مقاله پژوهشی
حمید اسکندری؛ حسن رهبر
چکیده
مثنوی را چنان خواندهاند که گویی مولوی قائل به جبر یا اختیار بوده یا میان این دو تردّد داشته است. اینجا با تفسیری تازه آشکار میسازیم که وی چگونه از هر دوی اینها دوری میجوید. سخنانِ وی در این باره آنجا استوار و ایجابی است که خواسته باشد بر رخنههای یک طرف (گاه جبر و گاه اختیار) انگشت بگذارد و آن طرف را پس بزند؛ و این به معنای تأیید ...
بیشتر
مثنوی را چنان خواندهاند که گویی مولوی قائل به جبر یا اختیار بوده یا میان این دو تردّد داشته است. اینجا با تفسیری تازه آشکار میسازیم که وی چگونه از هر دوی اینها دوری میجوید. سخنانِ وی در این باره آنجا استوار و ایجابی است که خواسته باشد بر رخنههای یک طرف (گاه جبر و گاه اختیار) انگشت بگذارد و آن طرف را پس بزند؛ و این به معنای تأیید یا استوار ساختنِ طرفِ مقابل نیست. مولوی جبریون و اختیاریون را کارگرانِ مناقشهای بیپایان میداند، مناقشهای که مقدّرِ عزتِ حق تعالی است تا رازی مگوی را پوشیده بدارد. ما تا توانستیم کوشیدیم که سراسر مثنوی را بکاویم و همة ابیات متناسب را در یک بافتارِ پیوسته معنا کنیم، نه آنکه بیت یا ابیاتی را برگزیده و آن را بیرون و گسسته از جریانِ کلیِ متن تفسیر کرده باشیم. پس اساس کار ما متن خود مثنوی بوده، گرچه به آثار شارحان نیز اشاراتی داشتهایم تا بلکه تازگی و تفاوتِ خوانش ما با دیگر خوانشها معلومتر شود؛ خوانشی که مولوی را بهراستی - و نه به تعارف - بر راهی میداند که جدای از راه متکلمان و فیلسوفان بوده است.
مقاله پژوهشی
محمدعلی عاشوری کیسمی؛ مریم پرویزی
چکیده
حباب معرفتی و اتاق بازتاب دو پدیده دوران پسا-حقیقت هستند که در آنها دانش علمی انکار میشود. تای نوین معتقد است این پدیدهها دانش علمی را با طرد و بیاعتمادی به آن انکار میکنند. هدف از پژوهش حاضر این است که راهکاری برای تمیز میان دانش علمی و دانش درون این جوامع به دست آورده تا امکان خروج از آنها میسر شود. به این منظور، با استفاده ...
بیشتر
حباب معرفتی و اتاق بازتاب دو پدیده دوران پسا-حقیقت هستند که در آنها دانش علمی انکار میشود. تای نوین معتقد است این پدیدهها دانش علمی را با طرد و بیاعتمادی به آن انکار میکنند. هدف از پژوهش حاضر این است که راهکاری برای تمیز میان دانش علمی و دانش درون این جوامع به دست آورده تا امکان خروج از آنها میسر شود. به این منظور، با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی ابتدا به تبیین این دو پدیده و بررسی راهکار ارائهشده برای خروج از آنها پرداخته و ایرادات این راهکارها را نمایان میسازیم. سپس نظریه نظاممندی دانش علمی هوینینگن-هون معرفی خواهد شد که بر اساس آن یک در موضوع مشترک، دانش علمی در ابعاد توصیف، توضیح، پیشبینی، دفاع از ادعاهای دانش، گفتمان انتقادی، پیوند معرفتی، ایدهآل کامل بودن، تولید دانش و بازنمایی دانش، نظاممندتر از دانش روزمره است. مطابق این نظریه، نظاممندی به این معنا است که دانش علمی تصادفی، دلخواهانه، بدون برنامه، بدون نظم و ترتیب نبوده و روشمند (متدولوژیک) است. در بخش پایانی به بحث و بررسی استفاده از نظریه نظاممندی در پدیدههای ذکرشده میپردازیم. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد نظریه نظاممندی بدون آنکه به دام ایرادات راهکار نوین بیافتد، قادر است به عامل معرفتی کمک کند میان دانش علمی و دانش روزمره تمیز داده و امکان خروج از آنها را پدید میآورد.
