مقاله پژوهشی
فلسفه
محمدحسین اسفندیاری
چکیده
تکثرگرایی تسویری یعنی تعددی از سورهای وجودی را در توصیف وضعیت وجود شناختی جهان به رسمیت بشناسیم؛ برخاسته از این اندیشه که اشیا به طرق مختلفی هستند و بهعبارتدیگر، راههایِ گوناگونی برای بودن وجود دارد. اما پس از پذیرش تعددی از سورها، پرسشی سرنوشتساز در برابر تکثرگرایی تسویری مطرح است مبنی بر اینکه آیا باید سور عام را که ...
بیشتر
تکثرگرایی تسویری یعنی تعددی از سورهای وجودی را در توصیف وضعیت وجود شناختی جهان به رسمیت بشناسیم؛ برخاسته از این اندیشه که اشیا به طرق مختلفی هستند و بهعبارتدیگر، راههایِ گوناگونی برای بودن وجود دارد. اما پس از پذیرش تعددی از سورها، پرسشی سرنوشتساز در برابر تکثرگرایی تسویری مطرح است مبنی بر اینکه آیا باید سور عام را که همۀ اشیا، بیتوجه به تفاوت وجود شناختی میانشان، در دامنۀ آن هستند، کنار گذاشت یا نه. استدلالهایی نافذ له اینکه تکثرگرایی تسویری نباید سور عام را بپذیرد، وجود دارد، ازاینقرار که پذیرش سور عام با شهود مرکزی تکثرگرایی نمیخواند، تکثرگرایی را قالبی همسان با وحدتگرایی میبخشد (آن را آسیبپذیر در خلط وجود با ماهیت میکند)، ناقضِ انگیزهها در جلبتوجه به آن است، مشکلاتی منطقی و متافیزیکی برای آن به بار میآورد، و دشواریهایی ازایندست. این استدلالها در این مقاله مطرح و ردّ شدهاند. همچنین، از این بحث شده است که آیا تکثرگرایی را باید بر پایۀ عدم شباهت وجود شناختی میان اشیا استوار دانست یا بر اساس تفاوت وجود شناختی میان آنها. در این مقاله، تکثرگرایی بر پایۀ تفاوت وجود شناختی میان اشیا پی گرفته شده است. سرانجام، صورتبندیای از تکثرگرایی تسویری فراهم آمده است.
مقاله پژوهشی
فلسفه
معراج جمشیدی؛ محمود صوفیانی
چکیده
این نوشتار میکوشد با ردیابیِ گامبهگامِ اندیشههای هایدگر در باب هنر نشان دهد که هنر با خصلت نمایی خیالین خویش، چگونه میتواند در گام نخست ساحتی برای بنیانگذاری جهان و ابلاغِ وظیفۀ مقدر هر قوم و در گامی بعد، امکانِ آشکارگی امر مقدس را در خویش، مهیا سازد. بدین منظور، نخست با تفسیر هنر بهمثابۀ امر خیالین، جایگاهِ این خصلت نمایی ...
بیشتر
این نوشتار میکوشد با ردیابیِ گامبهگامِ اندیشههای هایدگر در باب هنر نشان دهد که هنر با خصلت نمایی خیالین خویش، چگونه میتواند در گام نخست ساحتی برای بنیانگذاری جهان و ابلاغِ وظیفۀ مقدر هر قوم و در گامی بعد، امکانِ آشکارگی امر مقدس را در خویش، مهیا سازد. بدین منظور، نخست با تفسیر هنر بهمثابۀ امر خیالین، جایگاهِ این خصلت نمایی در انتقال اندیشۀ هایدگر از زمان به هنر، بررسی میشود؛ سپس با تأکید بر نقش هنر در برپایشِ جهانیتِ تاریخی و اهمیت آن در روشن کردنِ وظیفۀ هر جامعه در رقم زدن سرنوشت خود و همچنین با نشاندادنِ چگونگی ظهور امر مقدس در اشعار هولدرلین، خاستگاه اثر هنری بهمثابۀ خیالینه (The imaginary) آشکار میشود؛ خاستگاهی که خود در خیالینگیِ (Imaginariness) هستی اگزیستانس ریشه دارد و با سیالیتبخشی به هستندگیِ هستنده، افق مواجهه با هستی را در نوسان ذاتِ چیزها گشوده میسازد و بهاینترتیب یگانه طریقِ امکانپذیریِ تحقق هنر در تفکر هایدگر به شمار میآید.
