مقاله پژوهشی
فخر السادات علوی؛ محمد علی اژه ای
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 7-18
چکیده
مسألة جبر و اختیار، در طول تاریخ اندیشه، همواره از اهمّ مسائل فلسفی و شاید پربحثترین وچالشبرانگیزترین آنها بوده است، بهطوریکه گذر زمان و پیشرفت جوامع بشری صرفاً صورت بحث را متحول ساخته ولی اساس مسأله همچنان باقی است. درحالیکه اعتقاد رایج بر این بوده که دو سویة مسأله در تعارضی آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار دارند، گروهی از فلاسفه ...
بیشتر
مسألة جبر و اختیار، در طول تاریخ اندیشه، همواره از اهمّ مسائل فلسفی و شاید پربحثترین وچالشبرانگیزترین آنها بوده است، بهطوریکه گذر زمان و پیشرفت جوامع بشری صرفاً صورت بحث را متحول ساخته ولی اساس مسأله همچنان باقی است. درحالیکه اعتقاد رایج بر این بوده که دو سویة مسأله در تعارضی آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار دارند، گروهی از فلاسفه توانستند با طرح اندیشة سازگاری آزادی و جبر پرتوی تازه بر شیوۀنگرش به این مسأله بیفکنند. "پیتر استراسون" یکی از این فلاسفة سازگارانگار، و بنیانگذار رویکرد رفتار بازتابی در موضوع جبر و اختیار است. وی در اثر نوآورانهاش آزادی و آزردگی میکوشد بهجای گرفتار نمودن خود در نزاعهای بیحاصل جبرگرایانه و آزادیگرایانه، محور تأملات خود را عکسالعملها و به تعبیر خودش رفتارهای بازتابی ما در زندگی جاری و معمولمان قرار دهد. چنین رفتارهایی –که برخاسته از بطن طبیعت ما و بیانگر نیاز نوع بشر به احساس حدی از احترام و ارادة نیک ازسوی دیگران است- بهعنوان عناصر جدانشدنی تعاملات انسانی، اساسی کافی را برای مسئول دانستن افراد فراهم مینمایند؛ حال چه موجبیتی در کار باشد یا نباشد. در این مقاله سعی نمودهایم به روشنسازی ابعاد مختلف رویکرد استراسون بپردازیم.
مقاله پژوهشی
شمس الملوک مصطفوی
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 19-34
چکیده
کارل بارت (1968-1886) متفکر و متاله سویسی، مؤسس نهضت نو ارتدوکس (راست دینی جدید) در مسیحیت پروتستان است. وی در شرایطی که دین در معرض شدیدترین حملات نقادانه مخالفین قرار داشت و جنگهای جهانی یأسی دهشتبار بر دل و جان مردم مستولی گردانده و رابطه معنوی آنها را با خـداوند سست نموده بود و در شرایطـی که سلطه تفکرات لیبرالی حاکم بر الهیات، ...
بیشتر
کارل بارت (1968-1886) متفکر و متاله سویسی، مؤسس نهضت نو ارتدوکس (راست دینی جدید) در مسیحیت پروتستان است. وی در شرایطی که دین در معرض شدیدترین حملات نقادانه مخالفین قرار داشت و جنگهای جهانی یأسی دهشتبار بر دل و جان مردم مستولی گردانده و رابطه معنوی آنها را با خـداوند سست نموده بود و در شرایطـی که سلطه تفکرات لیبرالی حاکم بر الهیات، دین را تا حد یک پدیدهی تاریخی و ضامنی برای ارزشهای اخلاقی تنزل داده بود، به نجات ایمان برخاست و این مهم را با درانداختن طرحی نو و ارائه روشی بدیع و از طریق نگاهی به سنت، به انجام رساند که در این راستا یکی از مهم ترین آموزههای وی، ‹‹الهیات دیالکتیکی››بود.این مقاله بر آن است که ضمن نگاهی مختصر به مدعیات الهیات لیبرال آئین پروتستان و نقدهای بارت بر آن، الهیات دیا لکتیکی را بهعنوان جایگزینی برای الهیات لیبرال معرفی کرده و اختلافهای اساسی آن را با الهیات لیبرال روشن سازد و ازاین طریق نقش کارل بارت را در تاریخ تفکر معاصر معلوم نماید.
مقاله پژوهشی
نوشین شاهنده؛ حسینعلی نوذری
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 35-60
چکیده
باور "آدورنو" به نقشهایی که هنر میتواند در بسترهای مختلف زندگی انسان ایفا کند، متفاوت از جزماندیشیهایی است که فرهنگ و فلسفة سنتی تاکنون آن را بهمثابه کارکردهایی برای هنر در نظر گرفته است. به اعتقاد آدورنو، مهمترین کارکرد و نقشی که هنر میتواند داشته باشد، کارکرد «انتقادی» و نقش «رهاییبخشی» آن در راستای ...
