مقاله پژوهشی
فلسفه
علی اربابی؛ محمد رعایت جهرمی
چکیده
این نوشتار به تحلیل سینمای اینگمار برگمان از منظر فلسفه های اگزیستانس میپردازد. برگمان، که بهعنوان یکی از فیلمسازان برجسته و تاثیرگذار قرن بیستم شناخته میشود، بهطرزی ماهرانه از زبان سینما برای بررسی دغدغههای عمیق و اساسی وجود انسانی استفاده میکند. آثار او بر مقولاتی همچون جستجوی معنا، حس فراگیر تنهایی، اجتنابناپذیری ...
بیشتر
این نوشتار به تحلیل سینمای اینگمار برگمان از منظر فلسفه های اگزیستانس میپردازد. برگمان، که بهعنوان یکی از فیلمسازان برجسته و تاثیرگذار قرن بیستم شناخته میشود، بهطرزی ماهرانه از زبان سینما برای بررسی دغدغههای عمیق و اساسی وجود انسانی استفاده میکند. آثار او بر مقولاتی همچون جستجوی معنا، حس فراگیر تنهایی، اجتنابناپذیری مرگ و بحران هویت شخصی تمرکز دارد. فیلمهای برگمان، بهویژه آثاری که به مضامینی مانند معنای زندگی، اضطراب وجودی و رویارویی فرد با احساس پوچی پرداختهاند، به یکی از مهمترین جلوه های سینمایی فلسفه های اگزیستانس تبدیل شدهاند. فلسفه هایی، که تحت تأثیر اندیشمندانی چون هایدگر، کییرکگور و نیچه شکل گرفته است و به مفاهیمی مانند آزادی انسان، مسئولیت فردی، انتخاب و مواجهه با مرگ میپردازد. این رویکرد فلسفی تلاش میکند تا مبارزه انسان برای یافتن معنا در جهانی بیتفاوت و ظاهراً بیمعنا را درک کند و بحرانهای روانی و عاطفی ناشی از مواجهه با این پرسشهای اساسی را بررسی کند. این نوشتار بر آن است تا نسبت های میان ایدههای فلسفه های اگزیستانس و روایتهای سینمایی برگمان را با تمرکز ویژه بر فیلمهای نور زمستانی ، توتفرنگیهای وحشی ، مهره هفتم و فریاد ها و نجوا ها بررسی کند.
مقاله پژوهشی
فلسفه
محسن باقرزاده مشکی باف؛ مصطفی عابدی جیغه
چکیده
ماکیاولی در شرایطی در ایتالیا به اندیشه می پردازد که وضعی استثنایی بر آن حاکم است و مبتنی بر راهکارهای اندیشه سنتی و کلاسیک سیاست نمی تواند این وضع را نه تنها توضیح دهد بلکه برای برونرفت از آن نظریهای ایجاد کند. این وضعیت جدید که خواهان فهم و تشکیل دولت ملی در مختصات جدید خودش است با ابزار، نظریه و غایاتی از سنخ خود نیاز دارد که در ...
بیشتر
ماکیاولی در شرایطی در ایتالیا به اندیشه می پردازد که وضعی استثنایی بر آن حاکم است و مبتنی بر راهکارهای اندیشه سنتی و کلاسیک سیاست نمی تواند این وضع را نه تنها توضیح دهد بلکه برای برونرفت از آن نظریهای ایجاد کند. این وضعیت جدید که خواهان فهم و تشکیل دولت ملی در مختصات جدید خودش است با ابزار، نظریه و غایاتی از سنخ خود نیاز دارد که در بیرون از جاذبه نظام اندیشه سنتی قابل فهم است. بنابراین وضعیت منحصر به فرد جدید، اندیشه سیاسی استثنایی می طلبد که مختصات آن عبارتند از تقدم امر جزئی خلاف آمد عادت بر امر کلی، تقدم عمل بر نظر، تقدم وضعیت سیاسی بر فضایل و اخلاق و در نهایت تقدم ویرتو بر الهه بخت یا نظم طبیعی رومی و یونانی و تبدیل کردن کل امور دست نیافتی اندیشه سنتی به فرصتی برای فرد دارای ویرتو؛ به طور خلاصه اتصال نظریه به عمل در جهت کارایی سیاسی. بنابراین رابطه ماکیاولی با مسائل سیاسی دیگر در چارچوب نظریه نیست بلکه در چارچوب اثربخشی نظریه در کاربست سیاسی آن است. به عبارت دیگر سیاست برای ماکیاولی در مختصات جدیدش مقدم بر شناخت نظری و حتی مقدم بر فلسفه نظری است؛ در موضع کنونی امر سیاسی در وضعیت خاص خود ابزار خودش را فرا می خواند.