مقاله پژوهشی
فلسفه
مجتبی آخوندی؛ داوود رحیمی سجاسی
چکیده
علوم انسانی بدلیل اهمیت والای آن در زندگی انسانی امروزه بسیار مورد اقبال قرار گرفته است اما تعاریف و مبانی مختلف در آن موجب سردرگمی و ابهام در تعریف و تاثیر آن شده است،یکی از راه های برطرف کردن این چالش رجوع به مبانی فلسفی آن و بازتعریفش می باشد.در این میان چارلز تیلور به عنوان یکی از متفکران معاصر که سهم عمده ای در باز تولید علوم انسانی ...
بیشتر
علوم انسانی بدلیل اهمیت والای آن در زندگی انسانی امروزه بسیار مورد اقبال قرار گرفته است اما تعاریف و مبانی مختلف در آن موجب سردرگمی و ابهام در تعریف و تاثیر آن شده است،یکی از راه های برطرف کردن این چالش رجوع به مبانی فلسفی آن و بازتعریفش می باشد.در این میان چارلز تیلور به عنوان یکی از متفکران معاصر که سهم عمده ای در باز تولید علوم انسانی در غرب دارد،به خوانشی متفاوت از این بنیان پرداخته که خود بنیانی برای علوم انسانی غربی گردیده است،مساله این مقاله آن است که عقلانیت حاکم بر فلسفه علوم انسانی از منظر چارلز تیلورچیست؟روش استفاده شده در این تحقیق از نوع کیفی،با رویکرد تفسیری و با نگاه تحلیلی-انتقادی است.از نظرتیلورعقلانیت حاکم بر فلسفه علوم انسانی مفهومی ناسازگار و متناقض یا حتی نگرشی انتقادی نیست، بلکه عقلانیت شامل چیزی بیش از پرهیز از ناهماهنگی و فراتر از یک مفهوم رسمی است. لذا یک دیدگاه پراگماتیستی را در مورد برداشت خود از عقلانیت طرح می کند ،یعنی هر چه جامعه از نظر فناوری پیشرفته تر باشد عقلانی تر است. در واقع تاکید تیلور، بر زبان مقایسه فصیح و جهان مرجع مشترک و عقلانیتی پراگماتیستی میباشد و این مبنای فلسفی علوم انسانی مطلوب از نظر او می باشد.
مقاله پژوهشی
فلسفه
ابوالفضل صبرآمیز
چکیده
مسئله چارچوب یکی از مسائل فلسفی است که اولین بار در حوزه هوش مصنوعی تعریف شد. این مسئله، در خاستگاه اولیه خود، وجهی منطقی داشت و شامل این پرسش بود که چگونه ممکن است با استفاده از منطق ریاضی قواعدی بنویسیم که اثرات عملی را توصیف کند آنهم بدون آنکه لازم باشد تعداد زیادی از قواعد دیگر بنویسیم که توصیفکننده اثرات غیر مرتبط آن عمل هستند؟ ...