مقاله پژوهشی
محمدهادی توکلی
چکیده
به گواهی ارسطو، در یونان باستان نظریهای رواج داشته که بر اساس آن، «واحد» بهعنوان جوهری مستقل تلقی میشده است که در نسبت با سائر جواهر نقش علّی دارد. ارسطو با بیان «محمول» بودن «واحد» و نیز اشاره به تالیفاسد های مترتب بر نظریه کذایی، سعی در ابطال آن نمود. این نظریه و نقدهای ارسطو بر آن مورد توجه ابنسینا قرار گرفت ...
بیشتر
به گواهی ارسطو، در یونان باستان نظریهای رواج داشته که بر اساس آن، «واحد» بهعنوان جوهری مستقل تلقی میشده است که در نسبت با سائر جواهر نقش علّی دارد. ارسطو با بیان «محمول» بودن «واحد» و نیز اشاره به تالیفاسد های مترتب بر نظریه کذایی، سعی در ابطال آن نمود. این نظریه و نقدهای ارسطو بر آن مورد توجه ابنسینا قرار گرفت و او برخلاف ارسطو به صرف «محمول» دانستن «واحد» اکتفا نکرد. او در الهیات نجات از طریق سه استدلال سعی نمود تا عرضِ لازم بودن «وحدت» را بهعنوان مبدأ اشتقاق «واحد» به اثبات رساند. استدلالهای ابنسینا از جهات متعددی قابل مناقشهاند، اما مهمترین اشکالی که بر استدلال او وارد است، خلط عروض مقولی و عروض تحلیلی است و با قبول محمول بودن واحد و طرح عدم مفارقت آن از موضوع، نمیتوان «عرض»، در مقابل جوهر، بودن وحدت را اثبات نمود و از این طریق علیّت واحد نسبت به جواهر را نفی کرد.
مقاله پژوهشی
مهرشاد رضایی؛ سید علی کلانتری؛ امیر احسان کرباسی زاده
چکیده
واقعگرایی کورنل به موج جدید طبیعتگرایی اخلاقی متعلق است. آن چیزی که واقعگرایی کورنل را از دیگر مکاتب طبیعتگرایی متمایز میکند موضع ضد فروکاست گرایانة این دیدگاه در مورد واقعیات اخلاقی است. هدف ما در این جستار بررسی معنیشناسی این مکتب فکری بر پایة آرای شاخصترین چهرة آن در این زمینه، ریچارد بوید است. تلاش میکنیم تا نشان ...
بیشتر
واقعگرایی کورنل به موج جدید طبیعتگرایی اخلاقی متعلق است. آن چیزی که واقعگرایی کورنل را از دیگر مکاتب طبیعتگرایی متمایز میکند موضع ضد فروکاست گرایانة این دیدگاه در مورد واقعیات اخلاقی است. هدف ما در این جستار بررسی معنیشناسی این مکتب فکری بر پایة آرای شاخصترین چهرة آن در این زمینه، ریچارد بوید است. تلاش میکنیم تا نشان دهیم معنیشناسی ارائهشده توسط بوید هم استدلال پرسش گشودة مور بر ضد طبیعتگرایان را بیاثر میکند و هم دفاعی از واقعگرایی اخلاقی در برابر رویکردهای نسبی گرایانة برساختی در فرااخلاق به دست میدهد. در حین بررسی استدلال بوید، لوازم و پیشفرضهای موردنیاز وی همچون مفهوم نوع طبیعی، اینهمانی های مصداقی و یا نشانگر جزئی و هم ارجاعی را موردبحث و بررسی قرار خواهیم داد.
