مقاله پژوهشی
داوود اسپرهام
چکیده
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها ...
بیشتر
تا پیش از ابنعربی و بنا بر سنت دیرینة به یادگار مانده از حکمای یونانی، محدودة ادراکات انسانی منحصر به عالم حس و عالم عقل بود. چون حس برای عقل بهعنوان ابزار شناخت محسوب میشد، عقل، مُدرِک نهایی شمرده میشد. این عقل که مؤیّد به منطق بود علاوه بر اینکه مرجع کامل ادراک بود، داور نهایی نیز به حساب میآمد. در آن سنت فکری همۀ یافتهها از صافی عقل منطقی باید عبور داده شود تا صحت و سقم آنها معلوم گردد. ابن عربی طرحی نو میافکند و چالشی بزرگ پیشروی عقلِ منطقیِ سنتی مینهد. بیجهت نیست که مستشرقانْ وی را پر نفوذترین و بزرگترین نظریهپرداز نیمة دوم تاریخ اسلام دانستهاند و ملاقات وی را در سن نوجوانی با ابن رشد ـ پیر فلسفۀ آن روزگار ـ پایان راهی کهن و آغاز راهی نو تلقی کردهاند. راه نوی که ابنعربی پی افکند، گرفتن مرجعیت عقل و سپردن آن به خیال بود. اما خیالی که او مطرح ساخت معنایی منحصر به فرد داشت. امروزه پس از ظهور پستمدرنیسم و مورد تردید قرار گرفتن فرضیههای جدید در باب ماهیت انسان و عقلانیت و ابطال بسیاری از مسلّمات، اشتیاق به بازنگری در تاریخ تفکر و اندیشة شرقی نیز رو به افزونی نهاده است. از اینرو ابنعربی برای ما و محققّان مغرب زمین همزمان اهمیتی ویژه یافته است. از اینرو، لازم است همة جوانب آراء و افکار وی با آگاهیهای امروز مطالعه شود. این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه ابنعربی در باب خیال و نقش و کارکرد آن در ساحت ادراک است.
مقاله پژوهشی
منوچهر صانعی دره بیدی؛ حسین خوارزمی
چکیده
آموزة بازگشت جاودانۀ همان، یکی از بنیادیترین اندیشههای فلسفی نیچه است و نیچه خود را آموزگار آن میداند. برطبق این آموزه، من باز خواهم گشت، با این خورشید، با این مهتاب، با این زمین و با همۀ رویدادهای آن، اما نه به یک زندگی نو یا زندگی بهتر یا زندگی همانند، بلکه من جاودانه به همین و همین زندگی باز خواهم گشت. پس از فروپاشی ارزشها و ...
بیشتر
آموزة بازگشت جاودانۀ همان، یکی از بنیادیترین اندیشههای فلسفی نیچه است و نیچه خود را آموزگار آن میداند. برطبق این آموزه، من باز خواهم گشت، با این خورشید، با این مهتاب، با این زمین و با همۀ رویدادهای آن، اما نه به یک زندگی نو یا زندگی بهتر یا زندگی همانند، بلکه من جاودانه به همین و همین زندگی باز خواهم گشت. پس از فروپاشی ارزشها و ظهور هیچانگاری در فرهنگ اروپایی، نیچه کوشید در پرتو این آموزه به جای فروغلتیدن در هیچانگاری منفعل، به اندیشۀ هیچانگارانۀ فعال دست یابد و چارهای برای پوچی و معناباختگی زندگی بیابد. با اندیشة بازگشت جاودانة همان میتوان معیاری برای سنجش نیرومندی و شیوهای برای پرورش و تندرستی یافت و از روح کینخواهی به زمان رهید و به زندگی آن گونه که هست، گوارا و ناگوار آری همهجانبه گفت.
مقاله پژوهشی
رضا ماحوزی
چکیده
کانت در تحلیل زیبایی طبیعی و هنری، لذت زیباشناختی ناشی از صورتهای محض اعیان را بهمدد بازی آزاد خیال و فاهمه و برمبنای اصل غایتمندی بدونِ غایت تبیین کرده است. بنابه این قاعده، احکام زیباشناختی محصول هارمونی نامتعیّن و خودانگیختة قوای خیال و فاهمه میباشند. با اینحال، کانت در تحلیل امر والا و احساس زیباشناختی حاصل از آن، به هارمونی ...
