فائزه نوریان؛ نجمه شبیری
چکیده
سلوک به عنوان یکی از پربسامدترین مفاهیم درعرفان، برگرفته از یک دامنه مفهومی است که حول معنای راه رفتن یا رفتن شکل گرفته و به دامنه مفهومی دیگری الصاق شده است که همانا اندیشه عرفانی است؛ به طوری که گویی واقعا این فرایند را به مثابة راهی تصور کردهاند که در آن مقاماتی وجود دارد. همچنین مفهوم (Camino de Perfeccíon) در ادب عرفانی اسپانیا به معنای ...
بیشتر
سلوک به عنوان یکی از پربسامدترین مفاهیم درعرفان، برگرفته از یک دامنه مفهومی است که حول معنای راه رفتن یا رفتن شکل گرفته و به دامنه مفهومی دیگری الصاق شده است که همانا اندیشه عرفانی است؛ به طوری که گویی واقعا این فرایند را به مثابة راهی تصور کردهاند که در آن مقاماتی وجود دارد. همچنین مفهوم (Camino de Perfeccíon) در ادب عرفانی اسپانیا به معنای راه کمال و برخاسته از کلمه Camino)) به معنایی فیزیکی راه و مسیر است به جهت برداشت استعاری از آن، قابل تطبیق با مفهوم سیر و سلوک عارفانه و اصطلاح طریقت در عرفان اسلامی است. وجود سه مرحله تحت این عنوان در عرفان اسپانیا و شباهت آن به بحث طریقت در عرفان اسلامی آغاز بررسی شباهت در مفاهیم و فراتر از آن، مضامین و معانی موجود در این دو قلمروست؛ یعنی بررسی اشتراکات، اولاً در حیطه معانی و اصطلاحاتی چون طریقت و ثانیاً در باب مفاهیم و روش. بررسی این شباهتها با استشهاد از آثار و زندگینامه دو عارف نامی ایران و اسپانیا، سانتاترسا و ابوسعید ابوالخیر انجام شده است. اشتراکاتی که علاوه بر معانی در زندگی، ریاضتها، سلوک، آمیختن مفاهیم عاشقانه و زهدآمیز و آموزههای دینی و معرفتی این عارفان وجود دارد، میتواند نمودی از اشتراک در دو نحله عرفانی مذکور باشد.
منیره طلیعه بخش؛ غلامحسین غلامحسین زاده؛ علیرضا نیکویی؛ مهدی معین زاده
چکیده
نحوهای که امروزه از سنت پرسش میشود و در آن اندیشه میرود، بیبنیاد (groundless) است. بیبنیادی شاخصۀ دوگانۀ سنت یا تجدد است. در حالی که بنیاد اصیل، بهواسطۀ تجربۀ دقیقۀ «نفی» بنیادی مغاکی/ عدمی است. رویکردهای بیبنیادی چون «هرمنوتیک رمانتیک، تاریخگری، بنیادگرایی و سنتگرایی» سنت را امری سپریشده فهم میکند در حالی ...
بیشتر
نحوهای که امروزه از سنت پرسش میشود و در آن اندیشه میرود، بیبنیاد (groundless) است. بیبنیادی شاخصۀ دوگانۀ سنت یا تجدد است. در حالی که بنیاد اصیل، بهواسطۀ تجربۀ دقیقۀ «نفی» بنیادی مغاکی/ عدمی است. رویکردهای بیبنیادی چون «هرمنوتیک رمانتیک، تاریخگری، بنیادگرایی و سنتگرایی» سنت را امری سپریشده فهم میکند در حالی که «هرمنوتیک فلسفی، تاریخمندی و سنتمندی» سنت را گذشته حاضر در اکنون میدانند. این رویکردها مستلزم قائل شدن به بنیاد و سرآغاز مغاکی/ عدمی و محدث، فهم زمان بهمثابۀ تکرار گذشته در حال و وجود بهمثابۀ وجودِ پیشِدست و در نتیجه مبتنی بر وقت، نقد و احضار هستند. در سنت اسلامی نخستین جرقههای این مواجهه اصیل را میتوان در نقد حقیقتِ آفاقی و سنتِ فرادست و تأکید بر کشف و شهود از سوی جریان تصوف و عرفان ردیابی کرد. عارفان حقیقت رویکرد خویش به سنت را «نقد» میدانستند که امری مقدم بر ارزیابی است و به فراخوانی وجودی حاضر اشاره دارد.
محمد فنایی اشکوری؛ علی کریمیان صیقلانی
چکیده
یکی از پرسش های بسیار مهم در عرصه هنر پژوهی و بلکه اساسی ترین آن ها پرسش از زیبایی و مبانی آن به عنوان پایه گفتمان هنری و زیبایی شناسانه است. با توجه به اینکه هر مکتبی بنا بر چارچوب فکری خود مبانی ویژه ای برای زیبایی شناسی مطرح می کند در این پژوهش تلاش شده مبانی زیبایی شناسی بر اساس دستگاه عرفان اسلامی استخراج و سازماندهی شوند. از آنجایی ...
