مقاله پژوهشی
محمد ایلخانی
چکیده
در تبیین اندیشة توماس عدهای آن را نمونة اعلای فلسفة مسیحی و فلسفة جاویدان خواندهاند و عدهای دیگر نیز او را متکلمی کامل نامیدهاند و بر هماهنگی کامل میان عقل و ایمان در آثار او تأکید کردهاند. در این مقاله، سعی شده تا نشان داده شود که اندیشة توماس را نمیتوان یک فلسفه دانست و اصطلاح فلسفة مسیحی برای آن مناسب نیست. توماس سعی ...
بیشتر
در تبیین اندیشة توماس عدهای آن را نمونة اعلای فلسفة مسیحی و فلسفة جاویدان خواندهاند و عدهای دیگر نیز او را متکلمی کامل نامیدهاند و بر هماهنگی کامل میان عقل و ایمان در آثار او تأکید کردهاند. در این مقاله، سعی شده تا نشان داده شود که اندیشة توماس را نمیتوان یک فلسفه دانست و اصطلاح فلسفة مسیحی برای آن مناسب نیست. توماس سعی کرد مسیحیت پولسی-یوحنایی را، علیرغم تقابلی بنیانی، با تفکر مشائی جمع کند و بر مبنای فلسفة ارسطو، با کمک آراء ابن سینا و ابن رشد، تفسیری مشائی و تکمعنایی از آن ارائه کند. در این راستا از نظریة غالب که بر رازورزی مسیحی تأکید میکرد، دور شد و به همین دلیل است که از همان ابتدا مورد نقد طرفداران جریان اخیر، به خصوص فرانسیسیان، قرار گرفت. هر چند که خود ایشان نیز بر مبنای فلسفههای نوافلاطونی به تبیین مسیحیت پرداختند.
مقاله پژوهشی
لطف الله نبوی؛ مجتبی امیر خانلو
چکیده
واقعیگرایی یک آموزه هستیشناسانه است که براساس آن، دامنة اشیاء موجود و دامنة اشیاء واقعی اینهمان است. مطابق با این آموزه، برای حل هر مسئلة فلسفی، نیازی به تعهد وجودی به اشیاء غیرواقعی نداریم. رویکرد لینسکی، زالتا و نلسون یکی از رویکردهای موجود بهواقعیگرایی است که به واقعیگرایی جدید معروف شده است. آنها، پیشفرض ...
بیشتر
واقعیگرایی یک آموزه هستیشناسانه است که براساس آن، دامنة اشیاء موجود و دامنة اشیاء واقعی اینهمان است. مطابق با این آموزه، برای حل هر مسئلة فلسفی، نیازی به تعهد وجودی به اشیاء غیرواقعی نداریم. رویکرد لینسکی، زالتا و نلسون یکی از رویکردهای موجود بهواقعیگرایی است که به واقعیگرایی جدید معروف شده است. آنها، پیشفرض جدیدی در باب اشیاء موجود را مبنای کار خود قرار دادهاند که براساس آن، یک شیء انضمامی، در حقیقت احتمالاً انضمامی است و یک شیء غیرانضمامی، اگر (بر خلاف عدد 11) انتزاعی نباشد، (مانند فرزند مسیح (ع)) احتمالاًً غیرانضمامی است. آنها به این ترتیب، موفق میشوند از طریق فرض وجود اشیاء احتمالاًً غیرانضمامی، مدلی با دامنة ثابت و با سورهای غیرجهان- محدود تشکیل دهند که میتواند فرمولهایی مانند فرمول بارکان، عکس فرمول بارکان، وجود ضروری، و امکانهای تودرتو را معتبر سازد و تأویل مناسبی از شهودهایی که از فرمول ممکنبودگی موجودات غریبه حمایت میکنند، ارائه دهند. در عین حال، منتقدانی نظیر کارِن بِنِت معتقدند که در اینرویکرد، هویات غیرواقعی، بهعنوان اشیاء واقعی قلمداد شدهاند، بهگونهایکه واقعیگرایی جدید، از مصادیق واقعیگرایی جانشینی است. ما در این مقاله، سعی کردهایم تا با تشریح رویکرد واقعیگرایی جدید و انتقادهای مطرحشده بر آن، به توضیح واقعیگرایی جانشینی بپردازیم و با اتخاذ موضعی مخالف با موضع کارِن بِنِت، نشان دهیم که واقعیگرایی جدید، از مصادیق واقعیگرایی جانشینی نیست.
مقاله پژوهشی
حسن سید عرب
چکیده
شهابالدین سهروردی (549-587ق) نماینده اندیشههای افلاطون (347؟-427؟ق.م) در فلسفه اسلامی است. او در حکمت اشراق، مقام و اهمیت ارسطو را در فلسفه مشّاء دارد. سهروردی در نوشتههای خود از افلاطون با عنوان «افلاطون الإلهی» و «إمام الحکما» و تعبیراتی شبیه به این دو استفاده کرده است. او خود را افلاطونی میداند. در گزارش وی ز آراء افلاطون ...
