مقاله پژوهشی
قاسم پور حسن
چکیده
در فلسفه دین، مهمترین مسئله در جاودانگی نفس، پژوهش و مطالعة ادلة له و علیه جوهریت نفس، بقا و نامیرایی آن است. گروهی از فیلسوفان با اثبات جوهریت نفس، کوشیدند تا ادله و شواهد بقا را صورتبندی کنند. دستهای دیگر درصدد برآمدند تا با نشان دادن تجرد نفس، فسادپذیری آن را رد نمایند. این نوشتار میکوشد تا ضمن بررسی مقدماتی مفاهیم اساسی، بر نظریههای ...
بیشتر
در فلسفه دین، مهمترین مسئله در جاودانگی نفس، پژوهش و مطالعة ادلة له و علیه جوهریت نفس، بقا و نامیرایی آن است. گروهی از فیلسوفان با اثبات جوهریت نفس، کوشیدند تا ادله و شواهد بقا را صورتبندی کنند. دستهای دیگر درصدد برآمدند تا با نشان دادن تجرد نفس، فسادپذیری آن را رد نمایند. این نوشتار میکوشد تا ضمن بررسی مقدماتی مفاهیم اساسی، بر نظریههای نقد بقای نفس متمرکز شده و ضمن بررسی ادله مخالفان نامیرایی، آن را به درستی شرح دهد و سپس نقد و رد کند. هیوم، راسل و آنتونی فلو سه فیلسوفی هستند که آراءشان در موضوع خاص «ادله و شواهد علیه بقا نفس» در این نوشتار بررسی شده و نقد و ابطال گردید. هیوم سه دسته استدلال علیه بقای نفس اقامه کرده که هر سه دسته مورد اقبال و توجه فلو واقع شده است. برخی از این استدلالها صرفاً به جرح و نقد اثبات جوهر نفس میپردازند. دستهای دیگر فسادناپذیری و تجرد نفس را رد میکند و دسته سوم بقا و جاودانگی را مورد ایراد و نقد قرار میدهد. نگارنده نوشتار را براساس گونهشناسی ادله علیه جاودانگی در سه سطح سامان و صورتبندی کرده و با نگاهی انتقادی به آنها به پژوهش میپردازد.
مقاله پژوهشی
سیما سادات نوربخش
چکیده
بررسی نظام معرفتشناسی شهابالدین سهروردی (549-587ق) به عنوان مؤسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژهای دارد. معرفتشناسی او با بررسی تعارضهای منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت میگیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنتزدایی است که سهروردی در آن، به نظریههای مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک ...
بیشتر
بررسی نظام معرفتشناسی شهابالدین سهروردی (549-587ق) به عنوان مؤسس دومین حوزه اندیشه فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی، اهمیت ویژهای دارد. معرفتشناسی او با بررسی تعارضهای منطقی در نظام فلسفی مشاء صورت میگیرد. نظریه سهروردی در باب علم شامل دو جزء است: نخست، جزء سنتزدایی است که سهروردی در آن، به نظریههای مختلف علم، مخصوصاً علم به واسطه تعریف، ادراک حسی، مفاهیم اولی یا مقدم بر تجربه انتقاد میکند. او ابتدا ساختار «تعریف» ارسطویی را نقد کرده که این نقد، نخستین تلاش مهم برای نشان دادن تعارض ساختار ارسطویی و گام نخست در تدوین حکمت اشراق است. سهروردی محدودیتها و نارسایی تعریف را در رسیدن به یقین نشان داده است. به نظر او نظریههای مطرح شده دربارة علم، اگرچه ما را به جنبهای از حقیقت رهنمون کرده و کاملاً نامعتبر نیستند، اما هیچ یک منتهی به یقین نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفتهاند. سهروردی نه تنها میکوشد ضابطه صوری متفاوت حاکم بر تعریف را نسبت به مشائیان ابداع کند، بلکه تلقی او از تعریف، جزء اساسی نظریه اشراقی وی از ساختار عقلانی علم است. این اختلاف اساسی مبین دیدگاه کاملاً متفاوت اصول منطقی و معرفتشناسانه در فلسفه است که بر اساس آن جزء دوم نظریه سهروردی شکل میگیرد، به طوری که در حکمت اشراق، برتری از آنِ شهود و بر مبنای نظریه مشاهده- اشراق است. و بر اساس«علم حضوری» تدوین میشود.
