مقاله پژوهشی
علیرضا آرام
چکیده
در این مقاله ابتدا به توصیف و تحلیل مباحثات درک پارفیت در باب موضوع بیطرفی از منظر کانت میپردازیم. در ادامه ضمن بررسی انتقادی ساختار و پیامدهای سخن پارفیت، میزان استحکام آراء او را بررسی میکنیم. در فراز پایانی این متن نیز راه حل پیشنهادی خود را به عنوان بدیل تلاشهای صورت گرفته در این موضوع، تشریح مینماییم. به زعم ما نتیجهای ...
بیشتر
در این مقاله ابتدا به توصیف و تحلیل مباحثات درک پارفیت در باب موضوع بیطرفی از منظر کانت میپردازیم. در ادامه ضمن بررسی انتقادی ساختار و پیامدهای سخن پارفیت، میزان استحکام آراء او را بررسی میکنیم. در فراز پایانی این متن نیز راه حل پیشنهادی خود را به عنوان بدیل تلاشهای صورت گرفته در این موضوع، تشریح مینماییم. به زعم ما نتیجهای که پارفیت به آن رسیده علاوه بر اینکه از حیث ساختار فلسفی نامنسجم است، با رئوس اندیشۀ کانت هم ناسازگار بوده و در تقویت انگیزش اخلاقی نیز ناموفق میباشد. در جهت جبران این نقائص، تلاش میکنیم با رجوع به نقد سوم کانت، نگاه زیباییشناختی او را به تأملات اخلاقی این متفکر ضمیمه کنیم. این رویکرد، افقی را به ما نشان میدهد که طبق آن تکوین شخصیت فاعل اخلاقی با تنقیح معیار معرفت اخلاقی مقارن میگردد. این تقارن علاوه بر استحکام نظری، از حیث عملی نیز ثمربخش خواهد بود.
مقاله پژوهشی
علی اکبر احمدی افرمجانی؛ حمزه حجت حاتمپوری
چکیده
انسان غایت فینفسه است. این دومین صورتبندی کانت از امر مطلق است که در مرحلۀ عمل، برای کانت بیشترین کارکرد را دارد. مراد از غایت فینفسهبودن و ابزار نشدن چیست؟ چگونه میتوان از فرمول غایت فینفسه در عمل استفاده کرد؟ این صورتبندی که غایتمدار مینماید چه نسبتی با اخلاقهای نتیجهگرا و فایدهگرا دارد؟ اینها سه پرسش اساسی ...
بیشتر
انسان غایت فینفسه است. این دومین صورتبندی کانت از امر مطلق است که در مرحلۀ عمل، برای کانت بیشترین کارکرد را دارد. مراد از غایت فینفسهبودن و ابزار نشدن چیست؟ چگونه میتوان از فرمول غایت فینفسه در عمل استفاده کرد؟ این صورتبندی که غایتمدار مینماید چه نسبتی با اخلاقهای نتیجهگرا و فایدهگرا دارد؟ اینها سه پرسش اساسی است که در این نوشته آنها را پی میگیریم، هرچند موضوع اصلی بحث ما پرسش سوم است. ابتدا، صورتبندی دوم از امر مطلق را قدری توضیح میدهیم. سپس بهاختصار، درخصوص نحوۀ کاربرد فرمول غایت فینفسه سخن میگوییم که چه احکام سلبی و ایجابیای از دل آن بیرون میآید. در مرحلۀ آخر به تفسیری از دیوید کامیسکی1 اشاره میکنیم که میگوید از دل صورتبندی دوم، میتوان اخلاق هنجاری نتیجهگرایانه استخراج کرد. با دقت و تفصیل، این تفسیر؛ یعنی نتیجهگرایی کانت را ارزیابی و نقد میکنیم.
مقاله پژوهشی
سید محمد علی دیباجی؛ مصطفی عابدی
چکیده
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر ...