مقاله پژوهشی
میثم زندی گوهرریزی؛ داود حسینی
چکیده
نظریه ابتنا ساختاری لایهبندی شده از واقعیات ارائه میدهد. اگر واقعیتهای شامل رابطه ابتنا را در نظریه وارد کنیم، وضعیت آنها در سلسلهمراتب واقعیتها چیست؟ طبق اصل خلوص این واقعیتها نمیتوانند بنیادین باشند چرا که شامل بخش غیربنیادین هستند. آنها ناگزیر باید بر واقعیتی دیگر مبتنی باشند. غیربنیادین بودن این واقعیتها، به ...
بیشتر
نظریه ابتنا ساختاری لایهبندی شده از واقعیات ارائه میدهد. اگر واقعیتهای شامل رابطه ابتنا را در نظریه وارد کنیم، وضعیت آنها در سلسلهمراتب واقعیتها چیست؟ طبق اصل خلوص این واقعیتها نمیتوانند بنیادین باشند چرا که شامل بخش غیربنیادین هستند. آنها ناگزیر باید بر واقعیتی دیگر مبتنی باشند. غیربنیادین بودن این واقعیتها، به همراه اصولی دیگر، منتج به تولید زنجیرهای از واقعیتهای شامل رابطه ابتنا میشود که میتواند خوشبنیادی رابطه ابتنا را تهدید کند. خوشبنیادی رابطه ابتنا به جهت اینکه مبناگرایی (وجود یک لایه بنیادین از واقعیتها) را تضمین میکند، مطلوب است. در این مقاله نظریههای رایج در مورد ابتنای ابتنا را شرح میدهیم و نیز رویکردهای متفاوت برای خوشبنیاد ساختن ابتنا را معرفی میکنیم. این نظریهها شامل یک نظریه فروکاستگرا به نام ذاتگرایانه ابتنا و دو نظریه که واقعیتهای شامل ابتنا را بر چیزی در نظریه مبتنی میدانند هستند. دو نظریه اخیر نظریه سرراست و نظریه صفر مبتنی نام دارند. در این مقاله نشان میدهیم دو نظریه سرراست و نظریه صفر مبتنی با تعاریف خوشبنیادی سازگار و درنتیجه مبناگرا هستند. در طرف مقابل نشان میدهیم نظریه ذاتگرایانه ابتنا طبق هیچکدام از تعریفها خوشبنیاد نیست. تلاش میکنیم اصلاحی از نظریه ذاتگرایانه ابتنا ارائه کنیم که بتواند خوشبنیادی را در خود داشته باشد. نشان میدهیم که این تلاش اگرچه تا حدی موفق است، هنوز ابهاماتی را باقی میگذارد.
مقاله پژوهشی
امین عباسپور؛ امیر نصری
چکیده
اگر جستجوی انحاء مختلف وجود و نیز بررسی قابلیتهای زبان از کلیدیترین مسائل اندیشة ساموئل بکت باشند، بیشک وی این دو را جهت شناخت هرچه بهتر آدمی و برقراری ارتباط با جهان پیرامون به کار میگیرد. بکت متأثر از ثنویتگرایی دکارتی بر این باور است که مفارقت جوهری نفس و بدن باعث شده زبان آدمی ذاتاً از برقراری ارتباط با جهان پیرامون ناتوان ...