مقاله پژوهشی
عباس علی وفایی
چکیده
از گذشتههای دور، افکار بلند و شخصیتهای علمی و فرهنگی فراوانی در آسیای میانه ظهور کردهاند. شهرهای بنامی چون بخارا، سمرقند، خوارزم، فرغانه، خیوه و مرو در این منطقه پناهگاه نیکی برای بالندگی علم و دانش و شخصیتهای علمی بودهاند. در این سرزمین، عرفان و تصوف و اندیشههای فلسفی جریان غالب در دورههای گوناگون بودهاند. امّا بخت با آن چنان بوده ...
بیشتر
از گذشتههای دور، افکار بلند و شخصیتهای علمی و فرهنگی فراوانی در آسیای میانه ظهور کردهاند. شهرهای بنامی چون بخارا، سمرقند، خوارزم، فرغانه، خیوه و مرو در این منطقه پناهگاه نیکی برای بالندگی علم و دانش و شخصیتهای علمی بودهاند. در این سرزمین، عرفان و تصوف و اندیشههای فلسفی جریان غالب در دورههای گوناگون بودهاند. امّا بخت با آن چنان بوده است که همواره دستخوش تغییرات سیاسی و جغرافیایی گردد. و این دگرگونی و تغییر، باعث ظهور اندیشههای جدید و کمرنگ شدن برخی از تفکرات پیشین شده است. یکی از مباحثی که در این تحولات، تغییرات و دگرگونیهای فراوانی یافته است اندیشههای فلسفی و نگاه به مکاتب فلسفی است. نمود این نگاه را در سدههای اخیر، در دو برهة زمانی بیشتر شاهدیم: نخست پس از تسلط شوروی سابق به این منطقه و چیرگی آن بر قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و برخی از سرزمینهای این منطقه، و دیگری پس از استقلال کشورهای مذکور در اواخر قرن بیستم و پدیدار آمدن جریانات جدید در آنها. این مقاله میکوشد تا از حیث تاریخی به این مسئله بپردازد، وضعیت امروز آموزش فلسفه را در آن منطقه بررسی کند و بیشتر بر ازبکستان تأکید کند، زیرا ازبکستان به جهت داشتن صبغة علمی و فرهنگی، در میان دیگر کشورهای آسیای مرکزی از اهمیت ویژهای در این خصوص برخوردار است.
مقاله پژوهشی
صدرالدین نادری؛ حسین کلباسی اشتری؛ امیر حسین بانکی پورفرد
چکیده
این مقاله با بررسی نظریات مختلف ابعاد در ریاضی و فیزیک، امکان وجود بعدی سوای ابعاد رایج را با استدلالهای فلسفی ثابت کرده و به ارائه راهحل عبور از محدودیت ذهنی برای درک ابعاد فراختر پرداخته است و به طور ویژه با دلایل و شواهد مختلف، بعد «انبساط» یا «ماکرومیک» (macromic) را به عنوان بعد پنجم جهان معرفی میکند. این بعد مربوط به ...
بیشتر
این مقاله با بررسی نظریات مختلف ابعاد در ریاضی و فیزیک، امکان وجود بعدی سوای ابعاد رایج را با استدلالهای فلسفی ثابت کرده و به ارائه راهحل عبور از محدودیت ذهنی برای درک ابعاد فراختر پرداخته است و به طور ویژه با دلایل و شواهد مختلف، بعد «انبساط» یا «ماکرومیک» (macromic) را به عنوان بعد پنجم جهان معرفی میکند. این بعد مربوط به میزان بزرگی یا کوچکی شیء است و بستگی به «مقیاس» (scale) آن دارد. در واقع، تفاوت اشیاء از لحاظ نگاه ماکروسکوپیک (macroscopic) و میکروسکوپیک (microscopic) که بشر از دیرباز با آن آشنا بوده است، مربوط به این بعد از ماده است. نتایج برخاسته از فرض ابعاد بیش از سه بعد میتواند در عرصه مسائل فلسفی و عرصههای مرتبط با آن در دیگر حوزهها تأثیرگذار باشد که به بیش از چهل مورد از آنها در انتهای مقاله فهرستوار اشاره شده است.
مقاله پژوهشی
مجتبی سیاهی
چکیده
«شاکله» از محوریترین مفاهیم فلسفه معرفتی کانت است. کانت در فلسفه خود اساس کار را بر شهود محض و مفاهیم محض قرار داد و شهود تجربی و مفاهیم تجربی را بدون شهود محض و مفاهیم محض، برای دستیابی به شناخت عالم واقع کافی نداشت. تألیف و ترکیب این دو را که در واقع ترکیب« حس و عقل» است لازمه دستیابی به شناخت دانست. از نظر کانت مفاهیم محض ...