بیشتر
کانت در تحلیل زیبایی طبیعی و هنری، لذت زیباشناختی ناشی از صورتهای محض اعیان را بهمدد بازی آزاد خیال و فاهمه و برمبنای اصل غایتمندی بدونِ غایت تبیین کرده است. بنابه این قاعده، احکام زیباشناختی محصول هارمونی نامتعیّن و خودانگیختة قوای خیال و فاهمه میباشند. با اینحال، کانت در تحلیل امر والا و احساس زیباشناختی حاصل از آن، به هارمونی دو قوة فوق هیچ اشارهای نکرده است؛ گویی در این خصوص کانت مواضع قبلی خود را کنار گذاشته است. این مسئله سبب گردیده برخی از شارحان کانت، امر والا را مسئلهای حاشیهای در فلسفه هنر کانت قلمداد کنند. اما آیا بهراستی کانت در ملاحظات خود در این خصوص از ضوابط حصول احساس لذت زیباشناختی دست کشیده است؟ این نوشتار درصدد است با نشان داده جایگاه ویژة امر والا در تبیین احساسهای برتر قوة خیال و نسبت آنها با اخلاق و دین، نشان دهد کانت همچنان به اصل غایتمندی وفادار مانده ولی در این مقام، قوه خیال را در هارمونی نامتعیّن با عقل مورد توجه قرار داده است.
مقاله پژوهشی
مهدی دهباشی؛ مرضیه رضاییان
چکیده
زمانی که انسان شروع به شناخت خود میکند و به تواناییهای وجودی خویش واقف میشود، گویی مسئولیتی بر دوش او قرار دارد که میباید خود را از مرتبة دون انسانیت به مرتبة بالا سوق دهد. این سیر، برای کییرکگور با کمک خصلت بارز آدمی یعنی ترسآگاهی امکانپذیر است: فرد همواره در اندیشه و دلهرة کیفیت انتخاب خود است و این دلهره او را در کسب بهترین ...
بیشتر
زمانی که انسان شروع به شناخت خود میکند و به تواناییهای وجودی خویش واقف میشود، گویی مسئولیتی بر دوش او قرار دارد که میباید خود را از مرتبة دون انسانیت به مرتبة بالا سوق دهد. این سیر، برای کییرکگور با کمک خصلت بارز آدمی یعنی ترسآگاهی امکانپذیر است: فرد همواره در اندیشه و دلهرة کیفیت انتخاب خود است و این دلهره او را در کسب بهترین گزینشها که میتواند خویشتن فرد را هر چه بیشتر نمایان کند هدایت میکند. برای مولوی نیز انسان با داشتن قوة اندیشه و تفکر که ممیز او از دیگر جانداران است و با کاربرد صحیح آن میتواند نه تنها نسبت به خود، بلکه به دیگر امور نیز معرفت حاصل نماید. در متن حاضر سیری را طی میکنیم که ابتدا به مبحث انسان از دید هر دو اندیشمند میپردازد تا با شناخت و دانستن مراتب روحی افراد بدانیم برترین خصلت آدمی که میتواند او را در شناخت هر چه بیشتر یاری رساند چیست. در عین حال به عواملی مانند خلوتگزینی و خودآزمایی و به امتحان سپردن خویش که میتواند ممد فرد در رسیدن هر چه بیشتر به من اصلیاش باشد پرداخته میشود.
مقاله پژوهشی
علی اکبر عبدل آبادی
چکیده
در این مقاله خواهم کوشید که با روشی تحلیلی ـ انتقادی، ابتدا با تکیه بر تحلیل انتقادی هنری سیجویک از اخلاق مبتنی بر فهم عرفی ــ که وی آن را «شهودگروی جزمینگرانه» نامیده است ــ و نیز با بیان اصول اخلاقیای که وی آنها را بدیهی و کاملاً معتبر دانسته است، تحلیلی از مفاد شهودگروی اخلاقی وی به دست دهم و سپس با تأمّلاتی انتقادی در ...
