نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

هیئت علمی دانشگاه تهران

چکیده

در نظریه کانت مکان و زمان شرط و ممهد نسبت اشیا با یکدیگر (Verhaltnis) در مکان (و زمان) است، اما همچنین مکان (و زمان) با ما نسبت و رابطه‌ای (Beziehung) دارد که غیر از نسبت و رابطه اول است. ما در این تحقیق بیان خواهیم کرد که چنانچه نسبت اشیاء با یکدیگر در مکان، نسبت و رابطه‌ای صرفاً مکانی باشد، کانت باید به اصالت مکان پیش از نسبت مکان با ما و نیز اصالت مفهوم مکان پیش از مفهوم زمان اقرار نماید. این تحقیق متضمن مطالعه متنی از نقد عقل محض کانت است که در تعقیب دیگر تحقیقات درباره مسئله جوهریت مکان – آنچنان که در عرشیه مکانیه و فریده مکانیه ظاهر شده است - می‌آید. مکان از طریق تجربه روابط پدیدارهای مکانی ظاهر نمی‌شود، بلکه بازنمایی مکان امکان تجربه مذکور را میسر می‌سازد و یقین ما به واقعیت مکان نسبتی با شناسایی تجربی ندارد و ما بی هیچ تجربه‌ای پیشاپیش در مکان گرفتار هستیم. کانت باید مکان را مطلقاً بیرونی لحاظ کند، زیرا خود وی بیرون بودن اشیاء از من را به معنای مکانی آن بازگردانده است، بدین معنی که مکان غیر از آنچه که در صورت محض در دسترس فاهمه است، خود از جایی است که بالاصاله از من شناسا متمایز و جداست و اعتبار آن ورای اعتبار شناسایی و فاهمه ما از مکان است. اما برای کانت، مکان صرفاً شرط ظهور اشیائی است که در خارج بر ما ظاهر می‌گردد، گرچه نسبتی با تعینات مربوط به اشیاء فی نفسه ندارد. بدین ترتیب، می‌توان پرسید که پس کجاست آن مکانی که مکان اشیاء فی نفسه است. ما هیچ دلیل ایجابی‌ای از جانب کانت مبنی بر نفی مکان فی نفسه حامل اشیاء نداریم و این امر که مکان یکی از ویژگی‌های شیء فی نفسه نیست، بدین معنی نیست که شیء فی نفسه در مکان نیست. به نظر ما عبارات کانت در مرز تصدیق مکان به مثابه جوهر است. چنانچه مکان همچون امر داده شده، پیشینی باشد، هیچ‌گاه به ویژگی شیء فی نفسه تقلیل نمی‌یابد و شیء فی نفسه به مثابه جوهر در مکان با جوهر مکان مواجهه و مناسبتی ندارد. اما چنانچه نپذیریم که مکان جایی است که اشیاء فی نفسه در آن‌اند، پس این اشیاء فی نفسه در کجا هستند؟

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Noumenal Space and Noumenal Things

نویسنده [English]

  • musa dibaj

چکیده [English]

In his philosophical theory of space (and time), Immanuel Kant distinguishes between the relation that exists between things to each other in space (Verhaltnis) and the one that exists between space (and time) to us (Beziehung). He holds that space cannot be manifested by the mere experience of relations between spatial manifestations of things. Rather, space results solely from the possibilities of representation of space/place. However, our awareness of the reality of space/place does not depend on the experiential recognition of things. Human beings are engaged in space without having any primary experience of space, whereas Kant somehow reduces space to some external spatial aspect of things. Nevertheless, space amounts to more than what Kant considers to be the grasping/understanding of the pure form of space. The origin of space lies primarily/essentially beyond the human subjectivity and the boundaries of cognitive recognition of space/place. Kant regards space as the condition of the appearance of things that exist in the external world and become available to our perceptions, though there would be no relation between space and the determinations of things themselves. Therefore, one may ask where that space/place is where things in themselves exist. On the one hand, Kant does not provide any positive argument in order to dismiss the space itself that maintains the thing(s) in itself. On the other hand, if space is not a characteristic of a thing in itself, it cannot be said that the thing in itself is contained in space itself. If space is not given to us as a primary reality that is irreducible to the mere characteristics of things in themselves, things in themselves, as substances, would have nothing in common with space, whether substantial or not. If we do not accept that space is a place where things in themselves are, then where would those things in themselves be located? Moreover, where would we and our world be situated?

کلیدواژه‌ها [English]

  • Place
  • Space
  • Thing in itself
  • Transcendental philosophy
  • Immanuel Kant
  • Spatial Phenomena