بیشتر
«شاکله» از محوریترین مفاهیم فلسفه معرفتی کانت است. کانت در فلسفه خود اساس کار را بر شهود محض و مفاهیم محض قرار داد و شهود تجربی و مفاهیم تجربی را بدون شهود محض و مفاهیم محض، برای دستیابی به شناخت عالم واقع کافی نداشت. تألیف و ترکیب این دو را که در واقع ترکیب« حس و عقل» است لازمه دستیابی به شناخت دانست. از نظر کانت مفاهیم محض برای این که ما را در رساندن به واقعیت خارج ذهن کمک کنند باید پیوندی با واقع داشته باشند. این پیوند از طریق ارتباط با شهود محض حاصل میشود. این شهود محض همان« زمان» است. بنابراین مقولات ناب باید با« زمان» پیوند داشته باشند. پیوند مقولات با«زمان» از طریق«شاکله» صورت میگیرد. شاکلهدار شدن مقولات توسط قوه خیال صورت میگیرد. این قوه مفاهیم محض را با شهود مرتبط میکند. این مقاله در صدد تبیین مفهوم درست شاکله و چگونگی نسبت آن با مقولات است.
مقاله پژوهشی
علی کرباسی زاده اصفهانی
چکیده
مسئله شناخت، یکی از مهمترین مسائل فلسفه جدید است و حتی سرلوحه مباحث دیگر را تشکیل میدهد. در این مبحث معمولاً مسائلی چون مبنا و منبع شناخت، ابزار و روش شناخت، متعلق و قلمرو شناخت، معیار اعتبار شناخت و هدف و غایت شناخت بررسی میشوند. در این مقاله، برآنیم با در نظر گرفتن این مؤلفهها به بررسی مبانی معرفتشناسی مدرن بپردازیم و توانایی ...
بیشتر
مسئله شناخت، یکی از مهمترین مسائل فلسفه جدید است و حتی سرلوحه مباحث دیگر را تشکیل میدهد. در این مبحث معمولاً مسائلی چون مبنا و منبع شناخت، ابزار و روش شناخت، متعلق و قلمرو شناخت، معیار اعتبار شناخت و هدف و غایت شناخت بررسی میشوند. در این مقاله، برآنیم با در نظر گرفتن این مؤلفهها به بررسی مبانی معرفتشناسی مدرن بپردازیم و توانایی فلسفه جدید را، با ارائه چارچوبی مناسب و کامل برای شناسایی، مورد پرسش قرار دهیم.
مقاله پژوهشی
سیمین اسفندیاری
چکیده
در مقاله حاضر، ابتدا به توضیح مختصر «کوگیتو»ی دکارت و تأثیر آن در اصالت و قوامبخشی انسان پرداخته میشود. در واقع، دکارت با تأسیس اصل«کوگیتو» و تفسیر آن به عنوان بنیاد تزلزلناپذیر هستی، یگانه «سوژه» حقیقی را «من» انسانی از آن جهت که فکر میکند، میداند. بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از ...
بیشتر
در مقاله حاضر، ابتدا به توضیح مختصر «کوگیتو»ی دکارت و تأثیر آن در اصالت و قوامبخشی انسان پرداخته میشود. در واقع، دکارت با تأسیس اصل«کوگیتو» و تفسیر آن به عنوان بنیاد تزلزلناپذیر هستی، یگانه «سوژه» حقیقی را «من» انسانی از آن جهت که فکر میکند، میداند. بر اساس تلقی دکارت، انسان به مثابه ماشینی است که برخورداری از نفس او را از سایر موجودات ممتاز میسازد. این وجه ممیزه، یعنی نفس، که ذات آن اندیشه است، همان است که در کل تفکر عصر جدید به صورتهای مختلف مورد تأمل قرار گرفته است. به علاوه، همین اصل مشهور دکارت، یعنی«میاندیشم، پس هستم» است که «سوبژکتیویسم» را در دل نظام فلسفی خود قرار میدهد؛ برای همین، «سوبژکتیویسم» یکی از مباحث اساسی و مهم فلسفه غرب است که در مراحل تکاملی آن، علاوه بر دکارت در عصر جدید، فلاسفهای چون کانت و هگل آن را از لحاظ معرفتشناسی بررسی کردهاند. بالاخره به اندیشه «خودگرایی» به عنوان حد افراطی«سوبژکتیویسم» پرداخته میشود که البته دکارت از اینکه از سوبژکتیویته او برداشتی خودگرایانه به معنای ایدئالیستی شود، میگریزد.