نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 گروه فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، ایران

2 فلسفه، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، گروه فلسفه، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران

چکیده

هگل در پدیدارشناسی روح می‌کوشد این دعوی خود را به روشنی تبیین کند که آن‌چه او آن را نظام علم می‌خواند تنها می‌بایست از طریق «زندگی مفهوم» سامان پیدا کند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که اولاً هگل در پدیدارشناسی روح چه نقشی برای مفهوم قائل است، ثانیاً کاربست این واژه در این کتاب را بررسی کرده و از این خواهیم گفت که هگل در آن چه معانی‌ای از این واژه مراد می‌کند، ثالثاً این مسئله را بررسی خواهیم کرد که مفهوم مورد نظر او چگونه از حدودی که کانت برای مفهوم قائل است برمی‌گذرد و در پایان با اشاره به تفاسیر پیپین، هولگیت و استرن، تلاش خواهیم کرد نشان دهیم که بر خلاف تصورات غالب در هگل‌پژوهی معاصر، آن‌چه در بخش دانش مطلق پدیدارشناسی روح روی می‌دهد، نه چنان که هولگیت می‌پندارد بی‌بنیان شدن یقین آگاهی به خود است و نه حتی به اطلاق رسیدن آگاهی، بلکه در این بخش، این مفهوم است که به اطلاق می‌رسد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Concept in Hegel`s Phenomenology of Spirit

نویسندگان [English]

  • Afshin Alikhani Dehqi 1
  • Mohammad Meshkat 1
  • Mohammad javad Safian 2

1 Department of Philosophy, Faculty of Literature and Humanities, University of Isfahan, Iran

2 Faculty of Literature, Departmant of Philosophy, University of Isfahan, Isfahan, Iran

چکیده [English]

In his Phenomenology of the Spirit, Hegel tries to explicate his claim that what he calls the System of Science should be organized merely through the "Life of Concept". In this paper, first, we will try to survey the role(s) Hegel assigns to the Concept in Phenomenology of Spirit. Then, we will examine his use of this term in Phenomenology of the Spirit and we will discuss the meanings of this term in that book. Thereafter We will discuss whether in Phenomenology of the Spirit, Concept is finite (as we have seen in Kant's philosophy) and whether it is limited to an external limit or not, and eventually we will try to show that in Phenomenology of Spirit, the absolute knowledge should be understood not as attaining a pure and simple static truth, but it must be understood as infinite unity of Concept and in fact as infinite movement of it. In fact, drawing on the interpretations of Pippin, Houlgate, and Stern, we argue that in contrast to the prevailing interpretations in contemporary Hegel studies, at the end of the Phenomenology of Spirit, it is the concept that becomes absolute, not consciousness.

کلیدواژه‌ها [English]

  • concept
  • thing in itself
  • unity of apperception
  • absolute knowledge