای آن از یکسو مشخص میشود که آیا فردی که اکنون، برای مثال، هفتاد سال دارد همان فردی است که پنجاه سال پیش بیست سال داشت، و از سوی دیگر معلوم میشود که فرد اخروی همان فرد دنیوی است یا نه. متفکران ...
بیشتر
مسئلۀ «اینهمانی شخصی» از مسائلی است که هم در حیات دنیوی کاربرد دارد و هم در حیات اخروی. زیرا بر اساس مفهوم اینهمانی شخصی و معیارهای آن از یکسو مشخص میشود که آیا فردی که اکنون، برای مثال، هفتاد سال دارد همان فردی است که پنجاه سال پیش بیست سال داشت، و از سوی دیگر معلوم میشود که فرد اخروی همان فرد دنیوی است یا نه. متفکران معیارهای گوناگونی برای اینهمانی شخصی ارائه دادهاند که یکی از مهمترین آنها «روح» است. اما از آنجا که جان هیک به روح، بهعنوان جوهری غیرمادی، معتقد نیست و انسان را واحدی روانی ـ جسمی میداند، معیار اینهمانی را «بدن» در نظر میگیرد و با توجه به اینکه به معاد جسمانی و بازآفرینی بدن قائل است، برای اثبات اینهمانی میان فرد اخروی و فرد دنیوی باید نشان دهد که میان بدن اخروی و بدن دنیویِ آنان اینهمانی برقرار است. البته منظور از بدن هم جنبههای جسمی و هم جنبههای روانی انسان است که وحدتی را تشکیل میدهند. او بدین منظور سه وضعیت فرضی را مطرح میکند و بر مبنای آنها نشان میدهد که گرچه بدن فرد در آخرت «بدل» بدن او در دنیا است، اما با این حال اینهمانی میان این دو بدن و، درنتیجه، میان این دو فرد برقرار است. دیدگاه هیک را متفکرانی مانند پِنِلِم، اُلدینگ، کلارک، آودی و فلو مورد انتقاد قرار دادهاند و او به برخی از آنان پاسخ داده است.
مرتضی حاج حسینی
چکیده
در قرن بیستم، نقد ارزش فلسفی پارادایم دوارزشی به شکلگیری انگارة تخطّی از اصل طرد شق ثالث و پیدایش دستگاههای منطقی غیراستاندارد از قبیل منطق چندارزشی و فازی انجامید. این انگاره در حالی شکل گرفت که اصل طرد شق ثالث در کنار دو اصل اینهمانی و امتناع تناقض از اصول اوّلی فکر محسوب میشد و تخطّی از هر یک از آنها، به دلیل رابطة منطقی آنها ...
بیشتر
در قرن بیستم، نقد ارزش فلسفی پارادایم دوارزشی به شکلگیری انگارة تخطّی از اصل طرد شق ثالث و پیدایش دستگاههای منطقی غیراستاندارد از قبیل منطق چندارزشی و فازی انجامید. این انگاره در حالی شکل گرفت که اصل طرد شق ثالث در کنار دو اصل اینهمانی و امتناع تناقض از اصول اوّلی فکر محسوب میشد و تخطّی از هر یک از آنها، به دلیل رابطة منطقی آنها با یکدیگر، مستلزم تخطّی از دو اصل دیگر بود. اما آیا تخطّی از اصول اینهمانی و امتناع تناقض امکانپذیر است؟ در غیر این صورت ادعای مدافعان منطقهای چندارزشی و فازی مبنی بر تخطّی از اصل طرد شق ثالث چگونه توجیه میشود؟ در این مقاله ابتدا به تبیین صورتبندیهای مختلف اصول سهگانۀ فوق پرداخته، سپس ضمن قبول ناتوانی زبان دودویی در تبیین برخی پدیدهها و لزوم تأسیس زبانهای چندارزشی و فازی برای پرداختن به مسائل علمی و فلسفی به بیان این نکته میپردازیم که اولاً التزام به این زبانها مانع التزام به اصول سهگانۀ یادشده نیست، ثانیاً ارسطو به عنوان اولین کسی که به طور مفصل و منسجم از دو اصل امتناع تناقض و طرد شق ثالث سخن گفته و از بنیانگذاران منطق و فلسفه بر پایة این اصول است امکان ابهام در قضایا و نیز وجود ارزشهای میانی «تقریباً صادق» و«تقریباً کاذب» را پذیرفته و از آنها در فرایند تعیین ارزش گزارهها استفاده کرده است. به علاوه وی در برخی موضوعات به زبان چندارزشی سخن گفته و در مواردی توسل به زبان دودویی در تبیین برخی حوادث را مورد نقد قرار داده است.
آندرو گستافسون
استفان پالمکویز
سمیرا رویان؛ صمد سامانیان؛ مسعود علیا
چکیده
«رؤیتپذیری» بهعنوان یکی از مؤلفههای اصلی تحلیلهای فوکو جایگاه ویژهای در اندیشۀ وی دارد. تأکید او بر رؤیتپذیری به عنوان یکی از عوامل اصلی در شکلگیری علوم، و همچنین یکی از تکنولوژیهای قدرت، نشان دهندۀ این اهمیت است. استناد بر توصیفات تجسمی در تحلیلهای فوکو سبب شده است که بسیاری از مفسران وی را فیلسوفی دیداری ...