مقاله پژوهشی
فلسفه
پدرام پورحسن؛ علی مرادخانی
چکیده
چکیده این پژوهش به بررسی دیدگاههای متضاد هگل و نیچه در مورد سه حوزۀ اساسی تفکر انسانی هنر، دین و فلسفه میپردازد و نشان میدهد که چگونه این دو فیلسوف، هر یک از منظری متفاوت، به مسئلۀ تحقق خود، آزادی فردی و ارزشهای سنتی نگریستهاند. هگل این سه حوزه را بهعنوان مراحل تکامل آگاهی انسانی در مسیر رسیدن به حقیقت مطلق در نظر میگرفت ...
بیشتر
چکیده این پژوهش به بررسی دیدگاههای متضاد هگل و نیچه در مورد سه حوزۀ اساسی تفکر انسانی هنر، دین و فلسفه میپردازد و نشان میدهد که چگونه این دو فیلسوف، هر یک از منظری متفاوت، به مسئلۀ تحقق خود، آزادی فردی و ارزشهای سنتی نگریستهاند. هگل این سه حوزه را بهعنوان مراحل تکامل آگاهی انسانی در مسیر رسیدن به حقیقت مطلق در نظر میگرفت و معتقد بود که هنر، دین و فلسفه به شکلی درهمتنیده، انسان را بهسوی خودآگاهی و تحقق روح جهانی هدایت میکنند. در مقابل، نیچه این مفاهیم را ابزارهایی برای نقد ارزشهای سنتی میدانست؛ او هنر را بالاتر از فلسفه و دین قرار داده و آن را عرصهای برای بیان فردیت و رهایی از محدودیتهای تحمیلی تلقی میکرد، درحالیکه دین را نهادی سرکوبگر و مانعی برای ارادۀ فردی میدانست. این پژوهش با بررسی تطبیقی آرای این دو متفکر، سعی دارد نشان دهد که چگونه هگل و نیچه در تبیین نقش این مفاهیم در زندگی انسان، مسیرهای فکری کاملاً متفاوتی را پیمودهاند. از یک سو، هگل بر پیوستگی این حوزهها و ضرورت آنها در مسیر تحقق خود تأکید میکند، و از سوی دیگر، نیچه آنها را از دریچۀ فردگرایی و آفرینش ارزشهای نوین مینگرد. در این مسیر، این مطالعه با اتخاذ رویکردی تحلیلی و تطبیقی، شباهتها و تفاوتهای اساسی اندیشههای آنها را بررسی کرده و پیامدهای فلسفی آنها را در زمینههای مختلف مورد بحث قرار میدهد.
مقاله پژوهشی
فلسفه
احمد رحمانیان
چکیده
در دوره اسلامی، شواهدی مبنی بر وجود تفکری غیرفلسفی درباره تکنولوژی وجود دارد که تاکنون مغفول مانده است. بخش اصلی این تفکر در آثار فرقهای فتوّت انعکاس یافته است که به ادبیات عرفانی تعلق دارند. در برخی از این رسالهها در چارچوبی اسطورهشناختی به جنبههایی از تکنولوژی پرداخته شده است که بررسی آنها میتواند از مفهوم تکنولوژی در تلقی ...