بیشتر
باور "آدورنو" به نقشهایی که هنر میتواند در بسترهای مختلف زندگی انسان ایفا کند، متفاوت از جزماندیشیهایی است که فرهنگ و فلسفة سنتی تاکنون آن را بهمثابه کارکردهایی برای هنر در نظر گرفته است. به اعتقاد آدورنو، مهمترین کارکرد و نقشی که هنر میتواند داشته باشد، کارکرد «انتقادی» و نقش «رهاییبخشی» آن در راستای تحلیل و نقد ساختارهای سلطه و سرکوب است. از همینرو، باور او به نظریة انتقادیِ هنر دربارة جامعه و نقش هنر در تغییر آگاهی اجتماعی به آن چیزی باز میگردد که وی آن را «محتوای معطوف به حقیقت» هنر و اثر هنری مینامد. مهمترین چالشی که آدورنو را برای این نقد و تفحص برمیانگیزد، پرسش از رابطۀ «هنر» و «حقیقت» و نیز نقش اجتماعی و کارکرد معرفتیای است که هنر میتواند داشته باشد. در این مقاله، برخی از مهمترین و اصلیترین ایدهها و مفاهیم اندیشهورزی آدورنو بهمنظور روشنتر شدن موضوع «محتوای معطوف به حقیقت هنر»، در کتاب نظریة زیباشناختی وی، مورد بحث قرار میگیرد.
مقاله پژوهشی
حمیدرضا محبوبی آرانی
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 61-82
چکیده
در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که بهمعنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آنهاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای ...
بیشتر
در نظر "شوپنهاور"، مواجهة آدمی با مرگ و رنج از او موجودی متافیزیکی ساخته است که بهمعنای جستجوگری برای یافتن پاسخ یا معنایی برای آنهاست. نیچه در فلسفة خود از همان ابتدا تا حد زیادی با این برداشت شوپنهاوری موافق است و ازاینرو در این مقاله کوشیدهام نشان دهم چگونه نیچه در آثار گوناگونش که هر کدام بازنمایندة مرحلهای از مرحلههای اندیشهورزی او هستند، میکوشد معنا و یا دستکم تسلایی برای مرگ پیدا کند. دو راهحل آپولونی و دیونوسوسی، راهحلهایی هستند که نیچه در نخستین اثرش میپرورد و در دومین بخش مقاله نشان دادهام که چرا نیچه راهحل دیونوسوسی را بر آپولونی ترجیح میدهد. این دو راهِ چاره در آثار دوران میانی کمابیش به فراموشی سپرده میشوند و نیچه راههایی دیگری را میپیماید که اندکی بعد آنها را ترک میگوید. ادعای نویسنده آن است که راهحل دیونوسوسی درنهایت راهحلی است که نیچه در آثار متأخرش، هرچند اینبار نه در قد و قامت متافیزیکی نخستین اثرش، بدان باز میگردد.
مقاله پژوهشی
روح الله رمضانی؛ احمد علی اکبر مسگری
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 83-96
چکیده
این نوشتار عهدهدار انجام واکاویهایی است که هر بحثی در اخلاق زیستمحیطی بهنحوی مبتنیبر آنهاست: این واکاویها تا اندازهای به جایگاه، اهمیت، و نتیجهبخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازهای به روشها، پیشانگاشتها، مفهومها، استدلالها، و دیدگاههای مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافتها نتایجی ایجابی بهدست ...
بیشتر
این نوشتار عهدهدار انجام واکاویهایی است که هر بحثی در اخلاق زیستمحیطی بهنحوی مبتنیبر آنهاست: این واکاویها تا اندازهای به جایگاه، اهمیت، و نتیجهبخشیِ این شاخه از فلسفه و تا اندازهای به روشها، پیشانگاشتها، مفهومها، استدلالها، و دیدگاههای مطرح در آن نظر دارد. بر پایة این واکافتها نتایجی ایجابی بهدست خواهد آمد. استدلال خواهد شد که رویکرد اصولنگر که به اصول حاکم بر رفتار اخلاقیِ میپردازد، گریزناپذیر است. در ادامه با پیشنهاد رویکردی فاعلبنیاد یا کنشبنیاد بجای رویکرد موضوع بنیاد، از شکلی از کلگرایی دفاع میشود که درجهبندیِ وظایف را نادیده نمیگیرد. همچنین، ضمن واکاویِ مفاهیم پایهایِ اخلاق همچون «ارزش»، «وظیفه» و «حق»، نشان داده خواهد شد که با ابتناء وظیفة انسان در قبال طبیعت بر انگارة «حق»، بجای انگارة ارزش، گرههای نظری در اخلاق زیستمحیطی بهتر گشوده خواهد شد.