بیشتر
«رؤیتپذیری» بهعنوان یکی از مؤلفههای اصلی تحلیلهای فوکو جایگاه ویژهای در اندیشۀ وی دارد. تأکید او بر رؤیتپذیری به عنوان یکی از عوامل اصلی در شکلگیری علوم، و همچنین یکی از تکنولوژیهای قدرت، نشان دهندۀ این اهمیت است. استناد بر توصیفات تجسمی در تحلیلهای فوکو سبب شده است که بسیاری از مفسران وی را فیلسوفی دیداری بدانند، ولی از دیگر سو، افشاگری او درباره جایگاه نگاه در اعمال قدرت، برخی دیگر را بر آن داشته است که وی را مخالف بیناییمحوری بینگارند و استدلال کنند که فوکو از نگاه علیه نگاه استفاده کرده است. این مقاله، ضمن معرفی جایگاه نگاه و رؤیتپذیری در آثار فوکو، سعی دارد تصویر دقیقی از نسبت رؤیتپذیریبا قدرت در اندیشۀ وی ارائه دهد. بدین منظور، علاوه بر توصیف مفاهیم رویتپذیری و قدرت نزد فوکو، به تحلیل مقولات مرتبط با این مفاهیم در آثار دیرینهشناسانه و تبارشناسانۀ وی میپردازیم. ما نشان خواهیم داد که قدرت، از یک سو، پدیدآورندۀ رؤیتپذیری هاست و از دیگر سو، رؤیتپذیریها هستند که به نوبۀ خود امکان شناخت قدرت، اعمال آن و حتی مداخله در آن را فراهم میآورند. قدرت، چه در جوامع سلطنتی و چه در جوامع مدرن از رؤیتپذیری بهره برده است؛ گاهی با نمایش شکوه خود، گاهی با پنهان شدن و گاهی با نظارت. فوکو با تأکید بر رؤیتپذیری های ادوار مختلف و نسبت آنها با قدرت، قصد دارد نشان دهد که همۀ راههای رؤیتپذیری در آن واحد ممکن نیست و در آنچه میتوانیم ببینیم محدودیتهایی وجود دارد.
بیان کریمی؛ سید مصطفی شهرآیینی؛ یوسف نوظهور
چکیده
اسپینوزا نخستین و مهمترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفة سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشة وی مبتنی است. اسپینوزا دربارة سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعتگرایانهای از انسان میپردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادیترین ...
بیشتر
اسپینوزا نخستین و مهمترین فیلسوف سیاسی است که دموکراسی را بهترین نوع حکومت قلمداد کرد. برتری دموکراسی در فلسفة سیاسی اسپینوزا بر مبانیِ مابعدالطبیعیِ اندیشة وی مبتنی است. اسپینوزا دربارة سرشت انسان از دو موضع سخن گفته است: از سویی، به تبیین طبیعتگرایانهای از انسان میپردازد و کُناتوس یا صیانت ذات را نخستین و بنیادیترین ویژگی همة موجودات طبیعی، از جمله انسان معرفی میکند، از دیگر سو، دستگاه مابعدالطبیعة کمالگرایانهاش ایجاب میکند که نمونة اعلایی برای سرشت بشر برگزیند و با آن نشان دهد که چگونه میتوان به آزادی از بندِ انفعالات نفسانی دست یافت و با دور کردن انسانها از عقلستیزی امیال، آنها را در محدودة عقل قرار داد. اسپینوزا، دموکراسی را به این دلیل برتر میداندکه طبیعیترین و عقلانیترین نوع حکومت است؛ طبیعیترین است، چون بیشترین شباهت را به وضعیت طبیعی آدمیان دارد که در آن انسان برای صیانت از ذات خویش آزاد است و حق دارد هرآنچه را که در توان دارد انجام دهد، وعقلانی است، چون هرچه تعداد تصمیمگیرندگان بیشتر باشد امکان حاکمیت انفعالات ویرانگر و غیرعقلانی کمتر میشود. در واقع، عقلانیبودن دموکراسی به دلیل تأمین هدفی است که رشد اخلاقی و عقلانی افراد در آن شکل میگیرد و در نتیجه انسان را به نمونة برتر سرشت انسان که در اخلاق از آن صحبت کرده بود، نزدیک میکند. پرسش راهبر ما در این مقاله این است که چگونه تفوق دموکراسی بر دیگر انواع حکومت، زاییدة دستگاه مابعدالطبیعی اسپینوزا است؟ مدعای اصلی مقاله این است که ادعای اسپینوزا در باب تفوق دموکراسی تنها زمانی قابلفهم است که تلقی وی را از سرشت انسان که بر مبانی مابعدالطبیعیاش استوار است، دریابیم.
فاطمه سلیمانی
دوره 11، شماره 41 ، فروردین 1394، ، صفحه 87-106
چکیده
چکیده
یکی از مسائل مهم در مباحث معرفتشناسی رابطه اراده با معرفت است. پاسخ به این پرسش که آیا معرفت امری ارادی است یا فعلی غیرارادی و به قول متکلمین اضطراری، از مباحث قدیمی علم کلام و فلسفه است. متکلمین در موضوع ایمان و اینکه حقیقت آن معرفت الله است با این پرسش مواجه شدند که آیا معرفت الله ارادی است یا بهصورت غیرارادی و اضطراری ...