بیشتر
اگر جستجوی انحاء مختلف وجود و نیز بررسی قابلیتهای زبان از کلیدیترین مسائل اندیشة ساموئل بکت باشند، بیشک وی این دو را جهت شناخت هرچه بهتر آدمی و برقراری ارتباط با جهان پیرامون به کار میگیرد. بکت متأثر از ثنویتگرایی دکارتی بر این باور است که مفارقت جوهری نفس و بدن باعث شده زبان آدمی ذاتاً از برقراری ارتباط با جهان پیرامون ناتوان باشد. لذا وی بر آن است تا نشان دهد بدن جداشده از نفس ناگزیر است با خلق زبانی نو به روایتگری خود در جهت رفع کاستیهای ارتباطیاش بپردازد. بکت برای انجام این مهم از بدن، اجزاء و حرکات آن کمک میگیرد. وی معتقد است هر چه بدن رنجورتر باشد، تلاش آن برای دیده شدن مشهودتر است. لذا در آثارش شخصیتهایی با بدنهای معلول و ناتوانیهای متعدد جسمی به تصویر میکشد. به باور بکت، بدن از طریق روایتگری کاستیهای خود میتواند موانع ارتباطی را تا حدودی از سر راه بردارد. ازاینرو، شخصیتهای آثارش نهفقط گلایهای از وضع اسفبار خود ندارند، بلکه همچون همراهی همیشگی تااندازهای به نقصهای جسمی خود عادت میکنند که بشود گفت گونهای خودرنجوری در رفتار و حرکاتشان دیده میشود. همراهی این رنجها با شخصیتهای بکت در پایان سیر جستجویشان، آنها را بهنوعی خودآگاهی از سویی و فراتر رفتن از بدنهای رنجور خود از سوی دیگر میرساند؛ بهگونهای که در اثر این خودآگاهی و از خلال یکجور مکاشفه، به رهایی دست پیدا میکنند که برای آنها شکلی از رستگاری قلمداد میشود. در نگارش این مقاله از روش تحلیلی انتقادی استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ساموئل بکت از ثنویت دکارتی رفته فراتر و تلاش میکند شأن و جایگاه ازدسترفتة بدن را، با این فرض که بدن بزنگاه رخداد آگاهی است، به آن بازگرداند.
مقاله پژوهشی
محمدعلی لطفی؛ حبیب اله رزمی؛ یارعلی کرد فیروزجایی
چکیده
از تحلیل مفهوم لَختی یا اینرسی دو معنا برداشت میشود. به معنای مقاومت جسم در برابر تغییر حالت را همه قبول دارند، اما معنای دوم یعنی بقای جسم بر حالت سکون یا حرکت مستقیمالخط یکنواخت (قانون اول نیوتن)، متوقف بر این است که تعریف ما از حرکت و سکون چه باشد. اگر تعریف دکارتی یعنی حالت بودن حرکت و سکون را بپذیریم، معنای اخیر پذیرفتنی است، ...
بیشتر
از تحلیل مفهوم لَختی یا اینرسی دو معنا برداشت میشود. به معنای مقاومت جسم در برابر تغییر حالت را همه قبول دارند، اما معنای دوم یعنی بقای جسم بر حالت سکون یا حرکت مستقیمالخط یکنواخت (قانون اول نیوتن)، متوقف بر این است که تعریف ما از حرکت و سکون چه باشد. اگر تعریف دکارتی یعنی حالت بودن حرکت و سکون را بپذیریم، معنای اخیر پذیرفتنی است، اما با تعریف ارسطویی سازگار نیست. ابنسینا قرنها قبل نظریه میل را مطرح کرد؛ میل مقاوم او معنای اول لختی را در بردارد و میل محرک هم اگرچه شبیه معنای دوم آن است، اما وی نمیتوانسته آن را بپذیرد، چون منتقد تعریف دکارتی از حرکت است. دیدگاه ابنسینا به نظر لایبنیتس شباهت دارد و معتقد است وجود میل محرک برای تداوم حرکت لازم است. از اهداف مترتب بر این پژوهش، بهعنوان نمونه، توجه دادن به ظرفیت بالای اندیشههای فلاسفه اسلامی نظیر ابنسینا در تکامل مفاهیم و نظریههای فیزیکی است.
مقاله پژوهشی
رقیه مظاهری؛ شهین اعوانی
چکیده
از منظر کانت، آزادی بهعنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانونگذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا مینهد. در فلسفة کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان بهعنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمیشود. قانون اخلاقی از آن ...
