ابوالفضل صبرامیز؛ مرتضی حاج حسینی
چکیده
فیلسوفان مسلمان در نظریه وجود ذهنی، مسئلۀ واقعنمایی علم و تطابق ذهن و عین را پیشفرض گرفتهاند. این پیشفرض با چالشهایی روبهروست. بهطور مثال فیلسوفان معاصر غربی مثل کواین، دیویدسون، مسئلۀ تطابق ذهن و عین را که پیشفرض طرح وجود ذهنی است، از ریشه به چالش میکشند. این فیلسوفان معتقدند بدون داشتن چهارچوب معرفتشناسانه یا معناشناسانه، ...
بیشتر
فیلسوفان مسلمان در نظریه وجود ذهنی، مسئلۀ واقعنمایی علم و تطابق ذهن و عین را پیشفرض گرفتهاند. این پیشفرض با چالشهایی روبهروست. بهطور مثال فیلسوفان معاصر غربی مثل کواین، دیویدسون، مسئلۀ تطابق ذهن و عین را که پیشفرض طرح وجود ذهنی است، از ریشه به چالش میکشند. این فیلسوفان معتقدند بدون داشتن چهارچوب معرفتشناسانه یا معناشناسانه، پرداختن به مسائل هستیشناسی راه به جایی نمیبرد. با این حال با فرض قبول اصل وجود ذهنی و پذیرفتن تشخص موجودات ذهنی، میتوان نقش جدیدی برای مفهوم وجود ذهنی تعریف کرد. در اینجا از نسبت میان ذهن و موجودات ذهنی در درک و تولید عبارات زبانی میپرسیم و سعی میکنیم نشان دهیم میتوان با کمک مبحث وجود ذهنی پاسخی به پرسش «چگونه به فهم جملات یا عبارات زبانی میرسیم» داد. در نهایت بر این نکته تاکید میکنیم که پذیرش وجود ذهنی موجب میشود جنس قواعد زبانی دخیل در فهم یک عبارت یا جمله زبانی را توصیفی و نه تجویزی و دستوری بدانیم.
مرتضی حاج حسینی
چکیده
در قرن بیستم، نقد ارزش فلسفی پارادایم دوارزشی به شکلگیری انگارة تخطّی از اصل طرد شق ثالث و پیدایش دستگاههای منطقی غیراستاندارد از قبیل منطق چندارزشی و فازی انجامید. این انگاره در حالی شکل گرفت که اصل طرد شق ثالث در کنار دو اصل اینهمانی و امتناع تناقض از اصول اوّلی فکر محسوب میشد و تخطّی از هر یک از آنها، به دلیل رابطة منطقی آنها ...
بیشتر
در قرن بیستم، نقد ارزش فلسفی پارادایم دوارزشی به شکلگیری انگارة تخطّی از اصل طرد شق ثالث و پیدایش دستگاههای منطقی غیراستاندارد از قبیل منطق چندارزشی و فازی انجامید. این انگاره در حالی شکل گرفت که اصل طرد شق ثالث در کنار دو اصل اینهمانی و امتناع تناقض از اصول اوّلی فکر محسوب میشد و تخطّی از هر یک از آنها، به دلیل رابطة منطقی آنها با یکدیگر، مستلزم تخطّی از دو اصل دیگر بود. اما آیا تخطّی از اصول اینهمانی و امتناع تناقض امکانپذیر است؟ در غیر این صورت ادعای مدافعان منطقهای چندارزشی و فازی مبنی بر تخطّی از اصل طرد شق ثالث چگونه توجیه میشود؟ در این مقاله ابتدا به تبیین صورتبندیهای مختلف اصول سهگانۀ فوق پرداخته، سپس ضمن قبول ناتوانی زبان دودویی در تبیین برخی پدیدهها و لزوم تأسیس زبانهای چندارزشی و فازی برای پرداختن به مسائل علمی و فلسفی به بیان این نکته میپردازیم که اولاً التزام به این زبانها مانع التزام به اصول سهگانۀ یادشده نیست، ثانیاً ارسطو به عنوان اولین کسی که به طور مفصل و منسجم از دو اصل امتناع تناقض و طرد شق ثالث سخن گفته و از بنیانگذاران منطق و فلسفه بر پایة این اصول است امکان ابهام در قضایا و نیز وجود ارزشهای میانی «تقریباً صادق» و«تقریباً کاذب» را پذیرفته و از آنها در فرایند تعیین ارزش گزارهها استفاده کرده است. به علاوه وی در برخی موضوعات به زبان چندارزشی سخن گفته و در مواردی توسل به زبان دودویی در تبیین برخی حوادث را مورد نقد قرار داده است.