حمیدرضا بیات؛ حسن عباسی حسین آبادی؛ علیرضا پارسا
چکیده
تطبیق فلسفهها و نظامهای فکری با یکدیگر، تلاشی در جهت یافتن راههای تعامل و همافزایی این مکاتب است. به نظر میرسد در این فرآیند، یافتن اشتراکات و اختلافات این ساختارها و روش مناسب این دستیابی، دارای اهمیت بسزایی هستند. روش را میتوان در دو سطح کلان و متعیّن یا ابزاری در نظر گرفت. در اینجا مسئله این است که اگر برای این تطبیق، ...
بیشتر
تطبیق فلسفهها و نظامهای فکری با یکدیگر، تلاشی در جهت یافتن راههای تعامل و همافزایی این مکاتب است. به نظر میرسد در این فرآیند، یافتن اشتراکات و اختلافات این ساختارها و روش مناسب این دستیابی، دارای اهمیت بسزایی هستند. روش را میتوان در دو سطح کلان و متعیّن یا ابزاری در نظر گرفت. در اینجا مسئله این است که اگر برای این تطبیق، روش پدیدارشناسی با رویکرد پیشگامانی همچون کربن را بهعنوان روش کلان برگزینیم و برای عینیت بخشیدن به این شیوۀ کلان، ساختارهای مورد تطبیق را در بستر «روش اصل موضوعی» که در دوره معاصر با بهرهگیری از نظریۀ «مدل» دارای خصلت صوری بیشتری شده، پیادهسازی کنیم، آنگاه بنیادیترین همسانیها و اختلافهایی که در روش پدیدارشناسی مذکور مورد تأکید هستند، در کدامین اجزاء ساختارهای اصل موضوعیِ موردبحث تعیّن مییابند؟ و نسبت این دو دسته اجزاء با یکدیگر، چگونه تبیین میگردد تا در سایه این تبیین، سایر نقاط اشتراک و اختلاف دستگاههای مورد تطبیق بهوضوح و به شکلی نظاممند مشخص گردند؟ لذا، تلاش گردید تا با استفاده از بستر روش اصل موضوعی و ظرفیت صوری سازی نظریۀ مدل در دایرهای محدود و در ضمن بررسی تطبیقی یک گزارۀ خاص در سه ساختار فلسفی اسلامی،، نشان داده شود که «مفاهیم تعریفنشده»، بنیادترین همسانیها و «تعابیرِ» آنها و یا پیدایش اختلاف در این تعابیر، نیز اصلیترین عامل افتراق و ایجاد دستگاههای گوناگون هستند و نسبت این دو به یکدیگر، نسبت «مطلق» با «قید» است، نیز سایر مختصات دستگاهها و نقاط اختلاف و اشتراک در شکلی سلسلهمراتبی امکان ظهور مییابند.
مهدی بهنیافر؛ حمیده مختاری
چکیده
رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطۀ عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسیترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته، دیدگاههای متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئلۀ اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آنها در جایگاه اصول موضوعۀ ...
بیشتر
رویکرد فلسفی شهید مطهری به پرسش از رابطۀ عقل و دین نسبت عقل و دین از اساسیترین مسائل حوزه معرفت دینی و فلسفی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول داشته، دیدگاههای متفاوتی را هم دامن زده است. در این مقاله نگارندگان درصددند ضمن تحلیل رویکرد شهیدمطهری به مسئلۀ اصول بنیادین دین اسلام، امکان نشاندن آنها در جایگاه اصول موضوعۀ منظومۀ معرفتی دین و لذا خوانشی اصلموضوعی از دین را بررسی کنند. سپس این فرضیه بررسی خواهد شد که نگاه مرحوم مطهری به اصولدین به مثابه مدخلی عقلی بر دیگر اجزاء منظومۀ دین، جایگاه عقلی ویژهای برای اصولدین ترسیم میکندکه بهنوبۀ خود واجد ارزش فلسفی است. دستاورد این امر هم تعیین تکلیف صریح پرسش از رابطۀ عقل و دین از دیدگاه وی بهعنوان پرسش غایی این پژوهش است. لذا ضمن این بررسی نشان دادهایم که وجه فلسفی این پرسش در افق فلسفۀ دین، افزون بر وجوه دروندینی آن، در اندیشۀ شهیدمطهری، بروزی مستقل و فلسفی دارد و اتفاقاً این وجه فلسفی هم گاهی مغفول واقع میشود. در انتها هم با اتکا بر مقدمات فوق، تنها پاسخ قابل استخراج و سازگار با دیدگاه ایشان بهعنوان پاسخی صریح در برابر پرسش از رابطۀ عقل و دین طرح و تبیین خواهد شد؛ پاسخی که هم واجد ارزش شناختی در مسئلۀ عقل و دین است و هم تقریری خاص از رابطۀ عقل و ایمان را در منظومۀ اعتقادی دینداران رقم میزند.