بیشتر
مسئله چارچوب یکی از مسائل فلسفی است که اولین بار در حوزه هوش مصنوعی تعریف شد. این مسئله، در خاستگاه اولیه خود، وجهی منطقی داشت و شامل این پرسش بود که چگونه ممکن است با استفاده از منطق ریاضی قواعدی بنویسیم که اثرات عملی را توصیف کند آنهم بدون آنکه لازم باشد تعداد زیادی از قواعد دیگر بنویسیم که توصیفکننده اثرات غیر مرتبط آن عمل هستند؟ در سالهای بعد فلاسفهای مثل دنت و فودور، وجوه معرفتی و متافیزیکیای که این مسئله دارد را بررسی کردند و این مسئله تبدیل به پرسشهایی از نحوه کارکرد ذهن آدمی شد. در این میان برخی فلاسفه مثل دریفوس، بر این باور بودند که پیشفرضهای نادرستی که در سنت هوش مصنوعی کلاسیک وجود دارد موجب پیش آمدن چنین مسئلهای شده است. خوانشهای مختلف مسئله چارچوب آنهم از وجوه مختلف باعث شد این مسئله، از زوایای مختلف و در زمینههای متفاوت قابل ردگیری باشد. در این مقاله ضمن بررسی وجوه مختلف مسئله چارچوب، نشان خواهیم داد که خوانشی از مسئله چارچوب و پرسشی که این مسئله طرح میکند در ادبیات موضوع چگونگی دسترسی به پیشزمینهشناختیمان در فهم چیزها، قابلیت کاربرد دارد و میتوان در پرتو آن دو حوزه متفاوت فلسفی را به یکدیگر مرتبط دانست.
مقاله پژوهشی
فلسفه
فراز عطار
چکیده
بنا به قوّه گرایی، ادراک حسی با بهکارگیری قوّههای ادراکی، قوّههایی جهت تمیز دادن و برگزیدن نمونهای از نمونۀ دیگر، تقویم مییابد. این نظریه باور دارد که با تحلیل تجربه در چارچوب قوّهها، دوگانۀ بازنمود گرایی و رابطه گرایی بهمثابۀ دوگانهای کاذب آشکار خواهد شد: تجربۀ ادراکی اساساً بازنمودی و اساساً رابطهای است. ...
بیشتر
بنا به قوّه گرایی، ادراک حسی با بهکارگیری قوّههای ادراکی، قوّههایی جهت تمیز دادن و برگزیدن نمونهای از نمونۀ دیگر، تقویم مییابد. این نظریه باور دارد که با تحلیل تجربه در چارچوب قوّهها، دوگانۀ بازنمود گرایی و رابطه گرایی بهمثابۀ دوگانهای کاذب آشکار خواهد شد: تجربۀ ادراکی اساساً بازنمودی و اساساً رابطهای است. هم عین جزء مقوّم تجربۀ ادراکی است و هم محتوا. در راستای تبیین این ادعا، قوّه گرایی جزئی بودن فرگهای را معرفی و بین نوع محتوا و نمونهمحتوا تمایز قائل میشود. ادراک حسی مطابق با واقع و توهّم بهعنوان عنصر مشترک نوع محتوای مشترک دارند؛ اما تفاوتی اساسی میان نمونه محتوای آنها است: اولی رابطۀ آگاهی حسی با جهان خارج برقرار میکند و دومی اساساً رابطهای نیست. من به دو مشکل راهکار قوّه گرایی پرداختهام. مشکل نخست معطوف به اصرار قوّه گرایی بر اتّخاذ رویکردی غیرفصلگرا است. استدلال میکنم این اصرار توجیه نشده و مبتنی بر مرزبندیهای نادقیق است. مشکل دوم آن است که راهکار قوّه گرایی تنها نشان میدهد که رابطه گرایی و بازنمود گرایی ناسازگار نیستند؛ پذیرش یکی ضرورتاً ردّ دیگری را به همراه ندارد. این راهکار نشان نمیدهد که اساساً تقابلی نیست. بلکه با تحلیل این موضوع در سطحی بنیادیتر، نشان میدهم که دوگانۀ بازنمود گرایی و رابطه گرایی در بطن قوّه گرایی همچنان حاضر است.
مقاله پژوهشی
فلسفه
بیان کریمی
چکیده
میان سارتر و لاکان مواجههای تاریخی و فکری وجود دارد، نخستین دیدار تاریخی فیلسوف و روانکاو در سال 1936 در سمینارهای الکساندر کوژو پیرامون پدیدارشناسی روح هگل بود. محوریترین دغدغه آنها را میتوان حول محور بیناسوبژکتیویته، جایگاه دیگری و آزادی سوژه دانست که از این منظر علیرغم برخی تفاوتهای اساسی، میتوان رابطه جدیدی میان اگزیستانسیالیسم ...