بیشتر
در دوره اسلامی، شواهدی مبنی بر وجود تفکری غیرفلسفی درباره تکنولوژی وجود دارد که تاکنون مغفول مانده است. بخش اصلی این تفکر در آثار فرقهای فتوّت انعکاس یافته است که به ادبیات عرفانی تعلق دارند. در برخی از این رسالهها در چارچوبی اسطورهشناختی به جنبههایی از تکنولوژی پرداخته شده است که بررسی آنها میتواند از مفهوم تکنولوژی در تلقی بخش مهمی از جامعه اسلامی قدیم، یعنی عوام صنعتگر، پرده بردارد. مقاله حاضر بر یکی از اساطیر مذکور در رسالهها، یعنی اسطوره انسان-پیدایی، تمرکز میکند و از طریق بررسی تطبیقی تقریر فتوّت از این اسطوره با تقریرهای رسمی آن در ادبیات اسلامی نشان میدهد که تقریر فتوّت تفاوتهای نحوی و معنایی قابلتوجهی با دیگر تقریرها دارد. در این تقریر اسطوره انسان-پیدایی به برخی خرده اسطورههای مبدأ تقلیل داده میشود که مضمون اصلی آنها، برخلافِ تقریرهای دیگر، نه پیدایش انسان، بلکه پیدایش تکنولوژی است. هرچند برخی از این خرده اسطورههای پیدایش تکنولوژی در تواریخ نیز آمده اند و الگوهای ساخت آنها نیز برگرفته از روایتهای پیدایش آئین در رسالههای صوفیانه است، با این حال، تقریر فتوّت چیزی بیش از حاصل یک جرح و تعدیل ساده از این روایتهای قدیمتر است.
مقاله پژوهشی
فلسفه
مهسا شمس الدینی؛ قربانعلی کریم زاده قراملکی؛ سعید علیزاده
چکیده
فرضیه تکامل داورین و چالش های مرتبط با آن از موضوعات مهم کلام جدید به شمار می ایند . بر اساس این فرضیه همه موجودات، تحت تاثیر عوامل مختلف محیطی ،از یک یا چند نوع ساده به اشکال متنوعی تبدیل شده اند و با حرکت تدریجی ،به صورت کامل تری درامده اند .یکی از چالش های این فرضیه، انکار هـر گونـه غایتمنـدی در عالم طبیعت است. به دیگر سخن این فرضیه ...
بیشتر
فرضیه تکامل داورین و چالش های مرتبط با آن از موضوعات مهم کلام جدید به شمار می ایند . بر اساس این فرضیه همه موجودات، تحت تاثیر عوامل مختلف محیطی ،از یک یا چند نوع ساده به اشکال متنوعی تبدیل شده اند و با حرکت تدریجی ،به صورت کامل تری درامده اند .یکی از چالش های این فرضیه، انکار هـر گونـه غایتمنـدی در عالم طبیعت است. به دیگر سخن این فرضیه تقریرهای مرسوم از برهان نظم را متزلزل می کند و باعث نفی نظم ثابت و سلسله مراتبی عالم می شود و با تدبیر و قصد و هدف عالم مبارزه می کند . این پژوهش با روش توصیفی وتحلیلی وانتقادی ضمن توصیف فرضیه تکامل وبرهان نظم، بر اساس مبانی هستی شناسی حکمت متعالیه مانند حرکت جوهری وحرکت اشتدادی جوهری به نقد این چالش می پردازد. ملاصدرا بر اساس مفهوم حرکت جوهری، با اثبات نیازمندی جهان در اصل وجودش به خالق،نشان می دهد که ذات همه موجودات در حال تغییر دائمی بوده و همه موجودات از درون ونهان خود به سوی کمال مطلق در حرکتند .بنابراین هرچند عوامل زیست محیطی به صورت علل زمینه ای درتکامل موجودات تاثیر دارند، اما نظم پدیده ها ،معلول علت فاعلی و غایی آنها است. نتیجه ان که ،موجودات علاوه بر این که مخلوق خداوند هستند در هر لحظه نیازمند آن ذات متعال نیز می باشند و تمام امور هستی از قوانین حاکم بر آن تا فعل و انفعالات موجودات همه به قدرت الهی انجام می پذیرد و خداوند غایت همه موجودات است .
مقاله پژوهشی
فلسفه
محمد هادی شمشادی؛ علی اکبر احمدی افرمجانی
چکیده
این پژوهش با تمرکز بر نسبتسنجی میان فلسفه هگل و علم پیچیدگی نگاشته شده است. درحالیکه علم پیچیدگی غالباً بهعنوان حوزهای تجربی و مدل محور شناخته میشود، این نوشتار بر آن است که نشان دهد چگونه بنیانهای فلسفی اندیشۀ هگل میتوانند چارچوبی مفهومی برای فهم عمیقتر از پدیدههای پیچیده فراهم آورند. روش کار، تحلیل تطبیقی مفاهیم ...
