فلسفه
محمد علی خزانه دارلو؛ مائده ملکی کلورزی
چکیده
دستهبندی امور به خیر و شر، به قدمت آفرینش انسان است و این نحوة مواجهة انسانهاست که خیر و یا شرّ بودن پدیدهها را تعیین میکند. شرّ، طیف وسیعی از مفاهیم را دربر میگیرد و یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین مفاهیم آن شرّ سیاسی است که از مهمترین شاخصهای آن، دوگانة دوست-دشمن و دغدغة کسب قدرت است. مذهب، با هدف ماندگاری ...
بیشتر
دستهبندی امور به خیر و شر، به قدمت آفرینش انسان است و این نحوة مواجهة انسانهاست که خیر و یا شرّ بودن پدیدهها را تعیین میکند. شرّ، طیف وسیعی از مفاهیم را دربر میگیرد و یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین مفاهیم آن شرّ سیاسی است که از مهمترین شاخصهای آن، دوگانة دوست-دشمن و دغدغة کسب قدرت است. مذهب، با هدف ماندگاری و برای دفاع از مشروعیت خود، کارکرد دفاعی کلام را همسو با مقاصد سیاسی به کار میگیرد؛ درنتیجه، مذاهب و مرامها در تقابل با یکدیگر تعریف میشوند، شرّ نامیده میشوند و اقدام به نابودی دیگری میکنند. اسماعیلیه از مسیر کلام اسماعیلی و در تقابل و دشمنی با حکومت عباسی، عباسیان و پیروان آنها را به انواع شُرور منسوب و بهعنوان حکومت ظلم و جور و مصادیق بارز شرّ معرفی مینمایند. ناصرخسرو بهعنوان یک متفکر ردهبالای اسماعیلی، با بهرهگیری از ساختار تفکر اسماعیلیه، ضمن بیان چیستی شرّ و دستهبندی و بیان انواع آن، دوری از شرّ و نابودی دشمن را (که عامل اصلی شقاوت انسان است) لازم میداند. در این مقاله بر آنیم که با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیهبر نظریة «تخاصم» کارل اشمیت، بحث شرّ و دشمنی را در نظام فکری ناصرخسرو تحلیل کنیم.
مجتبی مجرد؛ عبداله رادمرد
دوره 10، شماره 38 ، تیر 1393، ، صفحه 61-74
چکیده
سیمای خداوند در هر فرهنگ و تمدنی بهگونهای خاص ترسیم شدهاست. این تصویر از خدا که زاییدۀ باورها و عقاید خاص یک مکتب یا اندیشه است بهصورتی مستقیم در افکار و اعمال افراد و نیز ساخت ایدئولوژی و جهانبینی آنها تأثیرگذار است. تلاش ما در این نوشتار بر این خواهد بود تا به بررسی و مقایسه تصویر خداوند در نگاه دو حکیم مسلمان یعنی "ناصرخسرو ...
بیشتر
سیمای خداوند در هر فرهنگ و تمدنی بهگونهای خاص ترسیم شدهاست. این تصویر از خدا که زاییدۀ باورها و عقاید خاص یک مکتب یا اندیشه است بهصورتی مستقیم در افکار و اعمال افراد و نیز ساخت ایدئولوژی و جهانبینی آنها تأثیرگذار است. تلاش ما در این نوشتار بر این خواهد بود تا به بررسی و مقایسه تصویر خداوند در نگاه دو حکیم مسلمان یعنی "ناصرخسرو قبادیانی" و "سنایی غزنوی" بپردازیم تا از این رهگذر بتوانیم نقاط افتراق و اشتراک این دو اندیشمند را دریابیم و آنگاه به تجزیهوتحلیل عوامل مؤثر بر این طرز تلقیها بپردازیم.