بیشتر
چکیده
یکی از مسائل مهم در مباحث معرفتشناسی رابطه اراده با معرفت است. پاسخ به این پرسش که آیا معرفت امری ارادی است یا فعلی غیرارادی و به قول متکلمین اضطراری، از مباحث قدیمی علم کلام و فلسفه است. متکلمین در موضوع ایمان و اینکه حقیقت آن معرفت الله است با این پرسش مواجه شدند که آیا معرفت الله ارادی است یا بهصورت غیرارادی و اضطراری واقع میشود. دراینخصوص نظّام و جاحظ از گروه معتزله نظریه معرفت طبعی را مطرح کردند؛ البته دیدگاه این دو کاملاً مشابه نیست. نظریه معرفت طبعی جاحظ جامعتر و فراگیرتر از موضوع ایمان و معرفت الله است بهگونهای که جاحظ از طرف معتزله متهم به جبری دانستن معرفت و تکلیف به مالایطاق شدهاست.
در توضیح و تحلیل نظریه معرفت طبعی و از طریق بررسی مطالب پراکنده در منابع فراوان و متعدد جاحظ مشخص میشود که بخشی از معارف انسانی در طول سالهای متمادی زندگی بهصورت غیرارادی و براساس طبع قوای ادراکی و تحتتاثیر عوامل احساسی و خواستههای درونی و بیرونی حاصل میشود و بخشی نیز مستقل از تاثیر عوامل احساسی و نیازهای انسانی بهصورت «ارادی» شکل میگیرد.
رضا سلیمان حشمت؛ جواد طاهری
چکیده
تعلیم «تثلیث» را با اندکی تسامح میتوان، مهمترین تعلیم در الهیات مسیحی بهشمار آورد. شکلگیری مناقشات فراوان در باب تثلیث از آغاز مسیحیت، تشکیل شوراهای کلیسایی متعدد، نشو و نمای جریان موسوم به بدعتگذار در مقابل کلیسای رسمی و تدوین یک اصطلاحنامۀ تثلیثی بسیار غنی گواهی است بر صحت این مدعا. در مقالۀ حاضر تلاش میشود تا ...
بیشتر
تعلیم «تثلیث» را با اندکی تسامح میتوان، مهمترین تعلیم در الهیات مسیحی بهشمار آورد. شکلگیری مناقشات فراوان در باب تثلیث از آغاز مسیحیت، تشکیل شوراهای کلیسایی متعدد، نشو و نمای جریان موسوم به بدعتگذار در مقابل کلیسای رسمی و تدوین یک اصطلاحنامۀ تثلیثی بسیار غنی گواهی است بر صحت این مدعا. در مقالۀ حاضر تلاش میشود تا نحوۀ تطور رویکردهای الهیاتی اتخاذشده نسبت به اصطلاحشناسی تعلیم مذکور و تعالیم وابسته به آن تبیین گردد و در این جهت به مباحث و اصطلاحات متداول در بافت الهیاتی پروتستانی بیش از مباحث موجود در الهیات کاتولیک رومی پرداخته میشود. چرایی اطلاق نامهای گوناگون بر اقانیم ثلاثه و بیان تأثیرات ناشی از نزاع میان مؤمنان فریور (راستکیش) و بدعتگذاران بر اصطلاحشناسی تثلیثی، بحث در باب نِسَب موجود در ذات واحد خدای سهگانه، اشاره به اهم مباحث مطرح در دورههای مهم در این باب و اصطلاحات الهیاتی مختص به هریک از آنها مهمترین موضوعات این پژوهش بهشمار میروند.
رضا دهقانی؛ حسین کلباسی اشتر
چکیده
یکی از درونمایههای اصلی اندیشة هایدگر بررسی تکون مابعدالطبیعه است که در راستای پرسش بنیادین در دورة موسوم به «چرخش»، از اهمیت محوری برخوردار میشود. در این مقاله به سه رهیافت هایدگر در باب تکون مابعدالطبیعه در این دوره خواهیم پرداخت. هایدگر این سه رهیافت را در سه کتاب مختلف تحت عنوان «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه»، «مابعدالطبیعه ...
بیشتر
یکی از درونمایههای اصلی اندیشة هایدگر بررسی تکون مابعدالطبیعه است که در راستای پرسش بنیادین در دورة موسوم به «چرخش»، از اهمیت محوری برخوردار میشود. در این مقاله به سه رهیافت هایدگر در باب تکون مابعدالطبیعه در این دوره خواهیم پرداخت. هایدگر این سه رهیافت را در سه کتاب مختلف تحت عنوان «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه»، «مابعدالطبیعه چیست؟» و «آموزة افلاطون در باب حقیقت» ارائه میدهد. در «کانت و مسئلة مابعدالطبیعه» با تفسیر خاص کانت و بر اساس مفهوم استعلاء این کار را انجام میدهد. در «مابعدالطبیعه چیست؟» با بحث از مفهوم عدم و حال هیبت و در «آموزة افلاطون در باب حقیقت» با تفسیر تمثیل غار در «جمهوری» افلاطون به این موضوع میپردازد. با اینکه زمان انتشار این سه کتاب به هم نزدیک است، اما وی با سه رهیافت یا به عبارت بهتر، سه بحث ظاهراً متفاوت سعی میکند تا ریشههای مابعدالطبیعه را جستوجو کند. در دو کتاب اول وی در راستای طرح کانتی، هنوز در پی تأسیس اساسی برای مابعدالطبیعه است و ریشة آن را در خود دازاین میجوید، اما در کتاب اخیر به دنبال فراهم کردن مقدمات گذر از مابعدالطبیعه است و آن را یکسره فراموشی هستی میداند و طرح نظریة ایده توسط افلاطون را نقطة آغاز مابعدالطبیعه و فراموشی هستی تلقی میکند. در این مقاله سعی میشود ضمن بیان رهیافتی کلی، این سه رهیافت معرفی شوند و ضمن معرفی، اشتراک و اختلاف آنها با یکدیگر ارائه شود.
