مقاله پژوهشی
مهدی اسدی
چکیده
ابنسینا میگوید اگر علمی دربارۀ گذشته یا آینده داشته باشیم، چنین علمی بالقوه مضاف به خارج است، اما معنای «بالقوه» را مشخص نمیکند. اگر این دیدگاه «بالقوۀ» ابنسینا را به معنای بالقوه بودن متعلق صدق بگیریم و سپس آن را به علل مادی ارجاع دهیم، میتوان با اصلاح و بازسازی فراوان به نوعی راهحل کلگروانۀ حداقلی درخوری ...
بیشتر
ابنسینا میگوید اگر علمی دربارۀ گذشته یا آینده داشته باشیم، چنین علمی بالقوه مضاف به خارج است، اما معنای «بالقوه» را مشخص نمیکند. اگر این دیدگاه «بالقوۀ» ابنسینا را به معنای بالقوه بودن متعلق صدق بگیریم و سپس آن را به علل مادی ارجاع دهیم، میتوان با اصلاح و بازسازی فراوان به نوعی راهحل کلگروانۀ حداقلی درخوری رسید: «متعلق صدق یک امر آتی همۀ علل مادی و اعدادی آن است در زمان حاضر و متعلق صدق یک امر گذشته همۀ آثار و معلولهای مادی آن است در زمان حاضر». این راهحل کلگروانۀ حداقلی را از راه ترجح بلامرجح و مقایسه با تعریف رسمی ابنسینا و مقایسه با «حصول تمیز با همۀ اسباب و علل» در عبارات ابنسینا و مقایسۀ اعتبار راهحل کلگروانۀ حداقلی با علم به گذشته و آینده در حالت عادی (یعنی بدون لحاظ دشوارۀ حیثالتفاتی به عدم) نشان خواهیم داد. در پایان هم به میزان مطابقت مطابِق و مطابَق در چنین راهحلی اشاره میکنیم و هم نشان میدهیم که راهحل کلگروانۀ حداقلی خارج از نظام سینوی نیز میتواند پذیرفتنی باشد و لزومی ندارد تقسیمبندی قدما در مورد علل اربعه و مباحثی چون هیولی و قوه را نیز بپذیریم.
مقاله پژوهشی
مریم پرویزی؛ محمدعلی عاشوری کیسمی
چکیده
در نگاه نخست به نظر میرسد میتوان شباهتهایی بین جهانهای ممکن مورد نظر لوئیس و نظریۀ جهانهای موازی فیزیک یافت. هر دو این نظریات به امکان وجود جهانهایی بیش از جهانی که در آن زندگی میکنیم، اشاره دارند. پس از رسالۀ اورت، توجه فیزیکدانان به چندجهانی و جهانهای موازی جلب شد. اکنون جهانهای موازی یکی از نظریههای مورد توجه دانشمندان ...
بیشتر
در نگاه نخست به نظر میرسد میتوان شباهتهایی بین جهانهای ممکن مورد نظر لوئیس و نظریۀ جهانهای موازی فیزیک یافت. هر دو این نظریات به امکان وجود جهانهایی بیش از جهانی که در آن زندگی میکنیم، اشاره دارند. پس از رسالۀ اورت، توجه فیزیکدانان به چندجهانی و جهانهای موازی جلب شد. اکنون جهانهای موازی یکی از نظریههای مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران حوزۀ فیزیک است. دیوید لوئیس با تکیه بر فیزیکالیسم و رئالیسم موجهاتی از جمله طرفداران نظریۀ جهانهای ممکن است. در این مقاله کوشیدهایم با استفاده از روش تحلیلی-توصیفی ابتدا مبانی دو نظریه را تبیین کرده و سپس نظریۀ لوئیس را در مورد جهانهای ممکن با توجه به نظریۀ جهانهای موازی مورد بررسی قرار دهیم. هر دو نظریه وجود جهانهای دیگر را ممکن میدانند. نظریه لوئیس شش ویژگی اصلی دارد: ۱- وجود و واقعیت جهانهای ممکن، ۲- عدم وجود رابطه علی میان جهانهای ممکن، ۳- شباهت جهانهای ممکن با جهان ما و تفاوت در محتوای جهانها، ۴- عدم امکان تقلیل جهانهای ممکن، ۵- نمایهای بودن واقعیت و ۶- اتحاد مکان- زمان اجزای هر جهان و مجزا بودن روابط زمان-مکان جهانها. نتایج پژوهش نشان میدهد در صورتی که جهانهای موازی، زمانی به عنوان یک حقیقت علمی مورد تأیید قرار بگیرند، آنگاه ممکن است ویژگیهای دوم، سوم و ششم نظریۀ لوئیس با واقعیت فیزیکی در تضاد قرار بگیرند. در صورت وجود تضاد -به جهت بنیادی بودن این ویژگیها- نظریۀ جهانهای ممکن لوئیس دچار تزلزل فراوان خواهد شد.
