مقاله پژوهشی
فلسفه
سارا اسدپور؛ مراد یاری دهنوی؛ فاطمه رضایی
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی ماهیت گفتوگو در اندیشهی ریچارد رورتی و استنتاج اصول و روشهای تعلیموتربیت بر مبنای گفتوگو انجام شده است. برای بررسی ماهیت گفتوگو در اندیشه رورتی، با روش تحلیل منطقی فرارونده، پیشفرضهای منطقی گفتوگو را به دست آوردیم که عبارتاند از: آمادگی دریافت و باز بودن ذهن، به تعلیق درآوردن ...
بیشتر
پژوهش حاضر با هدف بررسی ماهیت گفتوگو در اندیشهی ریچارد رورتی و استنتاج اصول و روشهای تعلیموتربیت بر مبنای گفتوگو انجام شده است. برای بررسی ماهیت گفتوگو در اندیشه رورتی، با روش تحلیل منطقی فرارونده، پیشفرضهای منطقی گفتوگو را به دست آوردیم که عبارتاند از: آمادگی دریافت و باز بودن ذهن، به تعلیق درآوردن فرضیات و ارزیایی آنها، فضایی آرام و به دور از خشونت، احترام کامل و پذیرش دیگری، داشتن تفکر نقاد، علاقه به آفرینش و خلق معنا، تعیین قواعد اخلاقی، تلاش جهت گسترش عدالت. در ادامه با روش قیاس عملی، اصول، تساهل، انعطافپذیری، متقاعد سازی بدون اعمال زور و تحمیل عقاید، عدالت ورزی و برابری اجتماعی، مشارکت متقابل و مؤثر در تعیین قواعد اخلاقی جامعهی خویش، رشد و پرورش تفکر نقاد و رشد و پرورش خلاقیت استنتاج شد و برای اجرایی کردن اصول گفتهشده توسط مربیان، روشهای مناسبی برای هر اصل استنتاج شد.کلید واژهها: گفتوگو، ریچارد رورتی، تعلیموتربیت، اصول، روشها
مقاله پژوهشی
فلسفه
اصغر واعظی؛ پروین ایزدی
چکیده
چکیده: اریک هرش در نظریه هرمنوتیکی خود، بر مسئله اعتبار در تفسیر متن تاکید دارد. از اینرو وی درک معنای متن را با فهم معنای مقصود مؤلف بهعنوان معیار حقیقت فهم پیوند میزند. از نظر هرش از آنجایی که معنا یک بار با اراده تعین بخش مؤلف تولید شده است، پس معنای متن همان معنای مقصود مؤلف است که دارای قابلیت انتقال و اشتراکپذیری است و میتواند ...
بیشتر
چکیده: اریک هرش در نظریه هرمنوتیکی خود، بر مسئله اعتبار در تفسیر متن تاکید دارد. از اینرو وی درک معنای متن را با فهم معنای مقصود مؤلف بهعنوان معیار حقیقت فهم پیوند میزند. از نظر هرش از آنجایی که معنا یک بار با اراده تعین بخش مؤلف تولید شده است، پس معنای متن همان معنای مقصود مؤلف است که دارای قابلیت انتقال و اشتراکپذیری است و میتواند در دسترس سایر مخاطبان قرار گیرد و از آنجایی که هر سخن، با معنا و تفسیر ارتباطی دو سویه دارد، تفسیر متن نیازمند آگاهی از ساختار زبان و شرایط شکلگیری آن است. از اینرو هرش مایل است بر اساس پیشرفتهای انجام شده در زبانشناسی و فلسفه زبان از قصد مؤلف در تفسیر متن دفاع کند. او ایدة ژانر را به عنوان یکی از اصول اساسی و راهنمایی برای فهم معنای مقصود مؤلف معرفی میکند. بر این اساس، هرش یک روششناسی برای یافتن معنا از طریق استنتاج مبتنی بر ژانر متن ابداع میکند. این مقاله با روشی توصیفی- تحلیلی تبیین هرش از مفهوم ژانر را بررسی میکند. ابتدا میکوشیم تا استدلال هرش از کاربرد ژانر در دستیابی به قصد مؤلف را تبیین کرده و سپس ایده ژانر در نظریه هرمنوتیکی هرش را مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهیم داد.کلید واژهها: فهم، تفسیر، ژانر، معنای لفظی، نوع معنایی
مقاله پژوهشی
فلسفه
مهدی حافظی؛ فرشته نباتی
چکیده
در این مقاله به شرح و بررسی آرای ساول کریپکی دربارۀ مسئله نامهای تهی پرداخته شده و ازاینجهت بیشتر تمرکز ما بر کتابِ ارجاع و وجود ایشان بوده است. در بخش اولِ مفصلترِ مقاله، به تشریحِ همراه با جزئیاتِ دیدگاه کریپکی پرداختیم. او ابتدا مسائل نامهای تهی مطرح کرده است و سپس به بیان و نقد پاسخهای موجود در زمانۀ خودش میپردازد. در ...