شروین میرزایی قاضی؛ مصطفی تقوی
چکیده
در این تحقیق، تلاش بر این است تا راهی برای مقابله با مشکلات و دوراهیهای اخلاقی در حوزه فناوری پیدا کنیم. ما از روشی استفاده خواهیم کرد که در سالهای اخیر تحت عنوان شباهتِ طراحی در اخلاق کاربردی معرفی شده است. بر اساس این رویکرد، برای حل مسائل اخلاقی میتوان از بینشها و ساختارهایی که در فرایندهای طراحی مطرح میشوند استفاده کرد. ...
بیشتر
در این تحقیق، تلاش بر این است تا راهی برای مقابله با مشکلات و دوراهیهای اخلاقی در حوزه فناوری پیدا کنیم. ما از روشی استفاده خواهیم کرد که در سالهای اخیر تحت عنوان شباهتِ طراحی در اخلاق کاربردی معرفی شده است. بر اساس این رویکرد، برای حل مسائل اخلاقی میتوان از بینشها و ساختارهایی که در فرایندهای طراحی مطرح میشوند استفاده کرد. اما برای ارزیابیهای اخلاقی در این ساختار، نیاز به یک نظریه اخلاقی داریم. نظریههای پیشنهادی ما، نتیجهگراییِ قاعدهایِ کانتی و نظریه سه گانه هستند که ترکیبی از قراردادگرایی کانتی و اسکانلنی و نتیجهگرایی قاعدهای میباشند. دلیل این انتخاب آن است که به نظر می رسد این فرمولها فاقد نقاط ضعف دیگر نظریههای اخلاقی بوده و همچنین به دلیل اینکه بین سه نظریهی اخلاقی سازش ایجاد میکنند، میتوانند پیچیدگیهای مشکلات اخلاقی و همچنین اختلاف نظرهای اخلاقی را در میان سهامداران کاهش دهند. در پایان این مقاله، با کمک یک مطالعهی موردی، نشان خواهیم داد که چگونه میتوان از این چارچوب در موارد واقعی استفاده کرد. خواهیم دید که این رویکرد سیستماتیک ما را قادر می سازد تا مسئله را به صورت واضح و جامع بیان کنیم و همچنین گامهای آن از پیچیدگی مشکلات اخلاقی میکاهد. در نهایت، این مورد را با کمک دو تئوری اخلاقیِ کارآمد و با توجه به عناصر مهمِ مرتبطِ آن، بررسی خواهیم کرد. این امر ما را به تصمیمگیری درست رهنمون میشود، که همان کاهش یا جلوگیری از اثرات فاجعهآمیز اقدامات ما خواهد بود.
محمدعلی اژه ای
چکیده
خواجه نصیرالدین در مبحثی دربارۀ انعکاس قضایای ممکنه در کتاب اساس الاقتباس میگوید: «پس معلوم شد که این اعتبار مقتضى فساد انعکاس ممکنات است و مؤدى به مذهبى است که نزدیک باشد به مذهب آن جماعت که اطلاق و ضرورت و امکان را به اسوار متعلق گردانند». خواجه در این عبارت اطلاق جهت بر سور را نظر جماعتی از منطقدانان میداند و نه عموم آنها، ...
بیشتر
خواجه نصیرالدین در مبحثی دربارۀ انعکاس قضایای ممکنه در کتاب اساس الاقتباس میگوید: «پس معلوم شد که این اعتبار مقتضى فساد انعکاس ممکنات است و مؤدى به مذهبى است که نزدیک باشد به مذهب آن جماعت که اطلاق و ضرورت و امکان را به اسوار متعلق گردانند». خواجه در این عبارت اطلاق جهت بر سور را نظر جماعتی از منطقدانان میداند و نه عموم آنها، که خود خواجه قطعاً از این جماعت نیست؛ زیرا وقتی او از موضع طبیعیِ جهت سخن میگوید برای آن فقط یک موضع طبیعی بیشتر قائل نیست. این نظر در مقابل نظر کسانی است که برای جهت در جمله دو موضع طبیعی قائلاند: یکی در کنار رابطه و دیگری در کنار سور، هنگامی که سور در جمله وجود داشته باشد. این نظر دوم نظر ابن سینا و برخی دیگر مانند عمربن سهلان ساوی، ارموی، و قطبالدین رازی است. از آنجا که ابن سینا و ساوی قبل از خواجه و ارموی معاصر خواجه و قطبالدین رازی پس از وی میزیستهاند و این بحث به نتیجۀ مطلوب نرسیده است، مناسبت داشت ادلۀ مثبتین تعلق جهت به سور دوباره مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. این وظیفهای است که این مقاله بر عهده گرفته و نتیجهای که بدان دست یافته این است که دادههای مورد استناد مثبتین پذیرای توجیهی متفاوت است و میتواند به گونۀ دیگری تفسیر شود و قبول آنها مستلزم قبول قول تعلق جهت به اسوار نیست.