مقاله پژوهشی
ابوالفضل صبرآمیز
چکیده
بخش قابل توجهی از نظرات ویتگنشتاین متأخر درباره چیستی فهم است. ویتگنشتاین برای بررسی چیستی فهم و بحث ایجابی خود از فهم، ابتدا نشان میدهد که فهم چه نیست. از نظر او، در عرف، فهم یک احوال ویژۀ ذهنی دانسته میشود که سرچشمه کاربرد صحیح است. وی معتقد است که فهم یک امر ذهنی نیست. منظور او از اینکه فهم امر ذهنی نیست، این است که فهم نه یک تجربۀ ...
بیشتر
بخش قابل توجهی از نظرات ویتگنشتاین متأخر درباره چیستی فهم است. ویتگنشتاین برای بررسی چیستی فهم و بحث ایجابی خود از فهم، ابتدا نشان میدهد که فهم چه نیست. از نظر او، در عرف، فهم یک احوال ویژۀ ذهنی دانسته میشود که سرچشمه کاربرد صحیح است. وی معتقد است که فهم یک امر ذهنی نیست. منظور او از اینکه فهم امر ذهنی نیست، این است که فهم نه یک تجربۀ ذهنی، نه یک حالت ذهنی، نه یک فرآیند ذهنی و نه نوعی استعداد/ تمایل مغز است. در این مقاله ضمن بررسی نظر ویتگنشتاین دربارۀ اینکه چرا فهم هیچکدام از سه امور ذهنی (تجربه، فرآیند و حالت ذهنی) گفته شده در بالا نیست به ارزیابی نظر ویتگنشتاین پرداخته شده و نشان داده میشود که می-توان از منظرهای گوناگون دربارۀ این ادعا که فهم یک حالت، فرآیند یا تجربۀ ذهنی نیست، اعتراض کرد. به عبارت بهتر، نشان خواهم داد که ویتگنشتاین موفق نشده است که نشان بدهد فهم یک امر ذهنی نیست.
مقاله پژوهشی
مرضیه فروزنده؛ سعید زیباکلام مفرد؛ حسین مصباحیان
چکیده
نظریة عدالت رولز، یکی از مشهورترین نظریات در فلسفة سیاسی قرن بیستم است. هابرماس، فیلسوف آلمانی معاصر بر این باور است که رولز از عهدة توجیه این نظریه برنمیآید؛ زیرا توجیه این نظریه مبتنی بر مقدماتی است که با سایر دیدگاههای رولز قابل جمع نیست. این مقاله با بازخوانی دقیق نظریة عدالت رولز، انتقاد هابرماس را مورد ارزیابی قرار میدهد. ...
بیشتر
نظریة عدالت رولز، یکی از مشهورترین نظریات در فلسفة سیاسی قرن بیستم است. هابرماس، فیلسوف آلمانی معاصر بر این باور است که رولز از عهدة توجیه این نظریه برنمیآید؛ زیرا توجیه این نظریه مبتنی بر مقدماتی است که با سایر دیدگاههای رولز قابل جمع نیست. این مقاله با بازخوانی دقیق نظریة عدالت رولز، انتقاد هابرماس را مورد ارزیابی قرار میدهد. به نظر میرسد که انتقاد هابرماس را به دو صورت میتوان پاسخ داد؛ پاسخ اول مبنای توجیه را در آنچه رولز، «عقل عمومی» یک جامعه مینامد، جستوجو میکند. این پاسخ با ظاهر سخن رولز هماهنگی بیشتری دارد، اما هابرماس آن را تقریری زمینهگرایانه از رولز میداند و آن را نمیپذیرد. پاسخ دوم با تمرکز بر مفهوم «واقعیتهای کلی» در نظریة رولز، سعی دارد مبنایی برای توجیه جهانشمول و غیرزمینهگرایانة نظریة رولز ارائه دهد؛ مبنایی که هابرماس مدعی بود رولز فاقد آن است.
