مقاله پژوهشی
محسن جوادی؛ حمید بخشنده
چکیده
نیکلای بردیایف، فیلسوف مذهبی و سیاسی روسیه که در دورۀ حیات خود شاهد رخدادهای مهم سه انقلاب روسیه و دو جنگ جهانی بود. پس از انقلاب 1917 روسیه برای مدت کوتاهی استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه دولتی مسکو بود، اما انتقاد وی از بلشویکها در نهایت موجب شد در 1922 از روسیه به خارج تبعید شود. او به گروهی از متفکران تعلق دارد که میکوشند به بسط یک جهانبینی ...
بیشتر
نیکلای بردیایف، فیلسوف مذهبی و سیاسی روسیه که در دورۀ حیات خود شاهد رخدادهای مهم سه انقلاب روسیه و دو جنگ جهانی بود. پس از انقلاب 1917 روسیه برای مدت کوتاهی استاد ممتاز فلسفه در دانشگاه دولتی مسکو بود، اما انتقاد وی از بلشویکها در نهایت موجب شد در 1922 از روسیه به خارج تبعید شود. او به گروهی از متفکران تعلق دارد که میکوشند به بسط یک جهانبینی مسیحی بپردازند. بردیایف به عنوان یک فیلسوف اجتماعی و اخلاقگرا نگارندۀ کتابها و مقالههای متعدد در حوزههای مختلف است،. همچنین وی فلسفۀ شخصگرایانهای را با دقت ترسیم کرده و آرای جدیدی را به عنوان اگزیستانسیالیست مسیحی بیان کرده است؛ روش فلسفی وی شهودی و موجزنویسانه است نه استدلالی و نظاممند. مقالۀ حاضر، نگرش فلسفی بردیایف را در سه حوزۀ معرفتشناسی، متافیزیک و فلسفۀ اخلاق بررسی و نقد میکند.
مقاله پژوهشی
عبدالله نصری
چکیده
در علم اخلاق، با مجموعهای از بایدها و نبایدها سر و کار داریم. تحلیل چیستی این بایدها و نبایدها، برعهدة فلسفة اخلاق یا فرا اخلاق است، یعنی اینکه بایدها از کدام دسته از مفاهیم فلسفی هستند؟ از معقولات اوّلی هستند، یا معقولات ثانی فلسفی یا از اعتباریات؟ بهعلاوه، تحلیل قضایای اخلاقی و اینکه این دسته از قضایا را میتوان به قضایای اخباری ...
بیشتر
در علم اخلاق، با مجموعهای از بایدها و نبایدها سر و کار داریم. تحلیل چیستی این بایدها و نبایدها، برعهدة فلسفة اخلاق یا فرا اخلاق است، یعنی اینکه بایدها از کدام دسته از مفاهیم فلسفی هستند؟ از معقولات اوّلی هستند، یا معقولات ثانی فلسفی یا از اعتباریات؟ بهعلاوه، تحلیل قضایای اخلاقی و اینکه این دسته از قضایا را میتوان به قضایای اخباری ارجاع داد یا نه، یکی دیگر از مسائل مهم فلسفة اخلاق است. پرسش هیوم در مورد رابطة هست و بایدها نیز، از جمله مباحث فرا اخلاق است که فیلسوفان را درگیر پاسخگویی کرده است. برخی از فیلسوفان معاصر اسلامی، چون علامه طباطبائی، مرتضی مطهری، محمدتقی مصباح و حائری، از جمله متفکرانی هستند که در باب پرسشهای فوق به بحث و بررسی پرداختهاند. در این میان، حائری آراء خاص خود را دارد. از جمله آنکه همة بایستیهای اخلاقی را به هستیها ارجاع میدهد، یعنی بایستیها را به وجوب بالغیر تفسیر میکند. حائری در این زمینه با علامه طباطبائی وجه اشتراک خاصی دارد، همانگونه که با مصباح نیز از جهتی وجه اشتراک و از جهت دیگر اختلاف نظر دارد. دیدگاههای علامه طباطبایی، مصباح و حائری از تحلیل بایستیها، مورد نقد صادق لاریجانی قرار گرفته که در این مقاله به تحلیل آراء وی پرداخته شده است. دیدگاه هیوم در باب رابطة هست و باید، مربوط به دو مطلب مهم در منطق صورت است که حائری با تفکیک آنها از یکدیگر، آراء خاص خود را در این زمینه بیان کرده است
مقاله پژوهشی
محمد اصغری؛ نبی الله سلیمانی
چکیده
برحسب خوانش رورتی از سنت فلسفة تحلیلی، زبان به مثابة یک واسطه/ رسانه برای انعکاس واقعیات بیرونی عمل میکند و همین مستلزم قبول یک واقعیت پیشینی و مستقل از ماست. اما رورتی معتقد است که زبان آینهای برای بازنمود حقایق فرازبانی نیست؛ بلکه ابزاری برای تحققبخشیدن به اهداف انسانها و سازگاری با زیستبوم است و همین ویژگی باعث تنوع آن ...