بیشتر
این پژوهش با تمرکز بر نسبتسنجی میان فلسفه هگل و علم پیچیدگی نگاشته شده است. درحالیکه علم پیچیدگی غالباً بهعنوان حوزهای تجربی و مدل محور شناخته میشود، این نوشتار بر آن است که نشان دهد چگونه بنیانهای فلسفی اندیشۀ هگل میتوانند چارچوبی مفهومی برای فهم عمیقتر از پدیدههای پیچیده فراهم آورند. روش کار، تحلیل تطبیقی مفاهیم کلیدی دو حوزه با اتکا به متون اصلی هگل و شارحان او از یک سو و آثار نظریهپردازان برجسته علم پیچیدگی از سوی دیگر میباشد. با تحلیل مفاهیمی چون «دیالکتیک»، «روح مطلق»، «مکر عقل»، «درون ماندگاری» و «واسطهمندی» در اندیشۀ هگل، و تطبیق آنها با اصولی نظیر علیت صعودی و نزولی، خودسازماندهی، نوخاستگی و تعامل اجزاء در سامانههای پیچیده، در مقاله نشان داده شد که میان این دو حوزه تقارنها و همپوشانیهای معناداری وجود دارد. نوآوری پژوهش در ارائه خوانشی هگلی از پیچیدگی و صورتبندی نسبتهای نااندیشیده میان این دو حوزه میباشد. در نهایت، استدلال میشود که فلسفۀ هگل میتواند بستری نظری برای ارتقای درک مفهومی از علم پیچیدگی فراهم سازد و راه را برای پژوهشهای میانرشتهای در این زمینه هموار کند.
مقاله پژوهشی
فلسفه
زهرا فزوه؛ احمدعلی حیدری
چکیده
In his philosophy, Heidegger uses the term Dasein to refer to a being for whom Being is a fundamental issue, existing in a pre-understanding of Being that is neither clear nor fully defined. Heidegger’s Dasein stands in contrast to the history of traditional philosophy and the Cartesian dualism, not as a subject opposed to an object, but as a being-in-the-world, embodied, and, as Merleau-Ponty puts it, the body is the medium through which it is related to the world. However, this is not the end of the story, as the issue of gendered Dasein arises at this historical moment. Derrida and scholars ...
بیشتر
In his philosophy, Heidegger uses the term Dasein to refer to a being for whom Being is a fundamental issue, existing in a pre-understanding of Being that is neither clear nor fully defined. Heidegger’s Dasein stands in contrast to the history of traditional philosophy and the Cartesian dualism, not as a subject opposed to an object, but as a being-in-the-world, embodied, and, as Merleau-Ponty puts it, the body is the medium through which it is related to the world. However, this is not the end of the story, as the issue of gendered Dasein arises at this historical moment. Derrida and scholars in the field of gender phenomenology, continuing Heidegger’s thought and critiquing it, argue that gender is an ontological characteristic of Dasein.This paper aims to offer a phenomenological description of feminine Dasein’s understanding of Being, viewed through her constant and daily encounter with pain. In this way, the study, after describing the ordinary and recurring experience of pain in feminine Dasein, examines Heidegger’s interpretations of Georg Trakl’s poetry. Pain is understood not merely as a biological, psychological, or metaphysical event, but in a fundamental relationship with Being itself.
مقاله پژوهشی
فلسفه
پیام فضلی
چکیده
این مقاله به بررسی و بحث پیرامون بکارگیری روششناسی طبیعت گرایی در علوم اجتماعی و چالشهای پیش روی این روششناسی پرداخته است. روششناسی علوم اجتماعی با یک سوال اساسی روبرو است؛ آیا بکارگیری روششناسی علوم طبیعی در علوم اجتماعی از کارایی لازم برخوردار است یا خیر. در پاسخ به این سوال بنیادین و مهم، برخی روششناسی مشابه علوم طبیعی ...
