مقاله پژوهشی
فلسفه
مهرداد احمدی؛ محمدرضا اسدی
چکیده
هیدگر معتقد است که سوژه بازنمودی در اصل سوژهای است که در بازنمایی موجود را اراده میکند. بهطوریکه بسط دامنههای بازنمایی انسان و رسوخ او در واقعیت با بسط اراده و اظهار اراده او در عالم نسبت مستقیمی پیدا میکند. او فکر میکند که اراده معطوف به قدرت نیچه درواقع چیزی جز اظهار ذات سوژه بازنمایاننده نیست که تا پیش از نیچه ناگفته ...
بیشتر
هیدگر معتقد است که سوژه بازنمودی در اصل سوژهای است که در بازنمایی موجود را اراده میکند. بهطوریکه بسط دامنههای بازنمایی انسان و رسوخ او در واقعیت با بسط اراده و اظهار اراده او در عالم نسبت مستقیمی پیدا میکند. او فکر میکند که اراده معطوف به قدرت نیچه درواقع چیزی جز اظهار ذات سوژه بازنمایاننده نیست که تا پیش از نیچه ناگفته مانده بود. بااینحال پس از نیچه و بهواسطه افتادن در ساحت تکنولوژی که مسیران از رهگذر نیچه و کل غرب هموار میشود، انسان دیگر نه سوژه بازنمایاننده، بلکه به بازنمودهی اراده برای اراده بدل شده و خود را درون نظامهای بازنمایی عظیمی پیدا میفهمد. از این جاست که این مقاله فهم هیدگر از وضعیت تکنولوژیک عصر فعلی را نه در مقام وضعی تازه و جدا از اوضاع پیشین، بلکه بهعنوان حوالت وجود، در نسبت با غربِ رومی همچون افقِ حقیقت در مقام استیلا و بازنمایی تفسیر میکند. بر این اساس تکنولوژی در اصل ناظر بر وضعیت انسانیت معاصر است آنهم چنانکه بر موجودات و خود را منکشف میکند. این انکشاف ذیل نظامهای بازنماییای کار میکند که در وهله اول بجای آنکه موجودات را تبدیل به منابع مصرف نماید، با عزل خودآیینیِ از او، سوبژکتیویتهاش را سلب میکنند. چنین رخدادی انسان را از کانون روایت عالم به نفعِ نیروهای تکنولوژیکی که مظاهر گوناگونی از سیاست تا فرهنگ و رسانه میتوانند به خود بگیرند، کنار میزند.
مقاله پژوهشی
فلسفه
محمدتقی ایمان؛ علی بندرریگیزاده
چکیده
ایدههایی که در ذهن انسان تثبیت شدهاند و عالوه بر ساحت غیرانضمامی، ساحت انضمامی حیات او نیز تحت تأثیرات موسّع و ژرف آنها است ایدههاییاند که شبحوارگیشان در صورتبندیای که اشتیرنر از جهان انسانی پیشِ رویِ ما نهاده است برجسته و پُررنگ است. علیرغم برخورداری اشباحِ ایدهها از این مشخّصات که همانا مشخّصات امر ذاتی هستند، ارائۀ طرح ...
