مقاله پژوهشی
علی کرباسی زاده
چکیده
از دوران باستان تاکنون، فلسفه از سوی فیلسوفان به اشکال و صور گوناگون تعریف شده است. هرچند نیچه نیز – که خود را «فیلسوف» میدانست – تعریفی از «فلسفه» ارائه نمود، امّا تعریف و برداشت او از «فلسفه» با سایر تعاریفی که تا زمان او مطرح شده بود، تفاوت بنیادی داشت و برای نخستین بار از زاویهای جدید و نگاهی نو به «فلسفه» ...
بیشتر
از دوران باستان تاکنون، فلسفه از سوی فیلسوفان به اشکال و صور گوناگون تعریف شده است. هرچند نیچه نیز – که خود را «فیلسوف» میدانست – تعریفی از «فلسفه» ارائه نمود، امّا تعریف و برداشت او از «فلسفه» با سایر تعاریفی که تا زمان او مطرح شده بود، تفاوت بنیادی داشت و برای نخستین بار از زاویهای جدید و نگاهی نو به «فلسفه» نظر انداخت. نیچه با به زیر نقد کشیدن پیشفرضهای اصلی نظامهای متافیریکی، فلسفه را در ذات و اساس خود، نیستانگارانه و دوران آن را پایانیافته تلقی کرد. او «فلسفه» را سخن نابهنگام و خلاف عادت میدانست و کار خود را عبارت از «فلسفه» و نامی نیز که برای خود برگزید، نه شاعر یا دانشمند یا روانشناس، که «فیلسوف» بود. نیچه با تقسیم فیلسوفان به دوگروه قانونگذاران یا فرمانروایان، و مطیعان یا فرمانبران یا به بیانی دیگر، فیلسوفان آفرینندۀ ارزشها و فیلسوفان اهل معرفت یا عاشق حقیقت، فیلسوف راستین و از جمله خودش را از گروه اول یعنی همان فیلسوف نابهنگام دانست و خود را «فیلسوف آینده» و فلسفهاش را فلسفهای از آن آیندگان به شمار آورد.
مقاله پژوهشی
مهین عرب
چکیده
بیشک یکی از ارکان دین ولایت است، تا آنجا که اعتقاد به ولایت باطن دین و سرّ قبول عبادات تلقی شده است و منقول است که: «لا تقبل الاعمال الا بالولایه». در عرفان اسلامی ولایت باطن و رکن جمیع کمالات انسانی و سرآغاز رسیدن به مراتب عالی کمال است. هجویری، عارف بزرگ، در اهمیت ولایت گفته است: «بدان که قاعده و اساس طریقت و معرفت حقّ جمله ...
بیشتر
بیشک یکی از ارکان دین ولایت است، تا آنجا که اعتقاد به ولایت باطن دین و سرّ قبول عبادات تلقی شده است و منقول است که: «لا تقبل الاعمال الا بالولایه». در عرفان اسلامی ولایت باطن و رکن جمیع کمالات انسانی و سرآغاز رسیدن به مراتب عالی کمال است. هجویری، عارف بزرگ، در اهمیت ولایت گفته است: «بدان که قاعده و اساس طریقت و معرفت حقّ جمله بر ولایت و اثبات آن است.» (کشف المحجوب،1382، ص 265). بر اساس نصوص شریفه، بالاترین درجۀ ولایت فقط از آن حقّ تعالی است: « انما ولیکم الله ... »، و سایر ولایات جلوهای است ساری از این چشمۀ ازلی. اگر چه در شاخههای مختلف علوم اسلامی بحثهای مستوفایی در باب ولایت صورت گرفته است، لیکن در این میان یکی از مهمترین مباحث بدیع، بهویژه از دیدگاه عرفانی، مبحث خاتمیت ولایت است که هنوز هم محل مناقشه و معرکۀ آراء اهل ذوق و صاحب نظران میباشد. در این مقاله پس از بررسی گذرای معنا و مراتب ولایت، آراء ابن عربی خصوصاً در مبحث ختم ولایت و خاتم الاولیاء به اجمال نقد و بررسی و سپس با تکیه بر نقل، تأکید مجددی بر اعتقادات ولایی شیعی میشود.
مقاله پژوهشی
غلامرضا ذکیانی
چکیده
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها ...