یوسف شاقول؛ میثم سفید خوش
چکیده
نظریة عدالتِ جان راولز از هر حیث دارای ویژگیهای یک نظام جامع مفهومی است و مانند هر نظام مفهومی، دربرگیرندة روشی ویژه است که سرشت و کارکرد آن، تعیینکنندة محتـوای نظریة اوست. مفاهیم کانونیِ روششناسیِ نظریة عدالت را میتوان در ایدههای قراردادگرایی، وضع اولیه، حجاب جهل و تکنیک موازنة تأملی چکیده کرد. چیستی هر یک از این مفاهیم ...
بیشتر
نظریة عدالتِ جان راولز از هر حیث دارای ویژگیهای یک نظام جامع مفهومی است و مانند هر نظام مفهومی، دربرگیرندة روشی ویژه است که سرشت و کارکرد آن، تعیینکنندة محتـوای نظریة اوست. مفاهیم کانونیِ روششناسیِ نظریة عدالت را میتوان در ایدههای قراردادگرایی، وضع اولیه، حجاب جهل و تکنیک موازنة تأملی چکیده کرد. چیستی هر یک از این مفاهیم و نسبت آنها با هم و با مفاهیم مهم دیگری که در یک نظریة سیاسی اجتماعی مطرح میشود از جمله مهمترین پرسشهایی بوده که نظر تحلیل-گران نظریة عدالت را به خود جلب کرده است. دوورکین نسبت روششناسی راولز را با نظریات حقمحور، هدفمحور و وظیفهمحور و نیز دو الگوی طبیعی و سازنده بررسی کرده است. تامس نِیگل در عادلانه بودن نتیجة نهایی نظریهای که از روش خاص راولز حاصل میشود تشکیک کرده و دیوید هال با افسانهای خواندن روش راولز، امکان تحقق روش مذکور را مورد انتقاد خود قرار داده است.
اعلا تورانی
چکیده
ولفهارت پاننبرگ، از متکلمان مسیحی معاصر، در کتاب الهیات سیستماتیک نظریهای ارائه میکند که الهیات تاریخی نام گرفته است. پاننبرگ نظریه تاریخی خود را از هگل و از مفاهیمی چون اراده آزاد، آزادی، فردیت، حاکمیت بر جهان، فیض الهی، و ابدیت و ازلیت وام گرفته است و مفهوم امید را از اگزیستانسیالیسم. پاننبرگ بر این باور است که الهیات سنتی، از ...
بیشتر
ولفهارت پاننبرگ، از متکلمان مسیحی معاصر، در کتاب الهیات سیستماتیک نظریهای ارائه میکند که الهیات تاریخی نام گرفته است. پاننبرگ نظریه تاریخی خود را از هگل و از مفاهیمی چون اراده آزاد، آزادی، فردیت، حاکمیت بر جهان، فیض الهی، و ابدیت و ازلیت وام گرفته است و مفهوم امید را از اگزیستانسیالیسم. پاننبرگ بر این باور است که الهیات سنتی، از ابتدا وجود خداوند را پیش فرض میگیرد و سپس بر وجود او استدلال میآورد. از اینرو آن را به مثابه «الهیات آسمانی» نقد میکند.
همچون پل تیلیش، پاننبرگ بر این باور است که خداوند موجودی شبیه سایر موجودات نیست و بنابراین استفاده از عقل برای اثبات وجود خداوند، او را با مخلوقات و موجودات دیگر یکسان میانگارد و مرتبه او را تنزل میدهد. منظور پاننبرگ از خدا، در اصل مفهوم خداست که نمیتواند به سادگی همچون مبحثی در میان سایر مباحث در نظر گرفته شود. خداوند محوری و سایر مباحث بر گرد اوست. اگر بحث از خداوند همچون موضوعی مجزا ملاحظه شود، دیگر چیزی برای توجیه استمرار آنچه الهیات مینامیم، باقی نمیماند. بنابراین مفهوم خدا نمیتواند همچون سایر مفاهیم اثبات شود. در این نظریه از خداوند به «خدای تاریخی» تعبیر شده است که هنوز بهطور کامل وجود نیافته است.
سیدحمیدرضا ذکریا؛ علیرضا ملاّیی توانی
چکیده
پژوهشِ حاضر بر آن است که پیشفرضهای هستیشناختیِ کسروی در دو کتابِ تاریخ مشروطۀ ایران و تاریخ هجده سالۀ آذربایجان را آشکار نماید و سپس بنابر مفهومِ «تاریخمندیِ» هایدگر به نقدِ پیامدهای معرفتشناختیِ پیشفرضهای مزبور در تاریخنگاریِ کسروی بپردازد. بر این اساس، پرسشِ اصلیِ پژوهشِ حاضر آن است که کسروی چگونه و بر چه مبنایی ...
