انسانی شدن یقین در تفکر فلسفی مدرن

قدرت الله قربانی

دوره 8، شماره 32 ، دی 1391، ، صفحه 23-44

https://doi.org/10.22054/wph.2013.6139

چکیده
  اهمیت فلسفه مدرن در آن است که در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در نتیجه آن انسان اساس و محور هرگونه حقیقت و یقینی، بالاخص خدا و جهان گردید. حاصل این تغییر جایگاه، وابستگی وجودی و معرفتی این حقایق بر انسانی شد که او خود دارای نقایص گوناگون معرفتی، وجودی، اخلاقی و غیره در ذات خودش است. در نتیجه انسان که در دنیای مادی زندگی ...  بیشتر

آراء معرفتی دنس اسکوتوس و مقایسة آن با آراء ابن‌سینا

مهدی عباس زاده

دوره 6، شماره 23 ، مهر 1389، ، صفحه 53-74

https://doi.org/10.22054/wph.2010.5809

چکیده
  این نوشتار بر آن است که به بررسی و تبیین آراء فیلسوف و متکلّم اسکاتلندی مَدرسی، یوهانس دنس اسکوتوس (1308-1266 م.) دربارة «معرفت» و مقایسة اجمالی آن با آراء معرفتی ابن‌سینا بپردازد. اسکوتوس ترجمة لاتین کتاب «الشفاء» ابن‌سینا را مطالعه کرده است و آنگونه که در ضمن این نوشتار مشاهده خواهد شد، افکار و آراء معرفتی ابن‌سینا بر آراء ...  بیشتر

بررسی انتقادی شأن علین در فلسفه دکارت (نگاهی تطبیقی در مبحث ادراکات)

سیدصدرالدین طاهری

دوره 2، شماره 8 ، دی 1385، ، صفحه 43-56

https://doi.org/10.22054/wph.2007.6681

چکیده
  رنه دکارت بنیانگذار فلسفه جدید غرب در قرن هفدهم میلادی، فلسفه خود را براساس شک دستوری و گذشتن از همه باورهای پیشین خود بنیان نهاد و به تدریج با تکیه بر یک شهود غیرقابل انکار یعنی «می‌اندیشیم» کوشش کرد تا فلسفه‌ای را بنیاد دهد که از آغاز تا انجام خود یقینی باشد. ارزش انقلابی نخستین گام دکارت قابل انکار نیست ولی ممکن است برخی گام‌های ...  بیشتر