بیشتر
ایدههایی که در ذهن انسان تثبیت شدهاند و عالوه بر ساحت غیرانضمامی، ساحت انضمامی حیات او نیز تحت تأثیرات موسّع و ژرف آنها است ایدههاییاند که شبحوارگیشان در صورتبندیای که اشتیرنر از جهان انسانی پیشِ رویِ ما نهاده است برجسته و پُررنگ است. علیرغم برخورداری اشباحِ ایدهها از این مشخّصات که همانا مشخّصات امر ذاتی هستند، ارائۀ طرح کلی غیرذاتی از آنها امری تحقّقپذیر است. این طرح که بر واگشایی دوگانگیای مفهومی در نظام فلسفی دولوز مبتنی است، خود گشایندۀ خوانشی است که شبحوارگیِ ایده در آن مبنای آشکارگی ذاتیبودن ساحت دالّ مفهومی »انسان« است. این خوانش اشتیرنری آشکارکنندۀ این امر است که ساحت مذکور تجسّم ناکثرتمند عناصر برسازندۀ خود است
مقاله پژوهشی
فرهاد بدیعی؛ علیرضا آقاحسینی؛ علی علی حسینی؛ سید جواد امام جمعه زاده
چکیده
تحلیل اقتدارگرایی در نظامهای سیاسی، با استفاده از نظریات ارائهشده در حوزۀ فلسفهُزبان، مبنای اصلی ایننوشتار بوده است. پرسش اصلی این نوشتار نیز این بوده که با استفاده از کدام مؤلفهها در پساساختارگرایی میتوان فرایند عبور از اقتدارگرایی را آغاز نمود و اینکه با نگاه پساساختارگرایانه اصوالً این عبور چگونه خواهد بود. برای رسیدن ...
بیشتر
تحلیل اقتدارگرایی در نظامهای سیاسی، با استفاده از نظریات ارائهشده در حوزۀ فلسفهُزبان، مبنای اصلی ایننوشتار بوده است. پرسش اصلی این نوشتار نیز این بوده که با استفاده از کدام مؤلفهها در پساساختارگرایی میتوان فرایند عبور از اقتدارگرایی را آغاز نمود و اینکه با نگاه پساساختارگرایانه اصوالً این عبور چگونه خواهد بود. برای رسیدن به پاسخ ابتدا با استفاده از روش توصیفی در مورد پساساختارگرایی البته بر اساس دیدگاههای ویتگنستاین و دریدا توضیحاتی ارائهشده و تالش شده تا مؤلفههای درون آن مشخص گردد. بعدازآن تالش شده تا با استفاده از مؤلفههای موجود در پساساختارگرایی، اقتدارگرایی در نظامهای سیاسی تحلیل شود. پسازآن عبور از اقتدارگرایی مدنظر بوده و تالش شده با نگاه پساساختارگرایانه در مورد چگونگی این عبور توضیحاتی ارائه شود. در پایان نیز در مورد نوع حکومتی که با ویژگیهای پساساختارگرایی نزدیکی بیشتری دارد، توضیحاتی آورده شده است. نتیجه اصلی این نوشتار این بوده که در پساساختارگرایی ویژگیهایی وجود دارد که توجه به آنها در حوزهُ سیاست، میتواند برای عبور از اقتدارگرایی راهگشا باشد. ماهیت اجتماعی زبان، تغییرپذیری، تکاملپذیری، مرکز زدایی، بیپایان بودن تفاوتها و عدم تثبیت معنایی برخی از این ویژگیهای هستند
مقاله پژوهشی
فلسفه
مریم طهماسبی؛ سید عباس ذهبی؛ احمد بهشتی؛ بابک عباسی
چکیده
چگونگی رؤیت شیء و رخ دادن خطاهای حسی از پرسشهای پیشرو در هر نظام معرفتی ازجمله در معرفتشناسی طوسی است. اهمیت این مسئله به این دلیل است که حواس و دادههایشان آغازگر فرایند تحقق یافتن معرفتی یقینی نسبت به اشیاء هستند. در این مقاله سعی میشود در بخش اول، دیدگاه خواجهنصیرالدین طوسی دربارۀ نحوۀ ابصار بررسی گردد؛ سپس در بخش دوم با ...