بیشتر
این مقاله به بررسی و بحث پیرامون بکارگیری روششناسی طبیعت گرایی در علوم اجتماعی و چالشهای پیش روی این روششناسی پرداخته است. روششناسی علوم اجتماعی با یک سوال اساسی روبرو است؛ آیا بکارگیری روششناسی علوم طبیعی در علوم اجتماعی از کارایی لازم برخوردار است یا خیر. در پاسخ به این سوال بنیادین و مهم، برخی روششناسی مشابه علوم طبیعی را در علوم اجتماعی مطرح کرده و برخی به تفاوتهای بین علوم طبیعی و علوم اجتماعی اشاره داشته و از یک روششناسی مختص علوم اجتماعی جانبداری میکنند. رویکرد نخست جریان طبیعت گرایی و رویکرد دوم با عنوان ضد طبیعت گرایی توصیف میشود. به نظر میرسد که متناسب با هدفی که برای علم در نظر بگیریم و یا اینکه تقدم منطقی را به نظریه و یا مشاهده بدهیم، میتواند در روششناسی اتخاذ شده تأثیر اساسی داشته باشد. در نتیجه این مقاله از یک رویکرد طبیعت گرایی انتقادی دفاع میکند. در این روششناسی از جریانهای تقلیل گرا و پوزیتیویستی صرف در علوم اجتماعی فاصله گرفته و از یک طبیعت گرایی تعدیل شده به عنوان یکی از رویکردهای روششناسی کارآمد در علوم اجتماعی طرفداری می کند اما برخلاف غالب طبیعت گراها این روششناسی را به عنوان رویکرد انحصاری در پژوشهای اجتماعی تلقی نکرده و آن را در کنار روشهای مختص علوم اجتماعی مفید میداند.
مقاله پژوهشی
فلسفه
سید مهدی میراحمدی؛ سید احمد فاضلی
چکیده
فایدهگرایی یکی از نظریات اخلاق هنجاری همواره محل منازعه فیلسوفان بوده است. این نظریه در رویکردهای کلاسیک خود بیانگر آن است عملی به لحاظ اخلاقی خوب تلقی میشود که بیشترین میزان خیر را برای بیشترین افراد به ارمغان آورد. فیلسوفان اخلاق همواره به اشکالاتی در مورد مولفههای اساسی این نظریه برخوردهاند که در آثار فرانکنا، جی جی اسمارت ...
بیشتر
فایدهگرایی یکی از نظریات اخلاق هنجاری همواره محل منازعه فیلسوفان بوده است. این نظریه در رویکردهای کلاسیک خود بیانگر آن است عملی به لحاظ اخلاقی خوب تلقی میشود که بیشترین میزان خیر را برای بیشترین افراد به ارمغان آورد. فیلسوفان اخلاق همواره به اشکالاتی در مورد مولفههای اساسی این نظریه برخوردهاند که در آثار فرانکنا، جی جی اسمارت و دیگران قابل مشاهده است. این اشکالات از چشمانداز فلسفی وارد شده است. از طرف دیگر نظریات تصمیمگیری در علومشناختی و روانشناسی شناختی در رویکرد بیشینهسازی سود و رویکرد رضایتبخش دنبال میشود. گِرد گیگرنزر در یکی از مقالات خود به نحو اجمالی اشارهای به برخی از کاستیهای نظریه پیامدگرایی از منظر علومشناختی داشته است. در این پژوهش تلاش شده است تبیین دقیقتری از فایدهگرایی و نظریات تصمیمگیری ارائه شود و اشکالات گیگرنزر مورد نقد و بررسی قرار گیرد. به نظر میرسد بر اساس نظریه بیشینهسازی سود، امکان تحقق مولفههای فایدهگرایی کلاسیک و به طور ویژه فایدهگرایی مدنظر بنتام وجود ندارد. همچنین امکان محاسبه چنین پیامدهایی چه به وسیله ذهن و چه ماشینهای محاسباتی همانطور که در تقریر گیگرنزر به نحو کلی به آن اشاره شده است، امری غیرممکن است. همچنین وجود معیارهای متعدد، اختلاف نظرهای شخصی در تحقق و بیشینهسازی خیر از دیگر عواملی است که از نگاه علوم شناختی چنین محاسباتی را غیرممکن میسازد.