بیشتر
یکی از پرسش های بسیار مهم در عرصه هنر پژوهی و بلکه اساسی ترین آن ها پرسش از زیبایی و مبانی آن به عنوان پایه گفتمان هنری و زیبایی شناسانه است. با توجه به اینکه هر مکتبی بنا بر چارچوب فکری خود مبانی ویژه ای برای زیبایی شناسی مطرح می کند در این پژوهش تلاش شده مبانی زیبایی شناسی بر اساس دستگاه عرفان اسلامی استخراج و سازماندهی شوند. از آنجایی که وجود و شناخت زیبایی ارکان و مقوم های اصلی زیبایی شناسی هستند در این نوشتار از مبانی زیبایی شناسی عرفانی در حوزه هستی شناختی بحث خواهیم کرد. هر چند این نوشتار در صدد مقایسه بین مبانی زیبایی شناسی در عرفان اسلامی با هنر معاصر نیست اما از خلال مباحث آتی روشن خواهد شد که در بسیاری از موارد عرفان اسلامی دارای ابداعات و مبانی تاسیسی در زیبایی شناسی است که می تواند توجه پژوهندگان فلسفه زیبایی و هنر معاصر را به عرفان اسلامی جلب نماید.
مهین عرب
چکیده
بیشک یکی از ارکان دین ولایت است، تا آنجا که اعتقاد به ولایت باطن دین و سرّ قبول عبادات تلقی شده است و منقول است که: «لا تقبل الاعمال الا بالولایه». در عرفان اسلامی ولایت باطن و رکن جمیع کمالات انسانی و سرآغاز رسیدن به مراتب عالی کمال است. هجویری، عارف بزرگ، در اهمیت ولایت گفته است: «بدان که قاعده و اساس طریقت و معرفت حقّ جمله ...
بیشتر
بیشک یکی از ارکان دین ولایت است، تا آنجا که اعتقاد به ولایت باطن دین و سرّ قبول عبادات تلقی شده است و منقول است که: «لا تقبل الاعمال الا بالولایه». در عرفان اسلامی ولایت باطن و رکن جمیع کمالات انسانی و سرآغاز رسیدن به مراتب عالی کمال است. هجویری، عارف بزرگ، در اهمیت ولایت گفته است: «بدان که قاعده و اساس طریقت و معرفت حقّ جمله بر ولایت و اثبات آن است.» (کشف المحجوب،1382، ص 265). بر اساس نصوص شریفه، بالاترین درجۀ ولایت فقط از آن حقّ تعالی است: « انما ولیکم الله ... »، و سایر ولایات جلوهای است ساری از این چشمۀ ازلی. اگر چه در شاخههای مختلف علوم اسلامی بحثهای مستوفایی در باب ولایت صورت گرفته است، لیکن در این میان یکی از مهمترین مباحث بدیع، بهویژه از دیدگاه عرفانی، مبحث خاتمیت ولایت است که هنوز هم محل مناقشه و معرکۀ آراء اهل ذوق و صاحب نظران میباشد. در این مقاله پس از بررسی گذرای معنا و مراتب ولایت، آراء ابن عربی خصوصاً در مبحث ختم ولایت و خاتم الاولیاء به اجمال نقد و بررسی و سپس با تکیه بر نقل، تأکید مجددی بر اعتقادات ولایی شیعی میشود.
عامر قیطوری؛ حمید طاهری؛ جعفر میرزایی
چکیده
مطالعه حاضر بر آنست تا آراء شاعر و عارف ایرانی یعنی مولوی در باب تفکر فلسفی را در چارچوبی نوین و در کنار یکی از فلاسفه بنام فرانسوی یعنی ژاک دریدا مورد مداقه قرار دهد. آنچه این دو را می تواند به گونه ای به یکدیگر پیوند دهد برخورد نقادانه با ادعاهای بنیادین فلاسفه در دسترسی به حقیقت است. نزد هر دو عقل محصور در جهان مادی یا گرفتار در دلالتهای ...
بیشتر
مطالعه حاضر بر آنست تا آراء شاعر و عارف ایرانی یعنی مولوی در باب تفکر فلسفی را در چارچوبی نوین و در کنار یکی از فلاسفه بنام فرانسوی یعنی ژاک دریدا مورد مداقه قرار دهد. آنچه این دو را می تواند به گونه ای به یکدیگر پیوند دهد برخورد نقادانه با ادعاهای بنیادین فلاسفه در دسترسی به حقیقت است. نزد هر دو عقل محصور در جهان مادی یا گرفتار در دلالتهای لایتناهی متن دریدایی، باید به محدودیت های خود اعتراف نماید با این تفاوت که مولوی با انتقاد از عقل محاسبه گر راه را بر گونه ای دیگر از معرفت، یعنی عشق، دل و وحی می گشاید حال آنکه برای دریدا بیرون از چارچوب عقلی، هیچ چارچوب یا ابزار دیگری متصور نیست. به همین دلیل روش او در نقد آثار فلسفی تا آخر یک روش عقلی – فلسفی باقی می ماند. به رغم این مدعا در همین اقرار به محدودیت های روش فلسفی است که دریدا در برابر حقیقت ایمان سر تعظیم فرو می آورد و با چشمان سرشار از اشک خدا را می خواند.