حسن میانداری
چکیده
نظریة خطا را در فلسفة اخلاق جدید جان مکی مطرح کرد. بر اساس این نظریه، تمام قضایای اخلاقی کاذباند. از دهة 1970 به این سو، تلاش گستردهای برای تبیین اخلاق با استفاده از نظریة تکامل زیستی شده است. مایکل روس، اول بار از تبیین تکاملی اخلاق برای دفاع از نوعی نظریة خطا استفاده کرد. بر اساس این نظریه، انتخاب طبیعی در تمام انسانها توهم عینی ...
بیشتر
نظریة خطا را در فلسفة اخلاق جدید جان مکی مطرح کرد. بر اساس این نظریه، تمام قضایای اخلاقی کاذباند. از دهة 1970 به این سو، تلاش گستردهای برای تبیین اخلاق با استفاده از نظریة تکامل زیستی شده است. مایکل روس، اول بار از تبیین تکاملی اخلاق برای دفاع از نوعی نظریة خطا استفاده کرد. بر اساس این نظریه، انتخاب طبیعی در تمام انسانها توهم عینی بودن اخلاق را نهاده است. کارکرد این توهم همگانی، افزایش «تناسبِ شامل» افراد است. ریچارد جویس در ابتدا بر اساس تعریفی خاص از اخلاق، و با استفاده از انتخاب طبیعی، دلیل آورد که گفتمان اخلاقیای که بایدِ اخلاقی را به افعال و دیگر امور، حمل میکند، صادق نیست. اما بعد تعریفش از اخلاق را گسترد و این بار با استفادة بیشتر از شواهد تجربی، به ویژه تبیین تکاملی اخلاق، نتیجه گرفت که باید باورهای اخلاقی را به حال تعلیق درآورد. من بیشتر بر اساس نوعی فضیلتگرایی در اخلاق، علیه این نظریات استدلال میکنم.