فلسفه
افشین علیخانی دهقی؛ محمد مشکات؛ محمد جواد صافیان
چکیده
هگل در پدیدارشناسی روح میکوشد این دعوی خود را به روشنی تبیین کند که آنچه او آن را نظام علم میخواند تنها میبایست از طریق «زندگی مفهوم» سامان پیدا کند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که اولاً هگل در پدیدارشناسی روح چه نقشی برای مفهوم قائل است، ثانیاً کاربست این واژه در این کتاب را بررسی کرده و از این خواهیم گفت که هگل ...
بیشتر
هگل در پدیدارشناسی روح میکوشد این دعوی خود را به روشنی تبیین کند که آنچه او آن را نظام علم میخواند تنها میبایست از طریق «زندگی مفهوم» سامان پیدا کند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که اولاً هگل در پدیدارشناسی روح چه نقشی برای مفهوم قائل است، ثانیاً کاربست این واژه در این کتاب را بررسی کرده و از این خواهیم گفت که هگل در آن چه معانیای از این واژه مراد میکند، ثالثاً این مسئله را بررسی خواهیم کرد که مفهوم مورد نظر او چگونه از حدودی که کانت برای مفهوم قائل است برمیگذرد و در پایان با اشاره به تفاسیر پیپین، هولگیت و استرن، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که بر خلاف تصورات غالب در هگلپژوهی معاصر، آنچه در بخش دانش مطلق پدیدارشناسی روح روی میدهد، نه چنان که هولگیت میپندارد بیبنیان شدن یقین آگاهی به خود است و نه حتی به اطلاق رسیدن آگاهی، بلکه در این بخش، این مفهوم است که به اطلاق میرسد.
منیره نادری؛ محمد جواد صافیان؛ حسین اردلانی
چکیده
رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبههای عصبی تجربة هنری بیش از حد تأکید میکرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعة نظریة روانکاوی که در آن زمان با آن کار میکرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبههای رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی ...
بیشتر
رویکرد فروید نسبت به درک هنر به عواملی محدود است؛ وی بر جنبههای عصبی تجربة هنری بیش از حد تأکید میکرد، تحلیل او از هنرمندان تا حد زیادی به نیاز او برای معرفی و توسعة نظریة روانکاوی که در آن زمان با آن کار میکرد، وابسته است. او اعتراف کرد که نتوانسته است با جنبههای رسمی و فنی هنر مقابله کند، و روانکاوی هنوز نتوانسته به "راز" درونی و "توانایی اسرارآمیز" هنرمند و خلق یک اثر هنری پی ببرد. او منشأ خلق اثر هنری را در ناخودآگاه فردی هنرمند جستجو میکرد. نظر فروید در باب هنر را می توان ادامة دیدگاه زیباشناسانه (استتیک) مدرن به هنر و در عین حال بیانگر بحرانی شدن آن دانست. در مقابل با رویکرد متفاوتی نسبت به هنر و سرآغاز اثر هنری روبهرو هستیم. در این رویکرد هایدگر سرآغاز اثر هنری را جدای از هنرمند و زندگی شخصی او میداند و میکوشد هنر را با حقیقت پیوند زند. او بر این اساس تفسیر جدیدی از هنر بدست میدهد. در این تحقیق نگارنده بر آنست تا دریابد تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه مؤلفهها، پیش فرضها و مبانی است؟ با توجه به تفکر هایدگر تفسیر روانکاوانه از هنر واجد چه نقاط ضعف یا قوتی است؟ نسبت هنر با حقیقت در تفسیر روانکاوانه و نیز تفسیر هایدگر از هنر چگونه است؟
خاطره سبحانیان؛ محمد جواد صافیان
چکیده
زندگی انسان به گونهای اجتنابناپذیر با محیط زیست و طبیعت پیوند خورده است؛ انسان بر زمین اقامت دارد و بنابراین وابستگی و تعلق او به زمین و موجودات دیگر پیش فرض همۀ نسبتهای دیگر او محسوب میشود. اما عمدتاً این نسبت به تدریج به صورت نادیده گرفتن یک طرف؛ یعنی محیط زیست و بهرهوری از آن در جهت خواستِ طرف دیگر، انسان، درآمده است. ...
بیشتر
زندگی انسان به گونهای اجتنابناپذیر با محیط زیست و طبیعت پیوند خورده است؛ انسان بر زمین اقامت دارد و بنابراین وابستگی و تعلق او به زمین و موجودات دیگر پیش فرض همۀ نسبتهای دیگر او محسوب میشود. اما عمدتاً این نسبت به تدریج به صورت نادیده گرفتن یک طرف؛ یعنی محیط زیست و بهرهوری از آن در جهت خواستِ طرف دیگر، انسان، درآمده است. این نسبت، نسبتی مبتنی بر تفکر سوژه-ابژه و دیگربودگی محیط زیست است. ادامۀ این وضعیت به حیات زمین و همۀ موجودات آن آسیب جدی خواهد رساند. هیدگر که تاریخ تمدن غرب را تاریخ غفلت از وجود می داند، ریشه های عمیق نسبت کنونی بشر با طبیعت و در نتیجه بحران زیستمحیطی را در تلقی خاصی از موجودات می داند که براساس آن موجودات به متعلقات صرف شناسایی بشری، جهت تسلط بر آنها تنزل یافته اند. هیدگر چنین نسبتی با موجودات و کل طبیعت را نسبتی سوبژکتیو دانسته و میکوشد با طرح مسألة وجود و در-جهان-بودن و هم جواری آدمی با موجودات و سکنی گزیدن او در زمین براساس دوستی و نفی دوگانهانگاری، تقابل انسان با طبیعت را منتفی سازد.