مقاله پژوهشی
حامد قدیری
چکیده
اواخر دهۀ 70 میلادی تا اوایل دهۀ 90 میلادی، پاتنم نظریهای پروراند که به رئالیسم درونی مشهور بود و شعارش از این قرار بود: «ذهن و جهان در کنار یکدیگر به ذهن و جهان سروشکل میدهند». رئالیسم درونی دو مؤلفۀ اصلی داشت: نسبیت مفهومی و وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایدهآل. در این مقاله استدلال خواهد شد که در مؤلفۀ دوم؛ یعنی ...
بیشتر
اواخر دهۀ 70 میلادی تا اوایل دهۀ 90 میلادی، پاتنم نظریهای پروراند که به رئالیسم درونی مشهور بود و شعارش از این قرار بود: «ذهن و جهان در کنار یکدیگر به ذهن و جهان سروشکل میدهند». رئالیسم درونی دو مؤلفۀ اصلی داشت: نسبیت مفهومی و وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایدهآل. در این مقاله استدلال خواهد شد که در مؤلفۀ دوم؛ یعنی وابستگی صدق به اظهارپذیری عقلانی در شرایط ایدهآل، نوعی تعارض درونی وجود دارد. در این راستا، پس از شرح و تبیین این مؤلفه خواهیم دید که «ایدهآلسازی شرایط معرفتی» ناشی از تأکیدات پاتنم بر شهودات رئالیستی ما دربارۀ صدق است. همچنین خواهیم دید که پاتنم ترجیح میدهد از عبارت «شرایط به حد کافی خوب» به جای «شرایط ایدهآل معرفتی» استفاده کند. در ادامه استدلال خواهد شد که «شرایط به حد کافی خوب» ویژگیهایی دارند که با شهودات رئالیستیِ ناظر به صدق، تعارض پیدا میکنند. بدینترتیب، میتوان نتیجه گرفت که رویکرد پاتنم به صدق در دورۀ رئالیسم درونیاش حاوی نوعی تعارض درونی است.
مقاله پژوهشی
امیرحسین غفاری فر؛ احمد کریمی؛ عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی
چکیده
برهان حدوث یکی از براهین اثبات وجود هستیبخش است که بیشتر مورد استفاده اهل کلام بوده و در غرب به برهان جهانشناسی موسوم است. اهل کلام عموماً به خاطر اعتقاد به حدوث عالم حامی این برهان و حکما عمدتاً منکر برهان حدوثاند، زیرا که منکر صغرایش، یعنی حدوث عالماند و عالم را قدیم می دانند. پرچمدار حمایت از این برهان و حدوث عالم در فلسفه ...
بیشتر
برهان حدوث یکی از براهین اثبات وجود هستیبخش است که بیشتر مورد استفاده اهل کلام بوده و در غرب به برهان جهانشناسی موسوم است. اهل کلام عموماً به خاطر اعتقاد به حدوث عالم حامی این برهان و حکما عمدتاً منکر برهان حدوثاند، زیرا که منکر صغرایش، یعنی حدوث عالماند و عالم را قدیم می دانند. پرچمدار حمایت از این برهان و حدوث عالم در فلسفه معاصر غربی ویلیام کریگ است که برای آن دلایل فلسفی و طبیعی مطرح کرده و استدلالات نوینی را آورده است و در مقابل، منکرینی دارد که عمدهترین اشکالات در اندیشه ماتسون، دیور، اسمیت و راسل مطرح شده و دلایل منکرین دیگر به استدلالات اندیشمندان مذکور برمیگردد. بنابراین، در نقد اندیشۀ کریگ به دیدگاه این دانشمندان پرداخته شده است و اشکالات، ناظر به بحثهای تسلسل در علل، مکتب تحصلی (پوزیتویسم) و حدوث و قدم عالم است. این پژوهش با روش تحلیلی انتقادی به بررسی مهمترین اشکالات وارده بر صغرای برهان حدوث از سوی فیلسوفان غربی نشان داده است که ادلۀ آنان برای اثبات مدعایشان کافی نیست. هرچند به نظر میرسد استدلالات کریگ برای حدوث عالم نیز یقینی نیست و بیشتر از فرضیههای غیرقطعی استفاده کرده است، اما توجه به مجموعه دلایل او و نیز بهرهگیری از ادلۀ مختلفی همچون استدلالهای اندیشمندان اسلامی میتواند به صورت انباشتی، نظریۀ حدوث را نسبت به انگارههای رقیب، موجه کند.