بیشتر
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها حکم کنیم. برای استخراج این مبانی فلسفی باید افزون بر آثار پیروان ارسطو به تألیفات خود وی نیز مستقیماً مراجعه کنیم تا هم سهم دقیق استاد و شاگردان در فرایند رشد منطق ارسطویی معلوم شود و هم آراء پیروان، بهویژه آنجا که از اندیشههای استاد فاصله گرفته-اند، با آراء خود ارسطو خلط نشود. شاید مهمترین تحولی که در منطق ارسطو توسط دانشمندان مسلمان رخ داده، تألیف کتاب اشارات و پیدایش منطق دوبخشی است. فرضیۀ نگارنده این است که این تحول تنها به بخش-بندی صوری منطق مربوط نمیشود، بلکه ناشی از تحولات بنیادینی است که از نگرش به منطق سرچشمه میگیرد. سرآغاز این تحولات به تألیف کتاب ایساغوجی (کلیمحور) و افزوده شدن آن به مجموعۀ ارغنون برمیگردد که بالاخره به حذف شدن مقولات (جزئیمحور) و صوری شدن قیاس ارسطویی انجامید. اثبات چنین فرضیهای مستلزم شناخت دقیق منطق ارسطو است. در این مقاله ضمن اشاره به دو رسالۀ مقولات و ایساغوجی، به چند مورد مهم و بیلاحقه در تحلیل اول چون مثال نقض، تقدم اشکال بر قیاس، و شکل چهارم پرداختهایم.
مقاله پژوهشی
علی پایا
چکیده
نوشتار حاضر سه هدف کلی را دنبال میکند. نخست، ارائۀ توصیفی مختصر از پدیدار مدرنیته؛ دوم، تحلیل نقادانه و اجمالیِ پارهای از جلوههای این پدیدار در ظرف و زمینۀ خاص ایران؛ و سوم، تجویزهایی در خصوص مدلی برای پیشبرد پروژۀ مدرنیته در ایران. از آنجا که این مقاله نوشتاری است مختصر، به این اعتبار پیشاپیش میباید میزان انتظار از آن را در ...
بیشتر
نوشتار حاضر سه هدف کلی را دنبال میکند. نخست، ارائۀ توصیفی مختصر از پدیدار مدرنیته؛ دوم، تحلیل نقادانه و اجمالیِ پارهای از جلوههای این پدیدار در ظرف و زمینۀ خاص ایران؛ و سوم، تجویزهایی در خصوص مدلی برای پیشبرد پروژۀ مدرنیته در ایران. از آنجا که این مقاله نوشتاری است مختصر، به این اعتبار پیشاپیش میباید میزان انتظار از آن را در حد واقعبینانهای محدود ساخت: ریختن بحری به عظمت پدیدار مدرنیته در ظرف تنگ یک مقالۀ کوتاه، حذفها و سادهسازیها را ناگزیر میسازد. این نوشتار در عین حال به هیچ روی ادعای گزاف حل دشواریهای نظری مسئلۀ پیچیدۀ تجربۀ مدرنیته در ایران را ندارد. در واقع، اگر نتیجۀ بحث کنونی تاباندن اندک پرتویی به برخی از زوایای تازۀ این مسئله و جلب توجه مخاطبان به شماری از جنبههایی باشد که تاکنون کمتر بدان عنایت شده و از این رهگذر زمینه برای تأمل از منظرهایی نو دربارۀ مسئله فراهم شود، مقصودی که نگارنده در این مکتوب در پی آن است حاصل آمده است.
مقاله پژوهشی
محمدعلی اژه ای
چکیده
خواجه نصیرالدین در مبحثی دربارۀ انعکاس قضایای ممکنه در کتاب اساس الاقتباس میگوید: «پس معلوم شد که این اعتبار مقتضى فساد انعکاس ممکنات است و مؤدى به مذهبى است که نزدیک باشد به مذهب آن جماعت که اطلاق و ضرورت و امکان را به اسوار متعلق گردانند». خواجه در این عبارت اطلاق جهت بر سور را نظر جماعتی از منطقدانان میداند و نه عموم آنها، ...