بیشتر
پژوهشِ حاضر بر آن است که پیشفرضهای هستیشناختیِ کسروی در دو کتابِ تاریخ مشروطۀ ایران و تاریخ هجده سالۀ آذربایجان را آشکار نماید و سپس بنابر مفهومِ «تاریخمندیِ» هایدگر به نقدِ پیامدهای معرفتشناختیِ پیشفرضهای مزبور در تاریخنگاریِ کسروی بپردازد. بر این اساس، پرسشِ اصلیِ پژوهشِ حاضر آن است که کسروی چگونه و بر چه مبنایی موضوعِ تاریخنگاریِ خود را تعیین و تعریف میکند؟ یافتههای پژوهش گویای آن است که موضوعِ تاریخنگاریِ کسروی «امر تاریخی» بهمنزلهی «فعلِ در حالِ شکلگیری» نیست. تاریخنگاریِ کسروی متضمّنِ مفهومِ ضدِّ تاریخیِ «تکرار» است. مفهومِ «امر موروثی» در تاریخنگاریِ او غایب است، ازاینرو، «امر تازه» به چیزی بیبنیاد و پادرهوا بدل شده و این یعنی کسروی نتوانسته است دیالکتیکِ ناپیوستگی و پیوستگیِ نهفته در «امر تاریخی» را بهفهم درآورد و مفهومِ تاریخمندی را کشف و آشکار کند. بهبیاندیگر، کسروی مبنایی برای تعیین و تعریفِ آنچه میتواند محلِ پرسش و پژوهشِ تاریخی واقع شود ندارد.
ناصر مومنی؛ مهدی گنجور
چکیده
هرچند در قرآن و دیگر کتابهای آسمانی وروایات متعدد مثل و مانند از خدای یکتا نفی شده است، اما درعین حال به داشتن مثال توصیف گردیده است. تمثیل نفس به خدا در تعابیر عرفا پررنگتر شده و با عبارتهای گوناگون به کار رفته است. دراین بین ملاصدرا، با بهره گیری ازآموزههای دینی وعرفانی، به نمونهانگاری نفس انسانی توجه خاص داشته ودرآثار متعددخود ...
بیشتر
هرچند در قرآن و دیگر کتابهای آسمانی وروایات متعدد مثل و مانند از خدای یکتا نفی شده است، اما درعین حال به داشتن مثال توصیف گردیده است. تمثیل نفس به خدا در تعابیر عرفا پررنگتر شده و با عبارتهای گوناگون به کار رفته است. دراین بین ملاصدرا، با بهره گیری ازآموزههای دینی وعرفانی، به نمونهانگاری نفس انسانی توجه خاص داشته ودرآثار متعددخود ضمن طرح این مسأله ازآن نتایج دوسویه میگیرد. از آن جا که نفس آدمی ازجهت ذات، صفات وافعال نمونة خدا درنظر گرفته شده است، با شناخت نفس میتوان خدا را بهتر شناخت، همچنان که با شناخت خدا به خودشناسی و نتایج دیگر میتوان رسید. .نکتة قابل تأمل اینکه کاربرد این تلقی توسط ملاصدرا، سنجیده ودقیقاٌ روشمند است و پیامدهای هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی متعددی دربردارد، به گونهای که به نظر میرسد، ارزش تفهیمی و اقناعی آن درحل برخی ازمسائل فلسفی واعتقادی، بسی فراتر از استدلالهای عقلانی باشد و در مواردی حتی جای خالی دلیل عقلی یقینآور را پرکرده و یا بر کا ستی های آن پرده افکنده است.
سید مسعود زمانی
چکیده
مقالۀ پیش رو بر آن است که مفهوم هایدگری فاکتیسته (فعلیت) صورت اولیة دازاین است. در وهلة اول برای فعلیت، که در حدود اندیشۀ هایدگر به فعلیت ترجمهاش میکند، سه رکن معنایی بازمیشناسد: 1. واقعیت، عینیت و انضمامیت. 2. خودیت انسانی و شخصیت فردگونه. 3. تاریخیبودن، که از خودیت متوسط الاحوالانة انسان وروزمرّگی او برمیآید. سپس برای منظور ...
بیشتر
مقالۀ پیش رو بر آن است که مفهوم هایدگری فاکتیسته (فعلیت) صورت اولیة دازاین است. در وهلة اول برای فعلیت، که در حدود اندیشۀ هایدگر به فعلیت ترجمهاش میکند، سه رکن معنایی بازمیشناسد: 1. واقعیت، عینیت و انضمامیت. 2. خودیت انسانی و شخصیت فردگونه. 3. تاریخیبودن، که از خودیت متوسط الاحوالانة انسان وروزمرّگی او برمیآید. سپس برای منظور خود بر دو متن هایدگر تکیه میکند: نوشتة موسوم به گزارش به ناتوپ (اول پاییز 1922) و درسگفتار هستیشناسی (تأویل به فعلیت) (تابستان 1923). این مقاله بر اساس این دو متن بر اینهمانی فعلیت و دازاین استدلال میکند که: هایدگر برای فعلیت همان شئونی را قائل میشود که بعدا برای دازاین برمیشمارد؛ همانند ترس، روزمرگی، مرگ، همّوغم (اهتمام)، در-عالم-بودن، ارتباط زبانی با عالم، زمانمندی و اصلاً خود شأن تکوینی (اگزیستنس). هدف اصلی مقاله آن است که با اعمال روشی خاص از مطالعات متداول هایدگر که به طور افراطی بر وجود و زمان اتکا میکند، فاصله بگیرد.
محمد حسین بیات
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 95-116
چکیده
چکیده
وقتی نام "ابنعربی" به گوش میخورد، عرفان نظری در ذهن شنونده تداعی میگردد و آدمی میانگارد که جمیع مباحث کتابهای معروف وی صرفاً متکفل بیان عرفان ناب اسلام است. مباحثی همچون عذاب نشئه آخرت، خلافت، امامت، ولایت و... لیکن بعد از ژرفنگری در آثار برجسته آن عارف نامدار، آدمی میبیند که بسیاری از مباحث کلامی و حتی فقهی در این ...
