نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار جغرافیا، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
چکیده
در سالهای اخیر پژوهشهای گستردهای بر اساس مفهوم حق به شهرِ لوفور، بدون نقد اساسی خودِ این مفهوم، در علوم اجتماعی انجام شده است. نوشتار حاضر بر مبنای رویکرد واسازیِ دریدا میکوشد این مفهوم را بر محور دو پرسش زیر به نحو انتقادی ارزیابی کند: 1) مفهوم حق به شهر بر اساس چه عناصر و پیشفرضهایی صورتبندی شده است؟؛ و 2) مفهوم حق به شهر بر اساس رویکرد واسازیِ دریدا از چه محدودیتها و تناقضهای نظری و اخلاقی برخوردار است؟ نوشتار حاضر نشان میدهد که پیشفرضهای بنیادین پروژه حق به شهر در پژوهشهای اخیر تحریف شده است، زیرا برخلاف دیدگاههای ضدسرمایهداریِ لوفور، تلاش میکنند با اتخاذ موضع غیررادیکال، آن را درون شهر سرمایهداری عملیاتی کنند. افزون بر این، حتی اگر مفهوم حق به شهر را در چارچوب شهرِ اتوپیایی–غیرسرمایهداری لوفور پیگیری کنیم، همچنان دارای محدودیتها و تناقضهای نظری، عملی و اخلاقی است، زیرا مفهوم حق به شهر او، بر اساس رویکرد دریدا، آمیخته با خشونتِ قانونسازی و خشونت حفظ قانون است، درحالیکه اتوپیا نمیتواند و نباید مکان استقرار خشونت باشد. از سوی دیگر، پروژه حق به شهر لوفور دارای جنبه غیراخلاقی است. تا جایی که نیروی کارگر بهمثابه تنها نیروی مشروع برای فعلیتبخشی مفهوم حق به شهر، تحت ضرورت تاریخی و بدون اراده خویش عمل میکند، نمیتواند و نباید بهعنوان طبقه عادل یا فاقد عدالت و مسئولیتپذیر یا مسئولیتناپذیر درنظر گرفته شود، زیرا عدالت و مسئولیتپذیری تنها درباره اراده و عمل آزاد صادق است؛ بنابراین، اگر اخلاق را حوزه اراده و اختیار در نظر بگیریم، مفهوم حق به شهر لوفور بیرون از حوزه اخلاق قرار میگیرد.
در سالهای اخیر پژوهشهای گستردهای بر اساس مفهوم حق به شهرِ لوفور، بدون نقد اساسی خودِ این مفهوم، در علوم اجتماعی انجام شده است. نوشتار حاضر بر مبنای رویکرد واسازیِ دریدا میکوشد این مفهوم را بر محور دو پرسش زیر به نحو انتقادی ارزیابی کند: 1) مفهوم حق به شهر بر اساس چه عناصر و پیشفرضهایی صورتبندی شده است؟؛ و 2) مفهوم حق به شهر بر اساس رویکرد واسازیِ دریدا از چه محدودیتها و تناقضهای نظری و اخلاقی برخوردار است؟ نوشتار حاضر نشان میدهد که پیشفرضهای بنیادین پروژه حق به شهر در پژوهشهای اخیر تحریف شده است، زیرا برخلاف دیدگاههای ضدسرمایهداریِ لوفور، تلاش میکنند با اتخاذ موضع غیررادیکال، آن را درون شهر سرمایهداری عملیاتی کنند. افزون بر این، حتی اگر مفهوم حق به شهر را در چارچوب شهرِ اتوپیایی–غیرسرمایهداری لوفور پیگیری کنیم، همچنان دارای محدودیتها و تناقضهای نظری، عملی و اخلاقی است، زیرا مفهوم حق به شهر او، بر اساس رویکرد دریدا، آمیخته با خشونتِ قانونسازی و خشونت حفظ قانون است، درحالیکه اتوپیا نمیتواند و نباید مکان استقرار خشونت باشد. از سوی دیگر، پروژه حق به شهر لوفور دارای جنبه غیراخلاقی است. تا جایی که نیروی کارگر بهمثابه تنها نیروی مشروع برای فعلیتبخشی مفهوم حق به شهر، تحت ضرورت تاریخی و بدون اراده خویش عمل میکند، نمیتواند و نباید بهعنوان طبقه عادل یا فاقد عدالت و مسئولیتپذیر یا مسئولیتناپذیر درنظر گرفته شود، زیرا عدالت و مسئولیتپذیری تنها درباره اراده و عمل آزاد صادق است؛ بنابراین، اگر اخلاق را حوزه اراده و اختیار در نظر بگیریم، مفهوم حق به شهر لوفور بیرون از حوزه اخلاق قرار میگیرد.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Lefebvre or Derrida: Deconstructive Questioning the Concept of the Right to the City
نویسنده [English]
- Hojatollah Rahimi
Assistant Professor of Geography, Yazd University, Yazd, Iran.
چکیده [English]
To date, a large number of researches have been published in terms of Lefebvre’s concept of the right to the city within social sciences without a serious critique of the concept. This article, drawing upon Derrida, has attempted to provide a critical analysis of the concept based on the following two questions: 1) on what assumptions has the concept been formulated? 2) What kinds of theoretical and ethical paradoxes does the concept suffer from? The article has argued that the essential assumptions of the concept have been distorted by scientists because they, contrary to Lefebvre, seek to operationalize the concept within the context of the capitalist city. In addition, the operationalization of the concept within Lefebvre’s utopia is still subject to critique, because while utopia is not a place of violence, Lefebvre’s utopia is, according to Derrida, the space of law-making violence and law-preserving violence. Lefebvre’s utopia is only a movement from one type of violence to another one. On the other hand, the concept is unethical for the working class, as the only legitimate force of actualizing the concept, acts under historical necessity and without free will. As far as the labor force, as the only legitimate force for the actualization of the concept of the right to the city, acts under historical necessity and without its own will, it cannot and should not be regarded as a just class or lacking in justice and responsibility or be considered irresponsible because justice and responsibility are true in the case of free will agency. Therefore, if ethics is the sphere of free will, then the concept of the right to the city is free of ethics.
کلیدواژهها [English]
- The Right to the City
- Violence
- The Working Class
- Utopianism