بیشتر
میان سارتر و لاکان مواجههای تاریخی و فکری وجود دارد، نخستین دیدار تاریخی فیلسوف و روانکاو در سال 1936 در سمینارهای الکساندر کوژو پیرامون پدیدارشناسی روح هگل بود. محوریترین دغدغه آنها را میتوان حول محور بیناسوبژکتیویته، جایگاه دیگری و آزادی سوژه دانست که از این منظر علیرغم برخی تفاوتهای اساسی، میتوان رابطه جدیدی میان اگزیستانسیالیسم و روانکاوی ترسیم کرد. مسئله محوری هر دو را میتوان در شکافی پروبلماتیک با متفکران مدرن جستجو کرد. نقش دیگری در به انقیاد کشیدن عاملیت سوژه و یافتن راهی برای فردیت و آزادی از موضوعات مهمی است که میتوان در آثار فلسفی و ادبی سارتر و همچنین سمینارهای لاکان مشاهده کرد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی جایگاه دیگری در برساخت سوبژکتیویته و همچنین برشمردن مؤلفههای اساسی است که در آثار هر یک از این متفکران به تحقق آزادی و میل سوژه یاری میرساند. با وجود نقد لاکان به خوانش اسطورهای سارتر پیرامون مفهوم آزادی و خردهگیری سارتر به روانکاوی به عنوان یک گفتمان جبرگرایانه، هر دو در مواضع فلسفی و فراروانشناختی خویش بر حضور همیشگی دیگری و یافتن راهی برای آزادی سوژه تأکید میورزند. مفاهیم «انتخاب بنیادین» سارتر و «میل بنیادین» لاکان در حضور و سلطة گریزناپذیر دیگریها، بیانگر مفری برای تحقق آزادی است. سوژه خواهان آزادی و هویت فردی است، اما تناقضاتی وجود دارد که سوژه را در پروسة انتخاب و ارضای میل با مشکل مواجه میکند. یافتن برهههایی برای رفع چنین تناقضاتی در هر دو خط فکری اگزیستانسیالیسم و روانکاوی امری دشوار و پیچیده است.
مقاله پژوهشی
فلسفه
محمد مهدی کمالی
چکیده
یکی از معضلات امروز جامعه که حاصل عصر مدرنیته است، تغییر جنسیت افرادی است که بدنی کاملاً مردانه یا زنانه دارند، اما به علت احساس گرایشهای جنس مخالف در خود، نفس خویش را مخالف بدن پنداشته و در اصطلاح «ترنس» نامیده میشوند. این پدیده امروزه به لحاظ اجتماعی و فرهنگی تا حدودی مقبولیت یافته و حتی به لحاظ فقهی و حقوقی نیز در حال پذیرفته ...
بیشتر
یکی از معضلات امروز جامعه که حاصل عصر مدرنیته است، تغییر جنسیت افرادی است که بدنی کاملاً مردانه یا زنانه دارند، اما به علت احساس گرایشهای جنس مخالف در خود، نفس خویش را مخالف بدن پنداشته و در اصطلاح «ترنس» نامیده میشوند. این پدیده امروزه به لحاظ اجتماعی و فرهنگی تا حدودی مقبولیت یافته و حتی به لحاظ فقهی و حقوقی نیز در حال پذیرفته شدن است، اما بهراستی آیا تغییر جنسیت از منظر عقلی و فلسفی، ممکن است؟ فلسفه اسلامی بخصوص حکمت متعالیه مباحثی ارزشمند راجع به نفس و بدن و رابطه آنها دارد که میتواند ما را در شناخت و مواجهه با این پدیده راهنمایی کند. در این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی و با استفاده از علمالنفس فلسفه اسلامی تغییر جنسیت را واکاوی کرده و به این نتیجه رسیدهایم که تغییر جنسیت یا اساساً ممکن نیست یا در فرض امکان وجیه و منطقی نیست. اگر نفس همچون بدن دارای جنسیت باشد، جنسیتش از باب سنخیت فاعل و فعل یا قابل و مقبول ضرورتاً مطابق با بدن است و با تغییر بدن، نمیتوان، حقیقت نفس و جنسیت آن را تغییر داد و اگر نفس فاقد جنسیت باشد، ترنس به لحاظ بدنی، کاملاً مرد یا زن است وادعای وجود روحی مخالف جنسیت بدن، معقول و پذیرفتنی نیست.