بیشتر
با توجه به جایگاه نور در حکمت اشراق این سوال پیش میآید که چرا سهروردی از یک سو نور را به جای وجود برگزیده و از سوی دیگر از شرق و غرب جغرافیایی که در مورد وطن به کار میرود، استفاده میکند. پاسخ اصلی نوشتة حاضر اثبات جهانمیهنی اشراقی از منظر سهروردی است. در این مجال با بررسی هستیشناسی نوری و به تبع آن معنای وطن از منظر حکمت اشراق به تحلیل جهان وطنی سهروردی میپردازدیم. با توجه به اینکه سهروردی از یک سو در هستیشناسی خود از نظام نوری استفاده میکند و از سوی دیگر واژههایی مرتبط با مقولة وطن مانند شرق و غرب را به کار میبرد؛ هستیشناسیاش با مقولۀ وطن و به واسطۀ آن جهانوطنی پیوند مییابد. بر این اساس در اندیشۀ سهروردی نه تنها وطن همسان با هستی است بلکه باید گفت عین هستی به شمار میرود و پهنای وطن به گسترۀ هستی امتداد مییابد. دراندیشۀ جهان وطنی سهروردی، چون انسانها متعلق به یک حیقیقت نوریاند به لحاظ ذاتی میان آنها اختلافی نیست و به یک اندازه دارای حرمت هستند بنابراین مبنا هیچ یک از اختلافات عرضی مانند رنگ و زبان و خاک و... حق ویژهای را به گروهی خاص نمیدهد و هیچ گروهی را بر دیگری برتر نمیکند.
مقاله پژوهشی
جعفر مذهبی؛ محمد مشکات
چکیده
این نوشتار میکوشد به این پرسش پاسخ گوید که آیا رویکرد ویتگنشتاین متأخر در رویارویی با دوآلیسم نسبتی با پاسخ دکارت دارد. ارزیابی رویکرد ویتگنشتاین از استدلال زبان خصوصی آغاز میشود و برای فهم موضع دکارت یکی از مکاتبات او با پرنسس الیزابت و همچنین مفهوم طبیعت در تاملات تحلیل میشود تا بر این نسبت با وجود تمامی اختلافات بنیادین، ...
بیشتر
این نوشتار میکوشد به این پرسش پاسخ گوید که آیا رویکرد ویتگنشتاین متأخر در رویارویی با دوآلیسم نسبتی با پاسخ دکارت دارد. ارزیابی رویکرد ویتگنشتاین از استدلال زبان خصوصی آغاز میشود و برای فهم موضع دکارت یکی از مکاتبات او با پرنسس الیزابت و همچنین مفهوم طبیعت در تاملات تحلیل میشود تا بر این نسبت با وجود تمامی اختلافات بنیادین، تصریح شود. در اینجا نشان داده میشود که در متن فلسفۀ دکارت راهی برای حل مشکل دوآلیسم وجود ندارد، به این معنا که چیرگی بر مشکل دوآلیسم تنها میتواند با خروج از مبانی فلسفۀ دکارت محقق شود و این همان کاری است که ویتگنشتاین و دکارت انجام دادهاند. بنابراین، نوشتار بر این برداشت استوار است که اساس نقدهای ویتگنشتاین بر دوآلیسم و اصول تفکر دکارتی به رویکرد ضدفلسفی ویتگنشتاین مربوط میشود و راهحل دکارت هم برای برونرفت از این مسئله تنها در بستر همین رویکردِ ضدفلسفی تحقق مییابد.
مقاله پژوهشی
خشایار برومند؛ علی اصغر مصلح
چکیده
از دستاوردهای مشارکت هیدگر در طرح رویکرد دازینکاوانه در روانپژوهی، نقد بنیادین رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی در این حوزه است. مسئلة کانونی در این زمینه، الگو قرار گرفتن علوم طبیعی برای پژوهشهایی است که روانپژوهان بدان اشتغال دارند. در این مقاله، با تکیه بر رویکرد مدارد باس، به وجوه مختلف چنین نقدی بهعنوان زمینهساز پدیدآمدن ...