بیشتر
در این مقاله به شرح و بررسی آرای ساول کریپکی دربارۀ مسئله نامهای تهی پرداخته شده و ازاینجهت بیشتر تمرکز ما بر کتابِ ارجاع و وجود ایشان بوده است. در بخش اولِ مفصلترِ مقاله، به تشریحِ همراه با جزئیاتِ دیدگاه کریپکی پرداختیم. او ابتدا مسائل نامهای تهی مطرح کرده است و سپس به بیان و نقد پاسخهای موجود در زمانۀ خودش میپردازد. در گام بعدی با تمایز میان دو ساحتِ زبان تلاش میکند برای هر ساحتْ راهحلی درجهت معقولیت کاربرد نامهای تهی ارائه کند. در ساحت توسعهیافتۀ زبان، برای کاربردهای بهاصطلاح درون-داستانی از عملگرِ جملهای «در داستان» استفاده میکند و برای کاربردهای بهاصطلاح برون-داستانی، نخستْ نوعی وجودشناسی برای هویتهای خیالی معرفی میکند و سپس قائل به ارجاع این نامها به آن هویتهای انتزاعیِ موجود میشود. در ساحت توسعهنیافته، در مرحله معرفی این نامها به زبانِ طبیعی، از نظریهای تحت عنوان نظریه وانمودی زبان سخن میگوید و در آخرین گام و در مواجه با مسئله ارزش صدقِ گزارههای واجد نامهای تهی با پیشنهاد توسعه کاربردِ لفظ «کذب» مواجه میشویم. در بخش دوم مقاله به بررسی نظرات کریپکی و برخی بازخوردهایی پرداختیم که در مباحث فلسفی داشته است.
مقاله پژوهشی
فلسفه
فهیمه خوشنویسان
چکیده
شوپنهاور رنج را بهعنوان یکی از ویژگیهای بنیادی و اجتنابناپذیر وجود انسان معرفی میکند که ناشی از ارادهای کور و بیهدف است. این اراده هیچگاه به پایان نمیرسد و همواره در جستجوی ارضای تمایلات و خواستههای انسان است .در این نگاه، هرگونه میل و خواستهای که انسانها تجربه میکنند، بهطور همزمان با رنجی همراه است ،زیرا این ...
بیشتر
شوپنهاور رنج را بهعنوان یکی از ویژگیهای بنیادی و اجتنابناپذیر وجود انسان معرفی میکند که ناشی از ارادهای کور و بیهدف است. این اراده هیچگاه به پایان نمیرسد و همواره در جستجوی ارضای تمایلات و خواستههای انسان است .در این نگاه، هرگونه میل و خواستهای که انسانها تجربه میکنند، بهطور همزمان با رنجی همراه است ،زیرا این خواستهها هرگز به طور کامل ارضا نمیشوند و تنها به ایجاد خواستههای جدید میانجامند.شوپنهاور معتقد است که این چرخهی بیپایان خواستهها و ارضا نشدن آنها، که ناشی از اراده است، تنها منبع اصلی رنجهای بشری است. او آموزههای زاهدانه و نفی اراده را را به عنوان حس رهایی معرفی میکند، این مقاله درچارچوب روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی نگاه شوپنهاور به دین می پردازد و نشان میدهد که چگونه دین در نظر او میتواند تسلیبخش باشد، اما بهطور همزمان محدود و توهمی است .هدف مقاله این است که با وجود بدبینی عمیق شوپنهاور به هستی، موضع او نسبت به کارکرد دین چگونه است .نتیجه بدست آمده این است که شوپنهاور موضعی میانه دارد: او دین را نه کاملاً رد میکند و نه آن را بهعنوان حقیقت بنیادین میپذیرد، بلکه دین را بهعنوان یک ابزار اجتماعی و روانشناختی در نظر میگیرد، نه یک حقیقت مطلق متافیزیکی.