بیشتر
شهابالدین سهروردی (549-587ق) نماینده اندیشههای افلاطون (347؟-427؟ق.م) در فلسفه اسلامی است. او در حکمت اشراق، مقام و اهمیت ارسطو را در فلسفه مشّاء دارد. سهروردی در نوشتههای خود از افلاطون با عنوان «افلاطون الإلهی» و «إمام الحکما» و تعبیراتی شبیه به این دو استفاده کرده است. او خود را افلاطونی میداند. در گزارش وی ز آراء افلاطون غالباً آراء مبتنی بر شهود او نقل شده و گاه که از آراء هستیشناسانه او سخن میگوید انتهای کلام را به شهود افلاطون از حقایق هستی متصل میکند. به نظر سهروردی، افلاطون ذوات ملکوتی را شهود کرده است. وی قائل به مقامی در خور حکیم متأله برای افلاطون است. سهروردی جمع میان افلاطون و زرتشت کرده است. لذا تصریح او به جمع افلاطون و زرتشت بدون مدد وی از دین مبین اسلام ممکن نیست. نقش اساسی دین اسلام در این جمع، به مثابه کمالی است که قابلیّت نظری این جمع را در سهروردی به وجود آورده است.
مقاله پژوهشی
صدر الدین طاهری؛ محمد هادی توکلی
چکیده
در مورد اینکه جعل و آفرینش به چه چیزی تعلق میگیرد، نظریات گوناگونی ارائه شده است و در میان آراء مختلف، مرحوم امام خمینی (قدس سره) نظری خاص در مسئله جعل دارند و با توجه به اینکه ایشان قائل به توحید عرفاء یعنی وحدت شخصی وجود بودهاند و طبق این دیدگاه نمیتوان گفت که وجود مجعول است، چرا که کثرت حقیقی در موجودات تحقق می یابد، امام مجعول ...
بیشتر
در مورد اینکه جعل و آفرینش به چه چیزی تعلق میگیرد، نظریات گوناگونی ارائه شده است و در میان آراء مختلف، مرحوم امام خمینی (قدس سره) نظری خاص در مسئله جعل دارند و با توجه به اینکه ایشان قائل به توحید عرفاء یعنی وحدت شخصی وجود بودهاند و طبق این دیدگاه نمیتوان گفت که وجود مجعول است، چرا که کثرت حقیقی در موجودات تحقق می یابد، امام مجعول را ماهیت می داند. این مجعول، به معنای مجعول بالذات نیست، بلکه به معنای ظهوری است به تبع ظهور وجود و ایشان میفرمایند که میان قول به اصالت وجود و مجعولیت ماهیت و همچنین میان مجعولیت ماهیت و مجعولیت وجود را جمع کردهاند. این نظر مورد نقد برخی از محققان قرار گرفته است. در این مقاله به نقد و بررسی نظر حضرت امام پرداخته میشود و نشان داده خواهد شد که نقدهای مذکور، با توجه به مبنایی که ایشان دارند، وارد نیستند.
مقاله پژوهشی
موسی دیباج
چکیده
در نظریه کانت مکان و زمان شرط و ممهد نسبت اشیا با یکدیگر (Verhaltnis) در مکان (و زمان) است، اما همچنین مکان (و زمان) با ما نسبت و رابطهای (Beziehung) دارد که غیر از نسبت و رابطه اول است. ما در این تحقیق بیان خواهیم کرد که چنانچه نسبت اشیاء با یکدیگر در مکان، نسبت و رابطهای صرفاً مکانی باشد، کانت باید به اصالت مکان پیش از نسبت مکان با ما و نیز اصالت ...
