شراره تیموری؛ شمس الملوک مصطفوی؛ مریم بختیاریان
چکیده
وقتی نظریه دیکانستراکشن دریدا در معماری بسط پیدا کرد، گمان میرفت راهی برای ترجمان و نمایش یک اندیشه به صورت عملی یافت شده است، اما بازخورد آن آرا در خلق فضاهای معماری، نشان داد که تعمیم آرای دریدا به معماری تنها بر پایه برداشتی سطحی و ناقص از آن آرا بوده که منجر به برونداد سبک دیکانستراکشن در معماری هم شده است. دریدا با همراهی ...
بیشتر
وقتی نظریه دیکانستراکشن دریدا در معماری بسط پیدا کرد، گمان میرفت راهی برای ترجمان و نمایش یک اندیشه به صورت عملی یافت شده است، اما بازخورد آن آرا در خلق فضاهای معماری، نشان داد که تعمیم آرای دریدا به معماری تنها بر پایه برداشتی سطحی و ناقص از آن آرا بوده که منجر به برونداد سبک دیکانستراکشن در معماری هم شده است. دریدا با همراهی در پروژهای که هدفش ابداع سبک دیکانستراکشن در معماری بود، درصدد برآمد ضمن ارائه نمودی عینی برای نظرات خود، نشان دهد که هنرها بهترین محل برای تجلی دیکانستراکشن هستند، اما نتایج حاصل از این پروژه موجب شد تا این فرضیه او با شکست مواجه شود. بر این مبنا، این سوال اساسی مطرح است که سبک دیکانستراکشن در معماری تا چه اندازه توانسته است به برآیند مواضع دریدا درباره دیکانستراکشن بدل شود و یا تا چه حد با آن اختلاف معناداری دارد؟ برای نیل به این مهم ضروری است، میزان تمایز آرای دریدا درباره دیکانستراکشن با سبک دیکانستراکشن در معماری مشخص شود؛ موضوعی که در سایر پژوهشهای مشابه تمایزی برای آن قائل نشدهاند و بدون پرداختن به آن به عنوان مبانی شکلگیری سبک دیکانستراکشن در معماری پذیرفته شده است. بدین ترتیب و بر این اساس، در این پژوهش سبک منسوب به دیکانستراکشن در معماری، نه از منظری معمارانه، بلکه از منظری فلسفی مورد نقد و ارزیابی قرار میگیرد و میزان اختلاف آرای دریدا با این سبک در معماری تحلیل میشود.
اصغر واعضی؛ اسماعیل قاعدی
چکیده
هرمنوتیک مدرن با تلاشهای شلایرماخر برای گسترش حوزة هرمنوتیک آغاز شد. او سوء فهم را امری طبیعی قلمداد کرد و با اذعان به تداول و اجتنابناپذیر بودن آن نتیجه گرفت که فهم همواره معادل تفسیر است. از نظر وی هر کنش فهم متضمن دو گونه تفسیر، تفسیر دستوری و تفسیر فنی یا روانشناختی است. تفسیر دستوری به بررسی کارکردها و مؤلفههای زبانی متن ...
بیشتر
هرمنوتیک مدرن با تلاشهای شلایرماخر برای گسترش حوزة هرمنوتیک آغاز شد. او سوء فهم را امری طبیعی قلمداد کرد و با اذعان به تداول و اجتنابناپذیر بودن آن نتیجه گرفت که فهم همواره معادل تفسیر است. از نظر وی هر کنش فهم متضمن دو گونه تفسیر، تفسیر دستوری و تفسیر فنی یا روانشناختی است. تفسیر دستوری به بررسی کارکردها و مؤلفههای زبانی متن میپردازد، در حالیکه در تفسیر فنی، متن بهمثابۀ تجلی فردیت مؤلف و با توجه به رفتار خاص او با زبان، مورد مداقه قرار میگیرد. شلایرماخر معتقد است در هر یک از این دو حیطه، کنش فهم و تفسیر طی یک فرآیند دوری موسوم به دور هرمنوتیکی و از طریق حرکت ارجاعی مکرر انجام میشود. جوانب این حرکت در تفسیر دستوری همان عناصر مادی متن، یعنی جزء و کل هستند اما در تفسیر فنی، تفرد مؤلف نیز وارد چرخة فهم میشود. با این وجود، فهم تفرد مؤلف تنها هنگامی میسر است که مفسر از طریق حدس و بر اساس مقایسه با خود به دنیای ذهنی او راه یابد.
عامر قیطوری؛ حمید طاهری؛ جعفر میرزایی
چکیده
مطالعه حاضر بر آنست تا آراء شاعر و عارف ایرانی یعنی مولوی در باب تفکر فلسفی را در چارچوبی نوین و در کنار یکی از فلاسفه بنام فرانسوی یعنی ژاک دریدا مورد مداقه قرار دهد. آنچه این دو را می تواند به گونه ای به یکدیگر پیوند دهد برخورد نقادانه با ادعاهای بنیادین فلاسفه در دسترسی به حقیقت است. نزد هر دو عقل محصور در جهان مادی یا گرفتار در دلالتهای ...
بیشتر
مطالعه حاضر بر آنست تا آراء شاعر و عارف ایرانی یعنی مولوی در باب تفکر فلسفی را در چارچوبی نوین و در کنار یکی از فلاسفه بنام فرانسوی یعنی ژاک دریدا مورد مداقه قرار دهد. آنچه این دو را می تواند به گونه ای به یکدیگر پیوند دهد برخورد نقادانه با ادعاهای بنیادین فلاسفه در دسترسی به حقیقت است. نزد هر دو عقل محصور در جهان مادی یا گرفتار در دلالتهای لایتناهی متن دریدایی، باید به محدودیت های خود اعتراف نماید با این تفاوت که مولوی با انتقاد از عقل محاسبه گر راه را بر گونه ای دیگر از معرفت، یعنی عشق، دل و وحی می گشاید حال آنکه برای دریدا بیرون از چارچوب عقلی، هیچ چارچوب یا ابزار دیگری متصور نیست. به همین دلیل روش او در نقد آثار فلسفی تا آخر یک روش عقلی – فلسفی باقی می ماند. به رغم این مدعا در همین اقرار به محدودیت های روش فلسفی است که دریدا در برابر حقیقت ایمان سر تعظیم فرو می آورد و با چشمان سرشار از اشک خدا را می خواند.