بیشتر
از منظر کانت، آزادی بهعنوان خودقانونگذاری اراده، خصوصیت کلی انسان است. او با قانونگذاری عقل عملی، اخلاق را بر پایه آزادی بنا مینهد. در فلسفة کانت، آزادی، مبنایی است که بر اساس آن انسان بهعنوان شخص و فرد انسانی، دارای کرامت است. مفهوم آزادی، ملازم با قانون اخلاقی و عقل عملی است و در بستر طبیعت یافت نمیشود. قانون اخلاقی از آن نظر که آزادی است انسان را از قلمرو طبیعت تعالی میبخشد و به او ارزش و شأنی میدهد که بر پایه آزادی و خودقانونگذاری است. انسان اخلاقی برای جهان ارزش میآفریند و همو غایت خلقت است. واسطة ارتباط انسان بهعنوان موجودی اخلاقی و غایت نهایی طبیعت، مفهوم آزادی است. آزادی امری عینی و موضوع شناسایی نیست، زیرا مفهوم آزادی به جهان معقول ارتباط دارد و در رفتار و منش انسان واقعیت مییابد. در مملکت غایات کانت، هر چیزی یا قیمت دارد یا کرامت. آنچه دارای قیمت است، میتواند مورد دادوستد و معامله قرار گیرد ولی آنچه از هر ارزشی برتر است و بههیچعنوان معادلی ندارد که معاوضه شود، «کرامت» است. انسانیّت انسان تا جایی که به داشتن اخلاق تواناست، تنها موجودی است که «کرامت» دارد. مقاله بر محور دیدگاه کانت دربارة "مناسبات کرامت و آزادی انسان " و با روش استنتاجی نوشته شده است.
مقاله پژوهشی
میلاد نوری یالقوزآغاجی؛ مجید احسن
چکیده
اندیشة مدرن با نگاه به پیوندهای زمانی مکانی انسان و با تأکید بر علم، تکنولوژی و سعادتِ زمینی، توجه به سعادت غایی و اُخروی را بهمثابه گونهای زُهدورزی نادیده انگاشته است که ازجمله نتایجش ملالت و پوچی است. این درحالی است که در زیستجهان پیشامدرن، آدمیان با تأکید بر سعادت اخروی، اهمیت حیات و سعادت اینجهانی را نادیده انگاشته و زندگی ...
بیشتر
اندیشة مدرن با نگاه به پیوندهای زمانی مکانی انسان و با تأکید بر علم، تکنولوژی و سعادتِ زمینی، توجه به سعادت غایی و اُخروی را بهمثابه گونهای زُهدورزی نادیده انگاشته است که ازجمله نتایجش ملالت و پوچی است. این درحالی است که در زیستجهان پیشامدرن، آدمیان با تأکید بر سعادت اخروی، اهمیت حیات و سعادت اینجهانی را نادیده انگاشته و زندگی را تمرین مرگ میدانستند. دراینمیان، نه نتایج ناشی از اندیشة مدرن و نه زیستِ دلبریده از حیاتِ اینجهانی مطلوب است و این هردو به انسدادهایی میانجامد و مسئله این است که چگونه میتوان به نگرشی دست یافت که خالی از این انسدادها باشد؟ پژوهش حاضر بهروش تحلیلی-توصیفی به این مسئله عطفِ توجه کرده است. بهنظر میرسد که بر بُنیان اصالت وجود، دوگانة مذکور تصنعی و غیرواقعی است و میتوان با تأکید بر وحدت شئون و دقایق هستی، بر یگانگی جسم و اندیشه و همراستایی سعادت اینجهانی و آنجهانی تأکید کرد. حاصل آنکه بهزعم نویسندگان، راه آسمان از زمین میگذرد و آبادانی آخرت بهمثابه باطن جهانِ کنونی، تنها با آبادانی و پاسداشتِ حیاتِ کنونی میسر است.