بیشتر
برحسب خوانش رورتی از سنت فلسفة تحلیلی، زبان به مثابة یک واسطه/ رسانه برای انعکاس واقعیات بیرونی عمل میکند و همین مستلزم قبول یک واقعیت پیشینی و مستقل از ماست. اما رورتی معتقد است که زبان آینهای برای بازنمود حقایق فرازبانی نیست؛ بلکه ابزاری برای تحققبخشیدن به اهداف انسانها و سازگاری با زیستبوم است و همین ویژگی باعث تنوع آن ابزارها میشود. او مدعی است ما هستیم که با خلق واژگان جدید همواره به جهان معنا میبخشیم و جدا از این واژگان، هیچ واقعیتی وجود ندارد؛ یعنی خروج از زبان محال است. حال این مسئله مطرح است که آیا زبان واقعیتی ذهنی است یا اینکه باید با متعلقی خارجی مطابقت داشته باشد؟ در هر صورت رورتی از ترس رئالیست بودن از ادعای مطابقت با متعلق خارجی میگریزد. در این مقاله میکوشیم تا ادعای رورتی را به چالش بکشیم.
مقاله پژوهشی
حسن میانداری
چکیده
نظریة خطا را در فلسفة اخلاق جدید جان مکی مطرح کرد. بر اساس این نظریه، تمام قضایای اخلاقی کاذباند. از دهة 1970 به این سو، تلاش گستردهای برای تبیین اخلاق با استفاده از نظریة تکامل زیستی شده است. مایکل روس، اول بار از تبیین تکاملی اخلاق برای دفاع از نوعی نظریة خطا استفاده کرد. بر اساس این نظریه، انتخاب طبیعی در تمام انسانها توهم عینی ...
بیشتر
نظریة خطا را در فلسفة اخلاق جدید جان مکی مطرح کرد. بر اساس این نظریه، تمام قضایای اخلاقی کاذباند. از دهة 1970 به این سو، تلاش گستردهای برای تبیین اخلاق با استفاده از نظریة تکامل زیستی شده است. مایکل روس، اول بار از تبیین تکاملی اخلاق برای دفاع از نوعی نظریة خطا استفاده کرد. بر اساس این نظریه، انتخاب طبیعی در تمام انسانها توهم عینی بودن اخلاق را نهاده است. کارکرد این توهم همگانی، افزایش «تناسبِ شامل» افراد است. ریچارد جویس در ابتدا بر اساس تعریفی خاص از اخلاق، و با استفاده از انتخاب طبیعی، دلیل آورد که گفتمان اخلاقیای که بایدِ اخلاقی را به افعال و دیگر امور، حمل میکند، صادق نیست. اما بعد تعریفش از اخلاق را گسترد و این بار با استفادة بیشتر از شواهد تجربی، به ویژه تبیین تکاملی اخلاق، نتیجه گرفت که باید باورهای اخلاقی را به حال تعلیق درآورد. من بیشتر بر اساس نوعی فضیلتگرایی در اخلاق، علیه این نظریات استدلال میکنم.
مقاله پژوهشی
رضا سلیمان حشمت؛ جواد طاهری
چکیده
تعلیم «تثلیث» را با اندکی تسامح میتوان، مهمترین تعلیم در الهیات مسیحی بهشمار آورد. شکلگیری مناقشات فراوان در باب تثلیث از آغاز مسیحیت، تشکیل شوراهای کلیسایی متعدد، نشو و نمای جریان موسوم به بدعتگذار در مقابل کلیسای رسمی و تدوین یک اصطلاحنامۀ تثلیثی بسیار غنی گواهی است بر صحت این مدعا. در مقالۀ حاضر تلاش میشود تا ...
بیشتر
تعلیم «تثلیث» را با اندکی تسامح میتوان، مهمترین تعلیم در الهیات مسیحی بهشمار آورد. شکلگیری مناقشات فراوان در باب تثلیث از آغاز مسیحیت، تشکیل شوراهای کلیسایی متعدد، نشو و نمای جریان موسوم به بدعتگذار در مقابل کلیسای رسمی و تدوین یک اصطلاحنامۀ تثلیثی بسیار غنی گواهی است بر صحت این مدعا. در مقالۀ حاضر تلاش میشود تا نحوۀ تطور رویکردهای الهیاتی اتخاذشده نسبت به اصطلاحشناسی تعلیم مذکور و تعالیم وابسته به آن تبیین گردد و در این جهت به مباحث و اصطلاحات متداول در بافت الهیاتی پروتستانی بیش از مباحث موجود در الهیات کاتولیک رومی پرداخته میشود. چرایی اطلاق نامهای گوناگون بر اقانیم ثلاثه و بیان تأثیرات ناشی از نزاع میان مؤمنان فریور (راستکیش) و بدعتگذاران بر اصطلاحشناسی تثلیثی، بحث در باب نِسَب موجود در ذات واحد خدای سهگانه، اشاره به اهم مباحث مطرح در دورههای مهم در این باب و اصطلاحات الهیاتی مختص به هریک از آنها مهمترین موضوعات این پژوهش بهشمار میروند.