بیشتر
چگونگی رؤیت شیء و رخ دادن خطاهای حسی از پرسشهای پیشرو در هر نظام معرفتی ازجمله در معرفتشناسی طوسی است. اهمیت این مسئله به این دلیل است که حواس و دادههایشان آغازگر فرایند تحقق یافتن معرفتی یقینی نسبت به اشیاء هستند. در این مقاله سعی میشود در بخش اول، دیدگاه خواجهنصیرالدین طوسی دربارۀ نحوۀ ابصار بررسی گردد؛ سپس در بخش دوم با تمایز نهادن میان احساس و ادراک حسی و بررسی قوای ادراکی چگونگی و محل وقوع خطا ازنظر وی تبیین گردد. بنابر یافتههای تحقیق در بخش اول، طوسی را باید از فیلسوفان معتقد به خروج شعاع دانست اما نه خروج به معنای رایج آن. بر همین اساس خطای حسی نیز از منظر او معنا ندارد. لکن این به معنی نفی خطاهای ادراکی نیست. در بخش دوم، این نظر طوسی با لحاظ دو رویکرد سلبی و ایجابی بررسی میشود. او در نگاه سلبی معتقد است خطا در مرحلۀ احساس بصری، رخ نمیدهد و بنابراین محسوس به معنای دادههای حس که از طریق اندامهای حسی حاصل میشود عاری از خطا است؛ زیرا ابصار بهواسطۀ خروج شعاع محقق میشود. در رویکرد ایجابی نظر وی این است خطا به ادراک حسی و داوری عقل بازمیگردد و تحت تأثیر قوۀ خیال رخ میدهد. به تعبیر دیگر منشأ وقوع خطا، در تطبیق دادن محسوس با واقعیت خارجی است که این امر در حیطۀ فعل عقل است. بدین ترتیب گرچه عقل در معرض لغزش و خطا است اما این مسئله به معنایبیاعتباری معرفت نخواهد بود.
مقاله پژوهشی
فلسفه
علی سلطان زاده؛ سید حسن حسینی سروری
چکیده
طرفداران فلسفی ایدۀ پیشرفت معتقدند که وضعیت انسان در طول تاریخ و تا به امروز، درمجموع بهتر شده است و در آینده نیز بهتر خواهد شد. آدورنو در نوشتههای خود آورده که انسان تا به امروز پیشرفتی نکرده، اما امکان پیشرفت در آینده وجود دارد. بهاینترتیب موضع آدورنو به این صورت میشود که او با ایدۀ پیشرفت مخالف نیست، بلکه با این ادعا مخالف است ...
بیشتر
طرفداران فلسفی ایدۀ پیشرفت معتقدند که وضعیت انسان در طول تاریخ و تا به امروز، درمجموع بهتر شده است و در آینده نیز بهتر خواهد شد. آدورنو در نوشتههای خود آورده که انسان تا به امروز پیشرفتی نکرده، اما امکان پیشرفت در آینده وجود دارد. بهاینترتیب موضع آدورنو به این صورت میشود که او با ایدۀ پیشرفت مخالف نیست، بلکه با این ادعا مخالف است که پیشرفت در تاریخ بشریت محقق شده است. ادعای ما در این مقاله این است که با توجه به کتاب دیالکتیک روشنگری، فقط فجایع قرن بیستم، دلیل آدورنو برای عدم تحقق پیشرفت در تاریخ بشریت نیست، بلکه او به حاکمیت دیالکتیک عقالنیت و سلطه بر تاریخ انسان معتقد است. اگر این ادعا را بپذیریم، آنگاه باید گفت چنین عقیدهای حتی امکان پیشرفت در آینده را نیز از بین میبرد.
مقاله پژوهشی
فلسفه
علی سنایی
چکیده
در این نوشتار با رجوع به برخی از مهمترین آثار افالطون، دیدگاه او را درباره شر تبیین میکنیم. با توجه به اینکه او محسوسات را نمودی ضعیف از حقایق الیتغیر مُثُل میداند، زمینهساز این دیدگاه در سنت نوافالطونی میشود که شر جنبه عدمی دارد. این نگرش از رویکرد واقعگرایانه به حیات فاصله دارد زیرا زندگی موجودات زنده به نحو عام و زندگی انسان به نحو ...