بیشتر
چکیده
وقتی نام "ابنعربی" به گوش میخورد، عرفان نظری در ذهن شنونده تداعی میگردد و آدمی میانگارد که جمیع مباحث کتابهای معروف وی صرفاً متکفل بیان عرفان ناب اسلام است. مباحثی همچون عذاب نشئه آخرت، خلافت، امامت، ولایت و... لیکن بعد از ژرفنگری در آثار برجسته آن عارف نامدار، آدمی میبیند که بسیاری از مباحث کلامی و حتی فقهی در این کتابها بهنحو برجستهایی مطرح گردیده و با مباحث عرفانی خلط شدهاست. مسئله وقوع عذاب در نشئه آخرت و ابدی یا غیر ابدی بودن آن، یکی از مباحث جنجالبرانگیز دانش کلام است که هر یک از فرقههای کلام اسلامی طبق مشرب فکری خود در آن باب سخن راندهاند، لیکن هیچ یک از فرقههای گونهگون کلامی وقوع عذاب اخروی و نیز ابدی بودن عذاب دوزخ را برای عدّهایی از گنهکاران مورد شک قرار نداده بل آن را قطعی دانستهاند و کاملاً به نصوص و ظهورات آیات قرآنی پای بند ماندهاند.
ابنعربی نیز در آثار عرفانی خود، این مسئله کلامی را با آب و رنگ عرفانی مطرح نموده لیکن به هیچ روی به تصریحات صدها آیه و حتی براهین عقلی پای بند نمانده و با صراحت لهجه، ابدی بودن عذاب بل تحقق خود عذاب و وعیدهای الهی را انکار نموده و مدّعی شده که همه آدمیان در جهان بیپایان آخرت برای ابد از نعمات الهی بهرهمند شوند گرچه کیفیّت نعمتهای دوزخیان با بهشتیان در ظهور تجلّیات الهی متباین باشند. نویسنده مقاله دیدگاه ابنعربی را مورد نقد قرار داده و با استناد به آیات و براهین عقلی آن را مردود دانستهاست.
علی مرادخانی؛ پیمان پورقناد
چکیده
این مقاله در پی یافتن وجوه تمایز قضایای ترکیبی ماتقدم (که مقولات فاهمه در حکم بدانها ضروری هستند) از صرف تداعی صور نفسانی است. با تحلیل منطقی قضایای حاوی مقولات کانت، نشان میدهیم که مقولات وجهه نظر کیفیت و کمیت (به استثنای مقوله تمامیت) مفهومیذهنی که به تجربه در نمیآید، در بر ندارند و تنها معرف ساختارهای منطقی هستند - که تجربهگرایان ...
بیشتر
این مقاله در پی یافتن وجوه تمایز قضایای ترکیبی ماتقدم (که مقولات فاهمه در حکم بدانها ضروری هستند) از صرف تداعی صور نفسانی است. با تحلیل منطقی قضایای حاوی مقولات کانت، نشان میدهیم که مقولات وجهه نظر کیفیت و کمیت (به استثنای مقوله تمامیت) مفهومیذهنی که به تجربه در نمیآید، در بر ندارند و تنها معرف ساختارهای منطقی هستند - که تجربهگرایان نیز بر آن اذعان دارند - نه شروط ضروری حکم. مقولات وجهه نظر جهت به شرط معناداری تنها بهواسطة ذهن معنا مییابند نه از طریق تجربه. مقولة علت در احکام شرطی دقیقتر بررسی میشود و نشان داده میشود که دیدگاه تجربهگرایان با دیدگاه کانت از حیث ماهیت رابطة علی ناسازگار اما از حیث وجود خود رابطه بین پدیدارها، سازگار است. در این بین به مقولات جوهر و مشارکت به دلیل خارج شدن از بحث مورد نظر نمیپردازیم.
مهدی زمانی؛ رضا تقیان ورزنه
دوره 11، شماره 43 ، مهر 1394، ، صفحه 97-112
چکیده
جان راولز و ریچارد مروین هیر در دیدگاههای فرااخلاقی خود که به ترتیب با عنوانهای: «اعتبارگرایی» و «توصیهگرایی» شناخته میشوند، از موضعی ضد واقعگرایانه به نقد دیدگاه سنتی دربارهی عینیت پرداختهاند. هردو اندیشمند وجود حقایقی اخلاقی که مستقل از فاعل اخلاقی در عالم خارج وجود داشته باشد را انکار مینمایند؛ و ...