مقاله پژوهشی
حسن مهرنیا
چکیده
پس از آنکه آدمی پای به عالم هستی نهاد، همزمان دو مقولة مهم و اساسی بهنام دین (یا ماوراء طبیعت) و دولت (طبیعت یا دنیا) توجه وی را به خود واداشت. از آن بهبعد، این دو موضوع و دامنة شمول هریک از این مقولات مهمترین مباحثی بودهاند که در طول اعصار و قرون متمادی همواره محل نزاع و اختلاف بشر بوده است. این نزاع و درگیریها در طول تاریخ دارای ...
بیشتر
پس از آنکه آدمی پای به عالم هستی نهاد، همزمان دو مقولة مهم و اساسی بهنام دین (یا ماوراء طبیعت) و دولت (طبیعت یا دنیا) توجه وی را به خود واداشت. از آن بهبعد، این دو موضوع و دامنة شمول هریک از این مقولات مهمترین مباحثی بودهاند که در طول اعصار و قرون متمادی همواره محل نزاع و اختلاف بشر بوده است. این نزاع و درگیریها در طول تاریخ دارای سه صورت کلی بوده است: واگرایی و معاندت کامل دین و دولت؛ همگرایی و معاضدت کامل؛ و استیلا و غلبة یکی بر دیگری، بهگونهای که آن دیگر تابع این یک بوده است. این مقاله در آغاز نگاهی مختصر خواهد داشت به مراحل تطور اندیشة دینی هگل و نیز دیدگاه وی در باب دولت؛ سپس به نقد و بررسی نظرگاه هگل در این زمینه میپردازد. در مورد بخش نخست، ملاحظه خواهیم کرد که نمیتوان هگل را فیلسوفی ضد دین، طرفدار مطلق نظریة جدایی دین از سیاست و مدافع دولت توتالیتر قلمداد کرد، اگرچه او در نهایتْ دین را بهمثابه ابزاری در خدمت دولت و مایة بقاء و استمرار آن میداند. همچنین در بخش پایانی ملاحظه خواهیم کرد که بهرغم اینکه نظرگاه «دولت ارگانیکی» که وی بهمنظور حل پارادکس آزادی و اطاعت ارائه میکند، در مقایسه با دیدگاه مکانیستی هابز و لاک در نظریة قرارداد اجتماعی و نیز در مقایسه با دیدگاه پیروان مذهب اصالت فایده در عرصة سیاست (میل و بنتام)، گامی روبهجلوست؛ بااینحال، اولاً هیچمانعی برسرراه گرایش به استبداد و دیکتاتوری حکومت پادشاهی مشروطة موردنظر وی نیست و ثانیاً ازآنجاکه او درنهایت دین را چونان ابزاری در خدمت دولت میداند، هنوز در نظام فکری وی این نزاع و چالش دیرینه میان حدود و قلمرو دین و دولت باقی است.
مقاله پژوهشی
محمد رعایت جهرمی
چکیده
ویتگنشتاین و گادامر به تعبیری، واپسین حلقهها از دو زنجیرة جریانساز فلسفی یعنی تحلیلی و قارهای هستند که باز به تعبیری، انطباق و همگرایی را بر نمیتابند. گفتار حاضر، تلقی واگرایانه از این دو جریان را وانهاده و بر آن است تا از رهگذر زبان و بازیمندیاش، باب تطبیق و اشتراک را بگشاید. فهم، نزد ویتگنشتاین و گادامر، دغدغهای مشترک ...
بیشتر
ویتگنشتاین و گادامر به تعبیری، واپسین حلقهها از دو زنجیرة جریانساز فلسفی یعنی تحلیلی و قارهای هستند که باز به تعبیری، انطباق و همگرایی را بر نمیتابند. گفتار حاضر، تلقی واگرایانه از این دو جریان را وانهاده و بر آن است تا از رهگذر زبان و بازیمندیاش، باب تطبیق و اشتراک را بگشاید. فهم، نزد ویتگنشتاین و گادامر، دغدغهای مشترک است. فهمی که زبانمندی و بازیمندی، شاخصههای تعیینکنندة آن هستند. تعابیر خاص ویتگنشتاین و گادامر از مفاهیم قاعدهمندی و انعطافپذیری، زمینهساز تفاوت مفهوم بازی نزد آنها میشود. مفاهیم عرف، سنت و شکل زندگی نیز، در رویکرد ویتگنشتاین و گادامر با مفهوم بازی در ارتباطاند. از سوی دیگر، بازیمندی را تقارنی است با فرهنگ، پیشداوریها و تاریخ. در کنار بررسی این موضوعات، از تقابلهای بازیمندی و بازیگوشی در زبانمندی فهم، نزد گادامر و ویتگنشتاین نیز سخن خواهیم گفت1