بیشتر
در این نوشتار با رجوع به برخی از مهمترین آثار افالطون، دیدگاه او را درباره شر تبیین میکنیم. با توجه به اینکه او محسوسات را نمودی ضعیف از حقایق الیتغیر مُثُل میداند، زمینهساز این دیدگاه در سنت نوافالطونی میشود که شر جنبه عدمی دارد. این نگرش از رویکرد واقعگرایانه به حیات فاصله دارد زیرا زندگی موجودات زنده به نحو عام و زندگی انسان به نحو خاص با انواعی از شرور متافیزیکی مواجه است و انسان بهعنوان موجودی صاحباختیار، دستخوش یا منشأ شر اخالقی نیز هست. هرچند بر اساس خوانشی خاص میتوان طرح عالم مثل افالطون را در پرتو مواجهه او با مرگ سقراط و تالش برای فراروی از آن جستجو کرد ولی به خاطر نگرش حاکم بر دنیای باستان که مبتنی بر نظام طبقاتی است، افالطون نیز رویکرد نخبهگرایانه اتخاذ مینماید و بهجای تأکید بر مسئولیتهای فردی به تأسی عوام از فیلسوف بهعنوان الگوی تجرد عقلی و فضایل اخالقی در جامعه اشاره میکند. این در حالی است که در جامعه مدرن که ارزشهای فردی اهمیت مییابد، ارتباط مؤثقی بین مسئله شر و مسئولیت اجتماعی برقرار میشود. با رجوع به فلسفه جوسایا رویس که او نیز همچون افالطون متفکری ایدئالیست است، میتوان دریافت که ایدئالیسم معاصر در عین نگاه خوشبینانه و کلگرایانه به جهان نمیتواند واقعیت شر را نادیده بگیرد. رویسهم واقعبینانه به رنجهای بشری مینگرد و هم با توجه به مبانی نظری خود بر رویکرد مسئوالنه برای کاهش رنج و زدودن کاستیهای اجتماعی تأکید میکند
مقاله پژوهشی
فلسفه
علی عبدی
چکیده
مقاله حاضر با روش تحلیلی- انتقادی خود، مسئله شر را از منظر غایتشناسی اخالقی کانت بررسی میکند و از همین منظر و الهیات مؤمنانه مرلین مککورد آدامز را مورد ارزیابی قرار میدهد. در نگاه کانت، شر منزلت خاصی در طبیعت ندارد، بلکه صرفاً یکی از امکانات محتمل در طبیعت، در مقام فعلیت یافتن قوای آن است. راه چاره انسان برای مجال ندادن به شر در تقویت ...
بیشتر
مقاله حاضر با روش تحلیلی- انتقادی خود، مسئله شر را از منظر غایتشناسی اخالقی کانت بررسی میکند و از همین منظر و الهیات مؤمنانه مرلین مککورد آدامز را مورد ارزیابی قرار میدهد. در نگاه کانت، شر منزلت خاصی در طبیعت ندارد، بلکه صرفاً یکی از امکانات محتمل در طبیعت، در مقام فعلیت یافتن قوای آن است. راه چاره انسان برای مجال ندادن به شر در تقویت قوای عقالنی و اخالقی انسان و انشاء دستور اخالقی مطلقی است که انسان را برخالف سوائق طبیعی خود به موجود عقالنی و متخلق تبدیل سازد و با صبغه عمومی خود روابط انسانها را سامان بخشد. خدای کانت ایدهای است که از پی توجه به ندای وجدان اخالقی و بهعنوان خیر اعال بر فراز جهانْ مفروض و مقدّس انگاشته میشود. با این وصف، طبیعت در خوانش اخالقی و غایی آن در نقد سوم کانت در مسیر بهروزی انسان و جهان حرکت میکند و میتوان آنرا در نهاد و بنیان دور از خصلت شریرانه دانست. از سوی دیگرم. م. آدامز به عنوان متأله مسیحی زیسته در جهان مدرن، طی تالش برای خوانشی متمایز از مسئله شر، آنرا به عنوان شرط تشبّه انسان به خدا از مجرای تجربهی رنج الوهی تعبیر کرده است. تفسیری از شر و اخالق که با رجوع به خوانش کانت از ماهیت شر و اخالق، از حیث مبنا و پیامد غیراخالقی است
مقاله پژوهشی
فلسفه
هومن محمد قربانیان
چکیده
در دیدگاه رایج درباره رابطه میان مقوالت زبانی و مقوالتی وجودشناختی که از ارسطو به ما رسیده است، مقوالت نحوی تطابق کاملی با مقوالت متافیزیکی دارند و مدلول لفظی که موضوع جمله است جزو مقوله وجودی متفاوتی نسبت به مدلول لفظ محمول است. این دیدگاه به عدم تقارن وجودشناختی موضوع و محمول شناخته میشود و در منطق ارسطو به یک شکل و در منطق فرگه به ...