مقاله پژوهشی
فلسفه
محمود درستی؛ محدثه رضائی
چکیده
پژوهش حاضر مفهوم ارتباط وجودی در اندیشه کارل یاسپرس، اهمیت آن در زندگی انسان و نقش آن در خودشناسی و تعالی وجودی را با استفاده از روش تحقیق تحلیل مفهومی از نوع تفسیر و بسط مفهومی مورد بررسی قرار می دهد. ارتباط وجودی، چارچوب فلسفی عمیقی را برای فهم خودِ اصیل از طریق تعامل و ارتباط بینفردی ارئه می دهد. نویسنده در این پژوهش تمایز یاسپرس ...
بیشتر
پژوهش حاضر مفهوم ارتباط وجودی در اندیشه کارل یاسپرس، اهمیت آن در زندگی انسان و نقش آن در خودشناسی و تعالی وجودی را با استفاده از روش تحقیق تحلیل مفهومی از نوع تفسیر و بسط مفهومی مورد بررسی قرار می دهد. ارتباط وجودی، چارچوب فلسفی عمیقی را برای فهم خودِ اصیل از طریق تعامل و ارتباط بینفردی ارئه می دهد. نویسنده در این پژوهش تمایز یاسپرس میان ارتباط عینی و ارتباط وجودی را بررسی کرده و بر ماهیت رابطهای و تاریخی ارتباط وجودی تأکید میورزد. چگونگی محافظت ارتباط وجودی از فردیت در عین پرورش آزادی و تفاهم متقابل، نقش انزوا به عنوان پیششرط برای تعامل اصیل، فرآیند تحول آفرین مبارزه عاشقانه بین دو اگزیستنز و همچنین تأملات اخلاقی یاسپرس، که به جای هنجارهای جهانشمول، ریشه در هستی انضمامی دارند از جمله موضوعات محوری این پژوهش هستند. این پژوهش با پرداختن به ارزشهای کلیدی مانند آزادی، عشق و تصمیم، ایدههای یاسپرس را در گفتمان گستردهتر درباره هستی انسان و روابط بین فردی جای میدهد.
مقاله پژوهشی
فلسفه
حامده راستایی؛ نیره کاظمی
چکیده
جبر و اختیار یکی از موضوعات دراز دامن در تاریخ تفکر بشر است. برای حل مسئله اختیار انسان، اراده به عنوان یکی از مبانی اصلی فعل اختیاری مورد توجه فلاسفه بوده است. فلاسفهای همچون ابنسینا و ملاصدرا با رد تسلسل در مبانی فعل اختیاری، اراده را از مبانی فعل اختیاری و از اموری میدانند که خود مضطر و مجبور است و با اینحال انسان را به سبب داشتن ...
بیشتر
جبر و اختیار یکی از موضوعات دراز دامن در تاریخ تفکر بشر است. برای حل مسئله اختیار انسان، اراده به عنوان یکی از مبانی اصلی فعل اختیاری مورد توجه فلاسفه بوده است. فلاسفهای همچون ابنسینا و ملاصدرا با رد تسلسل در مبانی فعل اختیاری، اراده را از مبانی فعل اختیاری و از اموری میدانند که خود مضطر و مجبور است و با اینحال انسان را به سبب داشتن اراده ولو ارادهای مضطر، مختار میدانند. علامه جعفری از جمله متفکرینی است که با دقتهای روانشناسی و انسان شناسی خود، با تفکیک امور ارادی و انواع ارادههای انسان، عامل مهم و اصلی در اراده را تسلط «من» یا «ذات انسان» دانسته است. مشکل مضطر بودن اراده انسان در تحلیلهای علامه جعفری و بیان نقش من یا ذات انسان در حصول اراده، به نحو مطلوبی تبیین شده است، من یا ذات انسانی با افزایش علم و آگاهی، قدرت و تسلط بیشتری یافته، در نتیجه تأثیر عوامل جبری کم و عاملیتِ انسان در افعال بیشتر خواهد شد. همچنین در نگاهی دیگر، ایشان با طرح حیات معقول برای انسان، خواستنِ انسان را در سطحی فراتر از خواهشهای طبیعی و جبری و در سایه عقلانیت و وجدان قرار میدهد که میتواند بعد جدیدی از اختیار را برای انسان مطرح کند.