بیشتر
جان راولز و ریچارد مروین هیر در دیدگاههای فرااخلاقی خود که به ترتیب با عنوانهای: «اعتبارگرایی» و «توصیهگرایی» شناخته میشوند، از موضعی ضد واقعگرایانه به نقد دیدگاه سنتی دربارهی عینیت پرداختهاند. هردو اندیشمند وجود حقایقی اخلاقی که مستقل از فاعل اخلاقی در عالم خارج وجود داشته باشد را انکار مینمایند؛ و با شهودگرایی به عنوان نمایندهی این تلقی از عینیت مخالفت میورزند. در عین حال این دو اندیشمند خود را معتقد به عینیت اصول اخلاقی معرفی میکنند. به اعتقاد آنان قابلیت صدق و کذب، تعمیمپذیری و امکان استدلال اخلاقی از شرایط لازم عینیت در اخلاق هستند و نظریات آنان این شرایط را برآورده میسازد. این شرایط در نظریهی راولز از طریق نقش کلیدی «بیطرفی» و «انصاف» و در نظر هیر با تأکید بر «فرض خویشتن در موقعیت دیگران» حاصل میگردد. بدینسان آنان برای گریز از «سوبژکتیویسم» از مفهوم دیگری از عینیت دفاع میکنند که ویژگی اصلی آن کلیت و همگانی بودن است؛ و در اندیشههای کانتی ریشه دارد. هر چند این دو دیدگاه ضد واقعگرایانه هستند اما نظریهی راولز شناختگرایانه و توصیفگرایانه است و در مقابل هیر از ناشناختگرایی و توصیفناگروی دفاع میکند. هدف گفتار حاضر پژوهش در موارد تشابه و اختلاف این دو دیدگاه در موضوع عینیت در اخلاق است.
مصطفی مومنی؛ جهانگیر مسعودی
چکیده
معرفتشناسی به مثابۀ یک دانش و شاخۀ علمی در فلسفه اسلامی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث ( به اصطلاح امروزی) معرفتشناسی نیز سخن میگفتند. هر چند رویکرد عقلگرایی و تجربهگرایی دارای ملاکهای چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفتشناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت ...
بیشتر
معرفتشناسی به مثابۀ یک دانش و شاخۀ علمی در فلسفه اسلامی مطرح نبوده است ولی به فراخور مباحث وجودشناختی از مباحث ( به اصطلاح امروزی) معرفتشناسی نیز سخن میگفتند. هر چند رویکرد عقلگرایی و تجربهگرایی دارای ملاکهای چندی است ولی قدر مسلم این است که این بحث و تقسیم از مباحث جدید معرفتشناسی است و چنین اصطلاحاتی، با رهیافت مطرح در معرفتشناسی، در تفکر فلاسفه اسلامی رایج نبوده است. در عین حال این مسئله در باب تفکرشان قابل طرح است که بر کدام طریق بودهاند: تجربهگرایی یا عقلگرایی؟ آنچه معروف و مشهور است این است که آنها فیلسوفانی عقلگرایند و ابنسینا نیز چنین است. در این تحقیق چهار ملاک برای عقلگرا یا تجربهگرا بودن بیان شده است: 1- وجود و عدم ادراکات فطری 2- به لحاظ ابزار کسب معرفت 3- به لحاظ خاستگاه تصدیق4- وجود و عدم تصدیقات ترکیبی پیشینی؛ سپس با مراجعه به عبارات ابنسینا، عقلگرا یا تجربهگرا بودن دستگاه معرفتی وی را بر اساس هر معیار بررسی کرده و در نهایت این فرضیه را قوت بخشیده است که، نه بطور کلی بلکه در اکثر ملاکها وی به تجربهگرایی متمایلتر است تا عقلگرایی! لذا میتوان به جمع این دو دیدگاه؛ یعنی «اصالت عقل و تجربه» در تفکر ابنسینا رأی داد.
فلسفه
فاطمه رضازاده؛ احمد علی حیدری
چکیده
یکی از پیچیدگیهای تئوری سوژهی بدیو این است که او تعریف یکدست و مشخصی از سوژه ارائه نداده است؛ و ما در خوانش آثارش با تعاریف مختلفی از سوژه بهخصوص سوژهی هنر مواجهیم. پرسش اساسی این پژوهش این است که چگونه میتوانیم تعریف جامع و قابلفهمی از سوژهی هنر در تئوری سوژهی آلن بدیو ارائه دهیم. با توجه به تلاشهایی که پیشازاین در ...
بیشتر
یکی از پیچیدگیهای تئوری سوژهی بدیو این است که او تعریف یکدست و مشخصی از سوژه ارائه نداده است؛ و ما در خوانش آثارش با تعاریف مختلفی از سوژه بهخصوص سوژهی هنر مواجهیم. پرسش اساسی این پژوهش این است که چگونه میتوانیم تعریف جامع و قابلفهمی از سوژهی هنر در تئوری سوژهی آلن بدیو ارائه دهیم. با توجه به تلاشهایی که پیشازاین در خصوص پاسخگویی به این پرسش صورت گرفته است این پژوهش بر آن است که پاسخِ نوینی را از این پرسش ارائه دهد. بدیو برخلاف پیشینیان ِ خود و بسیار تحت تأثیر لکان سوژهای را معرفی میکند که در خلال یک رویۀ حقیقت ساختهمیشود. سوژهای که تا پیش از وقوع یک رخداد وجود نداشته است و در یک وضعیتِ تاریخی یا هنری ساختهمیشود؛ اما پیچیدگی تعریف بدیو آن جاست که این سوژه علیرغم اینکه ویژگیهای انسان، مثل وفاداری به یک رخداد را داراست اما فردِ انسانی نیست. بدیو در یک وضعیتِ هنری، هم اثر هنری، هم هنرمند را سوژه معرفی میکند؛ و ما با توجه به تعاریف بدیو و رویهی سوژه شدگی در اندیشهی بدیو به این پرسش پاسخ دادیم که در یک وضعیت هنری با جفت هنرمند-اثر بهعنوان قسمی سوژهی وفادار به رخداد هنری مواجهیم.