مهدی غیاثوند
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 97-114
چکیده
اگر در پی آن باشیم که ایدة بینامتنیت کریستوا را در قامت یک هرمنوتیک در نظر آوریم، میتوان گفت که چنین امری از مسیر تحلیل او از سوژة مؤلف/خواننده و از سویدیگر تحلیل او از متن میگذرد. پویایی سوژه از یکسو سوژة در فرآیند و پویایی متن از سویدیگر -بینامتنیت، متن زایشی و امر نشانهای- به پویایی خوانش و در پی آن تأویل منجر خواهد شد. ...
بیشتر
اگر در پی آن باشیم که ایدة بینامتنیت کریستوا را در قامت یک هرمنوتیک در نظر آوریم، میتوان گفت که چنین امری از مسیر تحلیل او از سوژة مؤلف/خواننده و از سویدیگر تحلیل او از متن میگذرد. پویایی سوژه از یکسو سوژة در فرآیند و پویایی متن از سویدیگر -بینامتنیت، متن زایشی و امر نشانهای- به پویایی خوانش و در پی آن تأویل منجر خواهد شد. ثمرة این پویایی چیزی جز کنار رفتن مفاهیمی چون قطعیت معنا، اصالت، یکتایی آن نخواهد بود و تا حدود زیادی فضا برای تکثر خوانشها باز خواهد بود. این نوشتار در اندیشة آن است تا پس از مروری بر عناصر دخیل در شکلگیری مفهوم بینامتنیت و بهطور کلی منظومة فکری کریستوا، نظیر مکالمهگرایی باختین، زبانشناسی سوسوری و آراء بارت در باب متن به ترسیم سیمای این هرمنوتیک مورد اشاره بپردازد. هرمنوتیک مذکور، نه پیشنهاد نوعی روش و نه ناظر به معنایی قطعی، یگانه و مؤلف محور است؛ بلکه بر وجوه تاریخی، متکثر و برخوردار از بستر اجتماعی و سیاسی و. . . متن و معنا تأکید کرده و گونهای فهمشناسی مبتنیبر زبانشناسی و روانشناسی ارائه میکند که کاملاً در یک فضای پساساختارگرایانه و پست مدرن طرح میشود.
مقاله پژوهشی
محمد علی عباسیان چالشتری
دوره 9، شماره 35 ، مهر 1392، صفحه 115-136
چکیده
«اعتقاد» بهعنوان گرایشی روانشناختی به صدق یک قضیه، به اعتباری، دارای دو وجه است: (1) از یکسو اعتقاد به یک قضیه با خود پیامدها و لوازمی عملی را بههمراه میآورد. هنگامی که ما واجد یک اعتقاد میشویم مقارن با آن گرایشهای روانشناختی دیگری هم در ما پیدا میشوند. یک اعتقاد نه تنها میتواند رفتاری از ما را تغییر دهد، بلکه بیش ...
بیشتر
«اعتقاد» بهعنوان گرایشی روانشناختی به صدق یک قضیه، به اعتباری، دارای دو وجه است: (1) از یکسو اعتقاد به یک قضیه با خود پیامدها و لوازمی عملی را بههمراه میآورد. هنگامی که ما واجد یک اعتقاد میشویم مقارن با آن گرایشهای روانشناختی دیگری هم در ما پیدا میشوند. یک اعتقاد نه تنها میتواند رفتاری از ما را تغییر دهد، بلکه بیش از آن زندگی ما را تحتتأثیر خود قرار دهد. ما این وجه از اعتقاد را وجه «عمل شناختی» آن مینامیم؛ (2) از سویدیگر یک اعتقاد میتواند ما را به صدق و کذب قضیهای رسانده یا دستکم به آن نزدیک سازد. فیلسوفان معرفتشناس با جدا ساختن وجه اخیر اعتقاد که ما آن را وجه «معرفتشناختی»، خواهیم نامید، از لوازم و پیامدهای عملی آن اعتقاد، منحصراً خود را به صدق و کذب و دلیل یا فرآیند، موصل به صدق و کذب محدود ساختهاند. از نگاه معرفتشناسان آنچه به یک اعتقاد ارزش و شأن معرفتی میدهد صدق و کذب، دلالت او بر واقعیات موجود در عالم، و موجًه و ناموجًه، یا موثق و ناموثق، بودن است، و نه پیامدها و لوازم عملی آن. معرفتشناسی با محدود ساختن خود به این وجه از اعتقاد در قلمرو اندیشههای بنیادی اسلام، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» به چیزی خنثی و بیخاصیت تبدیل میشود. اصطلاحات و اندیشههای بنیادی قرآن، مثل «ایمان»، «کفر»، «شرک»، و «نفاق» که ترکیب و تلفیقی از وجوه معرفتی و عملشناختی هستند، دیگر نمیتوانند مورد تحلیل و مطالعه این نوع معرفتشناسی قرار بگیرند؛ مگر آنکه برخلافِ نگاه قرآنی به آنها، مرزبندی هویتی میان آنها برداشته شود و آنها به مفاهیمی با هویت معرفتی یکسان و واحد تبدیل شوند.