مقاله پژوهشی
فلسفه
منصوره دعاگو؛ جلال مرامی
چکیده
با رشد و گسترش مباحث زبانشناسی، دانشمندان اسلامی بر اساس مبانی کلامی، فلسفی و یا عرفانی خود به بیان جنبههای اعجاز قرآن پرداختهاند. در راستای این هدف مقالهی حاضر بر اساس سبکشناسی و با روش توصیفی-تحلیلی در سطوح آوایی، معنایی، بلاغی و ترکیبی به بیان این مسئله میپردازد که چگونه ابزارهای زبانی میتوانند وحدت از دیدگاه عارف و ...
بیشتر
با رشد و گسترش مباحث زبانشناسی، دانشمندان اسلامی بر اساس مبانی کلامی، فلسفی و یا عرفانی خود به بیان جنبههای اعجاز قرآن پرداختهاند. در راستای این هدف مقالهی حاضر بر اساس سبکشناسی و با روش توصیفی-تحلیلی در سطوح آوایی، معنایی، بلاغی و ترکیبی به بیان این مسئله میپردازد که چگونه ابزارهای زبانی میتوانند وحدت از دیدگاه عارف و حکیم را نشان دهند. این مقاله با بررسی نظام زبانی در سطوح مختلف آوایی، همانند حرف دال که دارای صفت قلقله است که تقابل سکون (وحدت) و حرکت (کثرت) در آن منجر به ظهور حرف میشود، در سطح بلاغی جملات آغازین کلام (قوس نزول) بهصورت «فصل» و جملات پایانی کلام (قوس صعود) بهصورت «وصل» آمده است و تقابل در سطح معنایی کلمات مثل دو واژه «لم یلد» و «لم یولد» که در سطح ظاهر (معلوم و مجهول) و معنا تقابل دارند و در هر دو کلمه با اینکه سخن از تولید و تقابل (کثرت) است، «هو» مستتر نهفته است همچنین در سطح ترکیبی آغاز کلام با «هو» و پایان آن نیز با «ه» در «له» که بر اساس چینش اصلی کلام در آخر قرار میگیرد که هر دو، نظام حرکتی از وحدت به کثرت و کثرت به وحدت را تداعی میکنند. پس مهمترین دست آورد این مقاله بدینصورت است که ابزارهای زبانی موجود در آیه، «وحدت در کثرت» را نشان میدهد و بیانگر جمع (وحدت) بین تقابلها (کثرت) و شکل گیری نظام دایرهواری است که از وحدت به کثرت «إنا لله» و دوباره به وحدت بازمیگردد: «إنا إلیه راجعون». عارف با رسیدن به این وحدت سکون یافته و به مقام حیرت میرسد.
مقاله پژوهشی
فلسفه
عبدالله میراحمدی؛ فاطمه سرلک
چکیده
محمد آرکون، دانشمند معاصر الجزایری، دیدگاههای خاصی پیرامون قرآن کریم دارد. بسیاری از قرآنپژوهان، متفکران اسلام و عرب، اندیشهها و آثار او را موردبررسی قرار دادهاند. یکی از موضوعاتی که وی مفصل به آن پرداخته، مباحث مربوط به زبان قرآن است. آرکون در مباحث زبانی قرآن، بر اسطورهای بودن آن تأکید دارد. وی اسطوره را تعبیری مجازی و نمادین ...