بیشتر
خواجه نصیرالدین در مبحثی دربارۀ انعکاس قضایای ممکنه در کتاب اساس الاقتباس میگوید: «پس معلوم شد که این اعتبار مقتضى فساد انعکاس ممکنات است و مؤدى به مذهبى است که نزدیک باشد به مذهب آن جماعت که اطلاق و ضرورت و امکان را به اسوار متعلق گردانند». خواجه در این عبارت اطلاق جهت بر سور را نظر جماعتی از منطقدانان میداند و نه عموم آنها، که خود خواجه قطعاً از این جماعت نیست؛ زیرا وقتی او از موضع طبیعیِ جهت سخن میگوید برای آن فقط یک موضع طبیعی بیشتر قائل نیست. این نظر در مقابل نظر کسانی است که برای جهت در جمله دو موضع طبیعی قائلاند: یکی در کنار رابطه و دیگری در کنار سور، هنگامی که سور در جمله وجود داشته باشد. این نظر دوم نظر ابن سینا و برخی دیگر مانند عمربن سهلان ساوی، ارموی، و قطبالدین رازی است. از آنجا که ابن سینا و ساوی قبل از خواجه و ارموی معاصر خواجه و قطبالدین رازی پس از وی میزیستهاند و این بحث به نتیجۀ مطلوب نرسیده است، مناسبت داشت ادلۀ مثبتین تعلق جهت به سور دوباره مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. این وظیفهای است که این مقاله بر عهده گرفته و نتیجهای که بدان دست یافته این است که دادههای مورد استناد مثبتین پذیرای توجیهی متفاوت است و میتواند به گونۀ دیگری تفسیر شود و قبول آنها مستلزم قبول قول تعلق جهت به اسوار نیست.
مقاله پژوهشی
علی ملکی
چکیده
مفهوم «عقلانیت» از مفاهیم محوری و پرکاربرد در بسیاری از نظریههای مطرح در علوم اجتماعی به طور کلی، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهمیت منطقی و روششناختی این مفهوم از یک طرف و منازعات و مباحثات بسیار بر سر تعریف و جایگاه آن از طرف دیگر، دانشمندان و نظریه-پردازان زیادی را بر آن داشته است تا بخشی از فعالیتهای تحقیقاتی خود را به ...
بیشتر
مفهوم «عقلانیت» از مفاهیم محوری و پرکاربرد در بسیاری از نظریههای مطرح در علوم اجتماعی به طور کلی، و علم اقتصاد به طور خاص است. اهمیت منطقی و روششناختی این مفهوم از یک طرف و منازعات و مباحثات بسیار بر سر تعریف و جایگاه آن از طرف دیگر، دانشمندان و نظریه-پردازان زیادی را بر آن داشته است تا بخشی از فعالیتهای تحقیقاتی خود را به این موضوع اختصاص دهند. حوزۀ بررسی و کاوش این مقاله دربارۀ مفهوم عقلانیت در سطح روششناسی علم، محدود میشود به مضمون و جایگاه این مفهوم در روششناسی منطق موقعیت، که عمدتاً توسط کارل پوپر تحت عنوان «اصل عقلانیت» مطرح و شرح و بسط داده شد. هدف اصلی این مقاله، بررسی و تبیین ارتباط و نسبت اصل عقلانیت مورد استفاده در روششناسیِ منطقِ موقعیت با نسخههای بهکارگرفته شده از این مفهوم در دو برنامۀ پژوهشی و محوری علم اقتصاد، یعنی اقتصاد مرسوم و اقتصاد تطوری است. در این مقاله نشان داده شده است که بر مبنای مجموعهای از مفروضات، کاربرد مفهوم عقلانیت در اقتصاد تطوری تطابق بیشتری با اصل عقلانیت پوپر دارد، هر چند پوپر ایدههای اولیۀ اصل عقلانیت را از اقتصاد مرسوم وام گرفته بود.
مقاله پژوهشی
محمد شفیعی
چکیده
کانت وجود علم و اخلاق را پیش فرض میگیرد و به بررسی حدود و ثغور هر یک میپردازد. در این راه او از اصطلاحات «عقل» و «فاهمه» استفاده میکند. در این مقاله به تعریف این دو مفهوم نزد کانت، از دیدگاهی که وجه تمایز آنها را آشکارتر کند، پرداخته میشود؛ سپس جایگاه این دو قوه در حیطۀ علم بررسی و آنگاه با بررسی مواضع اخلاقی کانت نتیجه ...
بیشتر
کانت وجود علم و اخلاق را پیش فرض میگیرد و به بررسی حدود و ثغور هر یک میپردازد. در این راه او از اصطلاحات «عقل» و «فاهمه» استفاده میکند. در این مقاله به تعریف این دو مفهوم نزد کانت، از دیدگاهی که وجه تمایز آنها را آشکارتر کند، پرداخته میشود؛ سپس جایگاه این دو قوه در حیطۀ علم بررسی و آنگاه با بررسی مواضع اخلاقی کانت نتیجه گرفته میشود که از دیدگاه وی کار ویژۀ عقل در حیطه عمل و اخلاق رخ مینماید و عقل محض در ذات خود عملی است.