بیشتر
در دیدگاه رایج درباره رابطه میان مقوالت زبانی و مقوالتی وجودشناختی که از ارسطو به ما رسیده است، مقوالت نحوی تطابق کاملی با مقوالت متافیزیکی دارند و مدلول لفظی که موضوع جمله است جزو مقوله وجودی متفاوتی نسبت به مدلول لفظ محمول است. این دیدگاه به عدم تقارن وجودشناختی موضوع و محمول شناخته میشود و در منطق ارسطو به یک شکل و در منطق فرگه به شکل دیگری تأیید میشود؛ اما تقارن وجودی موضوع و محمول نیز طرفدارانی دارد. اگر مدلول موضوع و محمول ازلحاظ وجودی باهم تفاوت اساسی نداشته باشند، میتوان زبانی خنثی داشت که در آن بتوان جای موضوع و محمول را در هر جمله بامعنایی عوض کرد؛ اما همانطور که در این مقاله نشان میدهیم چنین زبانی ازنظر نحوی به تناقض میانجامد و ناسازگار است. همچنین ازنظر سمانتیکی در این زبان تعمیمهای علمی بیمعنا و هر جمله وجودی صادق خواهد بود؛ بنابراین زبان خنثی کفایت الزم را ندارد و بر اساس آن نمیتوان از تقارن موضوع-محمول دفاع کرد
مقاله پژوهشی
فلسفه
سجاد ممبینی
چکیده
تأمل در هستی بهمثابه کرداری زبانی، همواره یکی از کارویژه های متعالی ادبیات بوده است. این مسئله در خیّام نمود قابلتوجهی داشته، بهنحویکه کار خیّام را می توان پیش از هر چیز نوعی پروژۀ پروبلماتیک پرسش از هستی قلمداد نمود. در پژوهش حاضر سعی گردید با رویکردی ماتریالیستی و از منظری پساساختارگرا، به ادراکات هستی شناختی تازه ...
بیشتر
تأمل در هستی بهمثابه کرداری زبانی، همواره یکی از کارویژه های متعالی ادبیات بوده است. این مسئله در خیّام نمود قابلتوجهی داشته، بهنحویکه کار خیّام را می توان پیش از هر چیز نوعی پروژۀ پروبلماتیک پرسش از هستی قلمداد نمود. در پژوهش حاضر سعی گردید با رویکردی ماتریالیستی و از منظری پساساختارگرا، به ادراکات هستی شناختی تازه ای از شیء خیامی دستیافت. در اینجا، شناسایی یک سری همگرا از اشیاء از یکسو و طرح ایدۀ تبدیل و انتقال بهمثابه مکانیسم زیربنایی در خیّام از سوی دیگر، امکانات تحلیلی نیرومندی برای صورتبندی های هستی شناختی تازه ای از شیء خیّامی، در اختیار نهاد. طرح ایدۀ تبدیل و انتقال نشان داد که سری هم گرای اشیاء بهطور بی وقفه ای در اتصال با یکدیگر قرار گرفته و با تولید نسبت هایی تازه، روندی از قلمرو گستری فیزیکی را به نمایش می گذارد. درنهایت و با تحلیل نظری این روابط توسیعی و گسترش یابندۀ شیء، چهار ایدۀ هستی شناختیِ پایان ناپذیری هستی، حافظه مندی شیء، درون گستری میل (اقتصاد اُدیپی میل) و فتیشیسم، بهمثابه دستاورد مواجهه ای سمپتوماتیک با خیام ارائه گردید.