بیشتر
محمد آرکون، دانشمند معاصر الجزایری، دیدگاههای خاصی پیرامون قرآن کریم دارد. بسیاری از قرآنپژوهان، متفکران اسلام و عرب، اندیشهها و آثار او را موردبررسی قرار دادهاند. یکی از موضوعاتی که وی مفصل به آن پرداخته، مباحث مربوط به زبان قرآن است. آرکون در مباحث زبانی قرآن، بر اسطورهای بودن آن تأکید دارد. وی اسطوره را تعبیری مجازی و نمادین میداند که پذیرای اطلاق و تکثر معناست. او متن دینی را با اندیشه نواعتزالی و نقدگرایانه تحلیل کرده است. آرکون متن قرآنی را نخست بهمثابۀ متن زبانی، تابع روش زبانشناسی قرار داده و پس از آن با توجه به جنبههای تاریخی، مورد تفکیک قرار داده است. در باور وی ازآنجاکه وحی در شرایط و بستر تاریخی ویژهای گردآوری و ثبت شده است، پس باید آن را در معرض نقد تاریخی قرار داد و در چنین نقدی توجه به فاصله زمانی تلفظ آیات در زمان پیامبر (ص) و کتابت آن در زمان خلیفۀ سوم پر اهمیت است. بر پایه چنین استدلالی، وی به متن قرآن بهعنوان یک متن وحیانی و الهی نمینگرد، بلکه آن را متن بشری میداند که تاریخمند است. همچنین آرکون قرآن را نصی میداند که به روی همه معانی باز است و هیچ تفسیر و تأویلی نمیتواند آن را به روی دیگر معانی ببندد و یا معنایی نهایی باشد. با توجه به شبهاتی که در ارتباط با ویژگیها و ماهیت زبان قرآن مطرح شده، تحلیل ریشهای این موضوع ضروری به نظر میرسد. در این پژوهش رویکردهای آرکون پیرامون زبان قرآن در چهار محورِ اسطورهانگاری قرآن، هرمونتیک فلسفی، نگاه ناسوتی به وحی و تطبیق خصوصیات عهدین بر قرآن کریم، بیان میشود. در ادامه نیز به شیوه تحلیل محتوا به تبیین قرائت تأویلی و تاریخی آرکون از نص دینی پرداخته شده است.
مقاله پژوهشی
محمدمحسن حائری؛ داود حسینی
چکیده
در سالهای اخیر توجه خاصی به مساله تکثرگرایی منطقی شده است؛ عمده این مباحث در عکسل العمل به نظریه بیل و رستال درباره چگونگی تحقق بیش از یک منطق بوده است. نظریه ایشان این است که عدم تعین معنای اعتبار منطقی فراتر از تمایز میان اعتبار استنتاجی و اعتبار استقرایی است. مفهوم اعتبار استنتاجی نیر نامتعین است. این عدم تعین ریشه در عدم تعین امر ...
بیشتر
در سالهای اخیر توجه خاصی به مساله تکثرگرایی منطقی شده است؛ عمده این مباحث در عکسل العمل به نظریه بیل و رستال درباره چگونگی تحقق بیش از یک منطق بوده است. نظریه ایشان این است که عدم تعین معنای اعتبار منطقی فراتر از تمایز میان اعتبار استنتاجی و اعتبار استقرایی است. مفهوم اعتبار استنتاجی نیر نامتعین است. این عدم تعین ریشه در عدم تعین امر بنیادین دیگری است: عدم تعین حالت. حالتها همان صادق کننده مقدمات و نتیجه یک استدلال هستند. مثال روشن برای حالت، همان مدلهای تارسکی برای منطق کلاسیک است. ارتباط میان اعتبار استنتاجی و حالت چنین است: استدلالی معتبر است که در همه حالتها صدق-نگهدار باشد. حال، چون حالت امری نامتعین است، اعتبار منطقی نیز امری نامعین خواهد بود. در این مقاله استدلال خواهیم کرد که اگر نظریه بیل و رستال با تببینی درباره چگونگی جواز وقوع حالتهای هم-تراز تکمیل نگردد، چیزی بیش از توضیحی متعارف درباره چگونگی ساختن منطقهای مختلف نیست.