بهنام ذوالقدر؛ داوود حسینی
چکیده
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف ...
بیشتر
وحدت وجود ابن عربی حداقل در خوانشی اولیه داری تناقضهایی است. مهمترین مثال از تناقضهای وحدت وجود، در مورد رابطۀ حق و خلق است. ابن عربی بیان میکند که خلق حق است و حق نیست. گرچه فیلسوفان مختلف در طول چند صد سال سعی کردهاند تا این تناقضها را رفع کنند و تبیینی سازگار و منطبق با اصل عدم تناقض از وحدت وجود ارائه دهند، بر خلاف این رویکرد، در این مقاله ما سعی خواهیم کرد تا تناقضهای وحدت وجود را بپذیریم و نشان دهیم که میتوان معناشناسیای از نظریۀ وحدت وجود ابن عربی با حفظ تناقضهای این نظریه ارائه کرد. برای این کار از نظریۀ گلوآنهای پریست استفاده خواهیم کرد. نظریۀ گلوآنها به مسئله وحدت پاسخ میگوید؛ یعنی این مسئله که چه چیز موجب وحدت اشیاء میشود و اجزای متکثر یک شیء چگونه کلی واحد را بر میسازند. این نظریه، نظریهای تناقض باورانه است؛ یعنی حاوی تناقضهایی صادق است و اصل عدم تناقض در آن معتبر نیست. بنابراین معناشناسی آن مبتنی بر منطقی فراسازگار؛ یعنی LP است. پس از ارائۀ خوانشی تناقض باور از وحدت وجودِ ابن عربی و توضیح نظریۀ گلوآنها، ترجمه ای از وحدت وجود ابن عربی به نظریۀ گلوآنهای پریست ارائه خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که چگونه نظریه گلوآنها میتواند تناقضهای وحدت وجود را توضیح دهد. در این مقاله دغدغه ما رابطۀ حق و خلق و یا به عبارت دیگر وجود و موجودات است. از این رو به جنبههای دیگر نظریۀ وحدت وجود نخواهیم پرداخت.
هدایت علوی تبار
چکیده
از نظر مرلو- پونتی ما در متون مسیحی و عملکرد مسیحیت در طول تاریخ با نوعی تناقض مواجهیم؛ مسیحیت گاهی به آرمانهای بشری خدمت کرده است و گاهی خیانت. این تناقض در نمود بیرونی مسیحیت، ریشه در ذات درونی آن دارد یعنی اعتقاد به یک خدای درونی (خدای پدر) و یک خدای بیرونی (خدای پسر). ایمان به خدای پدر به معنای تسلیم در برابر ارادهی او و راضی شدن ...
بیشتر
از نظر مرلو- پونتی ما در متون مسیحی و عملکرد مسیحیت در طول تاریخ با نوعی تناقض مواجهیم؛ مسیحیت گاهی به آرمانهای بشری خدمت کرده است و گاهی خیانت. این تناقض در نمود بیرونی مسیحیت، ریشه در ذات درونی آن دارد یعنی اعتقاد به یک خدای درونی (خدای پدر) و یک خدای بیرونی (خدای پسر). ایمان به خدای پدر به معنای تسلیم در برابر ارادهی او و راضی شدن به وضع موجود است. انسانی که دارای چنین ایمانی است عالم را جدی نمیگیرد و به سستی و تنبلی گرایش پیدا میکند اما ایمان به خدای پسر باعث ورود انسان به تاریخ و خلق معنا و ارزش میشود انسانی که از این ایمان برخوردار است جهار را جدی میگیرد و می:وشد تا آن را تغییر دهد. مرلو – پونتی معتقد است که این تناقض نتایج اجتماعی، سیاسی و اخلاقی نامطلوبی به همراه دارد. مسیحیت از این جهت که به خدای پدر معتقد است محافظه کار است اما از این حیث کهبه خدای پسر اعتقاد دارد انقلابی است. فرد مسیحی چون به دو خدا ایمان دارد نه یک محافظه کار خوب است و نه یک انقلابی خوب؛ بنابراین فردی غیرقابل اعتماد است. مرلو – پونتی پس از رد مسیحیت بهعنوان دینی الهی، در تفسیری دنیوی از دین آن را پدیدهای میداند که بر استحکام روابط میان انسانها برای رسیدن به جهانی بهتر تأکید میکند. در پایان نظر منتقدان مرلو – پونتی بیان میشود.