مقاله پژوهشی
ساره امیری؛ امیر مازیار
چکیده
تحقیق پیش رو واکاوی ابعاد استتیکی اندیشۀ مارکس است در پرتو خوانش آن با رانسیر. خوانش استتیک مارکس با رانسیر ما را به نسبت دیالکتیکی حواس نزد مارکس رهنمون میسازد؛ حواسی که از یکسو میتوانند دستکاری و توزیع شوند و از سوی دیگر مبدل گردند به کلیدی برای فراروی از وضعیت موجود. این صورتبندی را «حواس بیگانهشده و در عین ...
بیشتر
تحقیق پیش رو واکاوی ابعاد استتیکی اندیشۀ مارکس است در پرتو خوانش آن با رانسیر. خوانش استتیک مارکس با رانسیر ما را به نسبت دیالکتیکی حواس نزد مارکس رهنمون میسازد؛ حواسی که از یکسو میتوانند دستکاری و توزیع شوند و از سوی دیگر مبدل گردند به کلیدی برای فراروی از وضعیت موجود. این صورتبندی را «حواس بیگانهشده و در عین حال رهاییبخش» مینامیم و در تلاشایم تا دوگانگی آن را در متن آثار مارکس به کمک مفاهیم رانسیریِ «توزیع امر محسوس» و «بازتوزیع امر محسوس» شرح دهیم تا در انتها مفهوم شیوۀ تولید را بر اساس سویههای استتیکیاش بازتعریف کنیم. در این خوانش، میتوان دید که تمامی قلمرو امر محسوس بهروی فلسفۀ مارکس گشوده است و میتوان مارکسای را یافت که شخصیت مستقل احساس و ادراک انسان را به رسمیت میشناسد. استتیک در این تحقیق در معنای مشخص «علم ادراک حسی» بهکار میرود.
مقاله پژوهشی
نرگس نظرنژاد؛ مریم عسگری
چکیده
مقالۀ حاضر، حاصل پژوهشی میانرشتهای در باب فلسفه و مدیریت و در حوزۀ فلسفۀ کاربردی است و در آن، از این پیشفرض دفاع شده است که فلسفه میتواند از طریق خدماتی که به مدیران سازمانها ارائه میدهد، کارایی و سودآوری مجموعههای تحت مدیریت آنان را افزایش دهد. خدمات مورد ادعای مقاله، در سه سطح بررسی شده است: اندیشههای فیلسوفان ...
بیشتر
مقالۀ حاضر، حاصل پژوهشی میانرشتهای در باب فلسفه و مدیریت و در حوزۀ فلسفۀ کاربردی است و در آن، از این پیشفرض دفاع شده است که فلسفه میتواند از طریق خدماتی که به مدیران سازمانها ارائه میدهد، کارایی و سودآوری مجموعههای تحت مدیریت آنان را افزایش دهد. خدمات مورد ادعای مقاله، در سه سطح بررسی شده است: اندیشههای فیلسوفان بزرگ، چند مهارت فلسفی و منش و روحیۀ فلسفی. در سطح نخست، ویژگیهای رهبران از منظر ارسطو، بررسی شده است. در سطح دوم، آثار تفکر نقادانه و فن خطابه بر مدیران، مطرح شده است. در سطح سوم، چند مدیر- فیلسوف موفق، معرفی شده است. نتیجۀ پژوهش حاضر، در تحلیل نهایی، ضرورت مطالعات میانرشتهای و کاربردی کردن فلسفه و کشف آن دسته از مسائل سازمانی است که فلسفه میتواند در رفع آنها مؤثر باشد. دادههای اولیۀ پژوهش با استفاده از منابع کتابخانهای گردآوری شده و روش پژوهش، تجزیه و تحلیل عقلانی دادهها است.