بیشتر
از دستاوردهای مشارکت هیدگر در طرح رویکرد دازینکاوانه در روانپژوهی، نقد بنیادین رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی در این حوزه است. مسئلة کانونی در این زمینه، الگو قرار گرفتن علوم طبیعی برای پژوهشهایی است که روانپژوهان بدان اشتغال دارند. در این مقاله، با تکیه بر رویکرد مدارد باس، به وجوه مختلف چنین نقدی بهعنوان زمینهساز پدیدآمدن تحولات ایجابی در علوم روانی میپردازیم. محدودیت محاسبهگرایی، مسئلة واقعیت، مسئلة تبیین علمی ادراک، و خلط میان انگیزه و علّت رفتار انسانی چهار مؤلفهای است که در این خصوص موردتوجه قرارمیدهیم. درحالیکه بیتأمل رهاشدن موضوعات مورداشاره میتواند مطلقانگاری نسبت به علوم طبیعی بهعنوان الگوی حقیقی فعالیت علمی در پژوهشهای روانی را بههمراه داشته باشد، پرسشگری، روانشناسان، روانپزشکان و تمامی پژوهشگرانی که به ادراک، رفتار و فهم تجارب انسانی میپردازند را دستکم از جزماندیشی در این عرصه رها میکند و مسئلهسازبودن ادعاهایی بیپایه همچون استقلال روانپژوهی از فلسفه، که دستکم از قرن نوزدهم میلادی، و با آغاز شکلگیری روانشناسی جدید، سوءتفاهمهایی را در این عرصه پدید آورده است، روشن میسازد.
مقاله پژوهشی
محمود هدایت افزا
چکیده
در مورد روش فلسفی ملّاصدرا، همواره این پرسش مطرح است که آیا تلاش این اندیشمند شیعی در مقام بهرهگیری از مکاتب فکری مختلف، نظام معرفتی منسجمی را برای او به ارمغان آورده یا آنکه اقتباسهاى متعدّد وی از آراء متناقض اهل نظر، به التقاط اندیشهها منجر شده است؟ طبعاً مطمئنترین روش برای دستیابی به پاسخ این پرسش، بررسی یکایک مسائل مطرح ...
بیشتر
در مورد روش فلسفی ملّاصدرا، همواره این پرسش مطرح است که آیا تلاش این اندیشمند شیعی در مقام بهرهگیری از مکاتب فکری مختلف، نظام معرفتی منسجمی را برای او به ارمغان آورده یا آنکه اقتباسهاى متعدّد وی از آراء متناقض اهل نظر، به التقاط اندیشهها منجر شده است؟ طبعاً مطمئنترین روش برای دستیابی به پاسخ این پرسش، بررسی یکایک مسائل مطرح شده در حکمت متعالیه، به ویژه مسائلی است که صدرا در آنها دعوی نوآوری دارد. در این راستا، نوشتار پیش رو درصدد بررسی سخنان متفاوت صدرا در باب «هیولای اولی» است، اینکه صاحب أسفار ضمن اذعان به ترکیب انضمامی جسم از مادّه و صورت، با بیانات مبسوطی به دفاع از ایدۀ فیلسوفان مشّائی در مورد تحقّق خارجی «هیولا» به عنوان امری فاقد فعلیّت و صرف قابلیّت برمىخیزد و در قبال ناقدان این نگاه فلسفی خاصّه حکیم سهروردی موضع مىگیرد؛ امّا در عین حال برخی توصیفات وی از هیولای اولی، شباهت ویژهاى با سخنان سهروردی در تلویحات دارد. همچنین دعوی نوآوری ملّاصدرا پیرامون ترکیب اتّحادی مادّه و صورت و قول به وجود شوق در هیولا، به ترتیب با مراجعه به آثار حکمای إخوان الصّفا و رسالۀ «العشق» بوعلی مورد انکار قرار گرفته و نوآوری صدرا در این دو مسئله، محدود به برخی تبیینها و براهین نوین وی دانسته شده است.