بیشتر
در این مقاله خواهم کوشید که با روشی تحلیلی ـ انتقادی، ابتدا با تکیه بر تحلیل انتقادی هنری سیجویک از اخلاق مبتنی بر فهم عرفی ــ که وی آن را «شهودگروی جزمینگرانه» نامیده است ــ و نیز با بیان اصول اخلاقیای که وی آنها را بدیهی و کاملاً معتبر دانسته است، تحلیلی از مفاد شهودگروی اخلاقی وی به دست دهم و سپس با تأمّلاتی انتقادی در اصول اخلاقی بدیهی و کاملاً معتبر مورد نظر سیجویک نشان دهم که آیا آن اصول به راستی اصولی بدیهی و کاملاً معتبرند یا اینکه فاقد بداهت و اعتبار مطلقاند و سیجویک آنها را به خطا اصولی بدیهی و کاملاً معتبر انگاشته است؟
مقاله پژوهشی
علی اکبر احمدی افر مجانی؛ امیر نعیمی
چکیده
طرح نظریۀ نسبیت آینشتاین، فیزیک نیوتنی را با دشواریهای فراوانی روبرو کرد، چنان که برای اصلاح آن چارهای نماند جز کنارگذاشتن و یا اصلاح برخی از بنیادیترین مفاهیم، از جمله زمان و مکان. بسیاری بر این باورند که نسبیت ضربات جبرانناپذیری نیز بر فلسفۀ کانت وارد آورده است. با این همه، کسانی مانند کورت گودل (Kurt Gödel) کوشیدهاند نسبیت ...
بیشتر
طرح نظریۀ نسبیت آینشتاین، فیزیک نیوتنی را با دشواریهای فراوانی روبرو کرد، چنان که برای اصلاح آن چارهای نماند جز کنارگذاشتن و یا اصلاح برخی از بنیادیترین مفاهیم، از جمله زمان و مکان. بسیاری بر این باورند که نسبیت ضربات جبرانناپذیری نیز بر فلسفۀ کانت وارد آورده است. با این همه، کسانی مانند کورت گودل (Kurt Gödel) کوشیدهاند نسبیت را بهگونهای بخوانند که نه تنها به تناقض با فلسفۀ کانت نینجامد، بلکه تأییداتی نیز از برای آن فراهم آورد. مقالۀ حاضر شرح و بررسی کوشش گودل است برای همسو کردن نسبیت و فلسفۀ کانت درباب «زمان»، و نیز ملاحظاتی درباب اینکه چگونه طرح مسئلۀ «زمان» در نسبیت میتواند به جانبداری از ایدئالیسم بینجامد. در پایان، کوشش گودل برای همسو کردن کانت به کنار گذاشتن تصلّب چارچوبهای کانتی در فرایند شناخت و پیشنهاد حذف فرض ناشناختنی بودن شیءفینفسه میانجامد.
مقاله پژوهشی
علی سلمانی
چکیده
از آنجایی که هیوم زیبایی را احساسی لذتبخش میداند که از برخی کیفیات عینیِ محتمل ایجاد میشود، برای رفع اختلافات ذوقی نمیتواند به کیفیت عینیِ مشخصی اشاره کند. از همین رو او حکم مشترک داوران راستین را به عنوان معیار ذوق مطرح میکند. خود هیوم میپذیرد که علیرغم کارایی این معیار، هنوز دو عاملِ مزاج شخص و آداب و رسوم افراد نوعی نسبیگرایی ...
بیشتر
از آنجایی که هیوم زیبایی را احساسی لذتبخش میداند که از برخی کیفیات عینیِ محتمل ایجاد میشود، برای رفع اختلافات ذوقی نمیتواند به کیفیت عینیِ مشخصی اشاره کند. از همین رو او حکم مشترک داوران راستین را به عنوان معیار ذوق مطرح میکند. خود هیوم میپذیرد که علیرغم کارایی این معیار، هنوز دو عاملِ مزاج شخص و آداب و رسوم افراد نوعی نسبیگرایی محدود را در داوریهای ذوقی موجب میشود. بررسی دقیقتر نشان میدهد که این معیار تنها در داوریهای ساده و غیر مقایسهای میتواند مفید واقع شود. اما در داوریهای مقایسهای، آنجایی که صحبت از برتری هنرمندی بر هنرمند دیگر است، این معیار نمیتواند چندان مؤثر و کارا باشد. اگر زیبایی احساس لذتبخش است، هر شخصی احساس خود را معتبر میداند و حاضر نیست احساس دیگری را جایگزین آن کند.