بیشتر
در نظریه کانت مکان و زمان شرط و ممهد نسبت اشیا با یکدیگر (Verhaltnis) در مکان (و زمان) است، اما همچنین مکان (و زمان) با ما نسبت و رابطهای (Beziehung) دارد که غیر از نسبت و رابطه اول است. ما در این تحقیق بیان خواهیم کرد که چنانچه نسبت اشیاء با یکدیگر در مکان، نسبت و رابطهای صرفاً مکانی باشد، کانت باید به اصالت مکان پیش از نسبت مکان با ما و نیز اصالت مفهوم مکان پیش از مفهوم زمان اقرار نماید. این تحقیق متضمن مطالعه متنی از نقد عقل محض کانت است که در تعقیب دیگر تحقیقات درباره مسئله جوهریت مکان – آنچنان که در عرشیه مکانیه و فریده مکانیه ظاهر شده است - میآید. مکان از طریق تجربه روابط پدیدارهای مکانی ظاهر نمیشود، بلکه بازنمایی مکان امکان تجربه مذکور را میسر میسازد و یقین ما به واقعیت مکان نسبتی با شناسایی تجربی ندارد و ما بی هیچ تجربهای پیشاپیش در مکان گرفتار هستیم. کانت باید مکان را مطلقاً بیرونی لحاظ کند، زیرا خود وی بیرون بودن اشیاء از من را به معنای مکانی آن بازگردانده است، بدین معنی که مکان غیر از آنچه که در صورت محض در دسترس فاهمه است، خود از جایی است که بالاصاله از من شناسا متمایز و جداست و اعتبار آن ورای اعتبار شناسایی و فاهمه ما از مکان است. اما برای کانت، مکان صرفاً شرط ظهور اشیائی است که در خارج بر ما ظاهر میگردد، گرچه نسبتی با تعینات مربوط به اشیاء فی نفسه ندارد. بدین ترتیب، میتوان پرسید که پس کجاست آن مکانی که مکان اشیاء فی نفسه است. ما هیچ دلیل ایجابیای از جانب کانت مبنی بر نفی مکان فی نفسه حامل اشیاء نداریم و این امر که مکان یکی از ویژگیهای شیء فی نفسه نیست، بدین معنی نیست که شیء فی نفسه در مکان نیست. به نظر ما عبارات کانت در مرز تصدیق مکان به مثابه جوهر است. چنانچه مکان همچون امر داده شده، پیشینی باشد، هیچگاه به ویژگی شیء فی نفسه تقلیل نمییابد و شیء فی نفسه به مثابه جوهر در مکان با جوهر مکان مواجهه و مناسبتی ندارد. اما چنانچه نپذیریم که مکان جایی است که اشیاء فی نفسه در آناند، پس این اشیاء فی نفسه در کجا هستند؟
مقاله پژوهشی
موسی ملایری
چکیده
این مقاله به مبحث تعریف در نظام منطق سنتی میپردازد و تلاش میکند با بیان انتقادهای وارد بر این نظام و طبقهبندی و تحلیل آنها نقاط ضعف و ناکارآمدی مبحث تعریف را نشان دهد و بر آن است که بخش تعریف در منطق سنتی فی الجمله مبحثی بیثمر است که نه به کار تحصیل تعاریف جدید میآید و نه میتواند تعاریف دانشمندان را در علوم مختلف در خود جای ...
بیشتر
این مقاله به مبحث تعریف در نظام منطق سنتی میپردازد و تلاش میکند با بیان انتقادهای وارد بر این نظام و طبقهبندی و تحلیل آنها نقاط ضعف و ناکارآمدی مبحث تعریف را نشان دهد و بر آن است که بخش تعریف در منطق سنتی فی الجمله مبحثی بیثمر است که نه به کار تحصیل تعاریف جدید میآید و نه میتواند تعاریف دانشمندان را در علوم مختلف در خود جای داده و تحلیل و بررسی کند. پس از نقد این نظام تلاش کردهایم شیوهای جایگزین معرفی کنیم که در آن مجموعاً پنج نوع تعریف مطرح میشود. سپس سعی شده است وجوه رجحان و کارآیی نظام جدید مورد بررسی قرارگیرد.
مقاله پژوهشی
محمد اصغری
چکیده
این مقاله به بررسی رابطة عقل و ایمان در اندیشة اگزیستانسیالیستی کییرکگور میپردازد. کییرکگور ایمان را با واژههایی همچون «شور»، «جهش» و «رابطه با خدا» توصیف میکند و آن را برتر از عقل و گاهی در تضاد کامل با آن میپندارد. به نظر کییرکگور ایمان میتواند ما را نجات دهد، اما نمیتوان ایمان را با عقل شناخت. وی در ...
بیشتر
این مقاله به بررسی رابطة عقل و ایمان در اندیشة اگزیستانسیالیستی کییرکگور میپردازد. کییرکگور ایمان را با واژههایی همچون «شور»، «جهش» و «رابطه با خدا» توصیف میکند و آن را برتر از عقل و گاهی در تضاد کامل با آن میپندارد. به نظر کییرکگور ایمان میتواند ما را نجات دهد، اما نمیتوان ایمان را با عقل شناخت. وی در تعارض میان عقل و ایمان جانب ایمان را میگیرد و از این رو «ایمانگرا» خوانده شده است. این مقاله میکوشد نشان دهد که کییرکگور در تشریح ماهیت ایمان گریزی از نوعی عقلگرایی لیکن نه از نوع عقلگرایی روشنگری ندارد. برای نشان دادن این امر به آراء برخی مفسران اندیشة کییرکگور نیز استناد شده است.