مقاله پژوهشی
فلسفه
بهروز اسدی؛ محمد کرمی
چکیده
یکی ازجلوههای بروز خیرخواهی یک انسان زمانی است که تصمیم به بخشودنِ فردی خطاکار که او را مورد ستم قرار داده، میگیرد. طرفداران دیدگاه شفابخشیِ بخشودن، به جهت اثرِ ویرانگرِ کینه معتقدند بخشودن، بخشاینده و بخشوده شده را رها و قوی میسازد. بخشودن تبرئه مجرم نیست بلکه انتخابی برای پایان دادن به چرخه انتقام و واگذاری عدالت به دست خداوند ...
بیشتر
یکی ازجلوههای بروز خیرخواهی یک انسان زمانی است که تصمیم به بخشودنِ فردی خطاکار که او را مورد ستم قرار داده، میگیرد. طرفداران دیدگاه شفابخشیِ بخشودن، به جهت اثرِ ویرانگرِ کینه معتقدند بخشودن، بخشاینده و بخشوده شده را رها و قوی میسازد. بخشودن تبرئه مجرم نیست بلکه انتخابی برای پایان دادن به چرخه انتقام و واگذاری عدالت به دست خداوند است. در این میان برخی اندیشمندان از جمله نیچه بر مبنای دوگانهی اخلاق بردگان و اشراف، بخشودن را جلوهای از اخلاقِ بردگان و انسانهای ضعیفی که توان انتقام ندارند، ارزیابی میکند. از نظر او بخشش بهعنوان پوششی برای سرکوب احساسِ کینه و نشانهی ضعفِ شخصیت، عدمِ شفافیت، عدمِ مسئولیتپذیری اجتماعی و نبود عدالت است. در خصوصِ اعمالِ خطاکاران، نیچه ضمن تاکید بر انتقام بر فراموشی فعال اصرار دارد. در این نوشتار ابتدا تلاش شده تا با تنقیح و تشریح مفهوم بخشودن آنرا از مفاهیم رقیب همچون انتقام، عدالتخواهی، معذور داشتن، آشتی نمودن و... متمایز نماییم و در ادامه ضمن تبیین دیدگاه نیچه به نقد و بررسی آن اقدام نموده و مغالطه موجود در استدلالش را آشکار کنیم. تاکنون هیچ پژوهش داخلی در خصوص تبیین فلسفی مفهوم بخشودن و ارزیابی دیدگاه نیچه بهطور خاص صورت نپذیرفته و این مساله نشانهی نوآوری این نوشتار است.
مقاله پژوهشی
فلسفه
فرزاد کیانی
چکیده
هدف از این نوشتار تحلیل نسبت مفهوم حق طبیعی با امر تعلیم و تربیت در اندیشه لئو اشتراوس است. از نظر اشتراوس ساختار فلسفه مدرن با مبانی تفکر نسبیتگرا و تاریخینگر پیوند خورده است. این امر باعث شده تعریف مفهوم حق طبیعی بهعنوان امری بنیادین در تفکر مدرن به سمت نگاه مادی و فردمحور تمایل پیدا کند. درنتیجه ارزشهای ثابت زندگی در ساختار ...
بیشتر
هدف از این نوشتار تحلیل نسبت مفهوم حق طبیعی با امر تعلیم و تربیت در اندیشه لئو اشتراوس است. از نظر اشتراوس ساختار فلسفه مدرن با مبانی تفکر نسبیتگرا و تاریخینگر پیوند خورده است. این امر باعث شده تعریف مفهوم حق طبیعی بهعنوان امری بنیادین در تفکر مدرن به سمت نگاه مادی و فردمحور تمایل پیدا کند. درنتیجه ارزشهای ثابت زندگی در ساختار فکری و اخلاقی دوران مدرن جایگاه خود را از دست داده است. بنابراین ضرورت دارد که بازنگری در مفهوم حق طبیعی در دوران مدرن صورت گیرد. بازنگری که اشتراوس میکوشد آن را با توجه به مبانی اندیشه پیشامدرن انجام دهد که در آن حق و طبیعت در پیوند با نگاه فضیلتمندانه و غایتشناسانه فهم میشود. این تعریف از حق طبیعی دلیلی است که اشتراوس در ماهیت طبیعی و سرشتی انسان دوباره تأمل کند و برای شکل دادن به آن متوسل به یک ساختار تعلیم و تربیت شود تا بدینوسیله انسان را به جایگاه حقیقیاش بازگرداند. در حقیقت اشتراوس در فلسفه خود با صورتبندی جدیدی که از طبیعت و حق ارائه میدهد کمال زیست فردی و اجتماعی انسان مدرن را بازتعریف میکند. لذا تلاش میکنیم با کمک روش تحلیلی- توصیفی ابتدا نقد اشتراوس به تفکر مدرن را در باب مفهوم حق طبیعی توصیف و تبیین کنیم و در نهایت نسبت آن را با امر تعلیم و تربیت مشخص کنیم.
مقاله پژوهشی
فلسفه
قاسم پورحسن؛ آروین مرادی
چکیده
پیرس، دیدگاههای متناقضی دربارهی رابطهی علم با اخلاق و دین ارائه میدهد. او از یک سو، اخلاق و دین را اموری حیاتی میداند که برای شناخت آنها باید به حس درونی و غریزه رجوع کرد. از سوی دیگر، در برخی مواضع، دیدگاههایی مخالف این رویکرد دارد. پیرس در نهایت معتقد است که منطق بر اخلاق و اخلاق بر زیباییشناسی استوار است. این مقاله با بررسی ...
بیشتر
پیرس، دیدگاههای متناقضی دربارهی رابطهی علم با اخلاق و دین ارائه میدهد. او از یک سو، اخلاق و دین را اموری حیاتی میداند که برای شناخت آنها باید به حس درونی و غریزه رجوع کرد. از سوی دیگر، در برخی مواضع، دیدگاههایی مخالف این رویکرد دارد. پیرس در نهایت معتقد است که منطق بر اخلاق و اخلاق بر زیباییشناسی استوار است. این مقاله با بررسی ناسازگاریهای فلسفهی پیرس، نشان میدهد که تفکیک علم از اخلاق و دین در اندیشهی او با کلیت فلسفهاش در تضاد است. در این مسیر ابتدا به بررسی جایگاه غریزه در استدلال و نیز مفهوم خودکنترلی بهعنوان روش کنترلگر تحقیق پرداختیم. نشان دادیم که غریزه نزد پیرس پایهی تمام استدلال و تفکر است. اما غریزه بهتنهایی کافی نیست و باید توسط اصولی کنترل شود. اصل کنترلگر تحقیق، اصلی اخلاقی است. و از آنجا که اخلاق نیز در نظرگاه پیرس مبتنی بر زیباییشناسی است، دیگر مرزی بین این سه حوزه نمیماند. دو مفهوم کلیدی دیگر در فلسفه پیرس، آگاپیسم (عشق تکاملی) و همپیوستگی هستند که بر اساس آنها جهان از طریق نیروی عشق پیش رانده و هماهنگ میشود. پیرس جهان را کلیتی بههمپیوسته میداند که در آن تمایز بین ذهن و ماده، عقل و احساس، و نفس و بدن ناممکن است. در نهایت به تحلیل این موضوع پرداختیم که اگرچه روششناسی پیرس بهشکل معقولی اخلاق و زیباییشناسی را در روش علمی میپذیرد، اما پذیرفتن مفاهیمی مانند عشق تکاملی، متافیزیکی را به فلسفهی او وارد میکند که پذیرفتنی نیست.