نگار صبوری؛ امیر نصری
چکیده
لوکوربوزیه و باتای که از مخالفانِ معماری بود، به ظاهر دو چهرۀ متضادند. اما میانِ این دو رابطهای هست. لوکوربوزیه زمانی که مشغولِ ساختِ رُنشان بوده سهم ملعونِ باتای را میخواند. «بازی» از مفاهیمِ مشترک در دستگاهِ نظریِ این دوست که شاید اندکی متفاوت باشد. در این مقاله با مروری بر کلیسای رُنشانِ لوکوربوزیه به جستجوی این نسبت خواهیم ...
بیشتر
لوکوربوزیه و باتای که از مخالفانِ معماری بود، به ظاهر دو چهرۀ متضادند. اما میانِ این دو رابطهای هست. لوکوربوزیه زمانی که مشغولِ ساختِ رُنشان بوده سهم ملعونِ باتای را میخواند. «بازی» از مفاهیمِ مشترک در دستگاهِ نظریِ این دوست که شاید اندکی متفاوت باشد. در این مقاله با مروری بر کلیسای رُنشانِ لوکوربوزیه به جستجوی این نسبت خواهیم پرداخت. در رُنشان لوکوربوزیه بازیِ تقابلمحور را به سرآغازِ معماری میرساند: آنچه هم معماری است و هم نیست. رُنشان ادامۀ بازیِ چرخاندنِ محورهاست که لوکوربوزیه از دهۀ ۱۹۲۰ آغاز کرده بود، تدبیری که باتای نیز در «آسفاله» به کار برده بود. بازیِ رُنشان در کارِ «ناچیز کردنِ چیز» و «قربانیِ» معماری است، مفاهیمی که در سهم ملعون و آثارِ باتای یافت میشود. در نهایت رُنشان به بازی کشاندنِ ساختارِ مرسومِ معمارانه است چه در ارجاعها و چه در صورت. این درست همان موضوعِ تحسینِ باتای در آثاری است که از نظرِ او کلیسای جامعِ زمانه و برتر از آناند: نقاشیهای مانه و تالارِ غارِ لاسکو. لوکوربوزیه در مفهومِ کمتر فهمیدۀ «ماشینِ زندگی» معماری کردن را به فرآیندِ «بیصورتی» که باتای در نظر داشت نزدیک کرده است: بازیِ تنشهایی که در رُنشان به نتیجۀ اعلای خود رسیده است. لوکوربوزیه با قربانیِ آنچه دوست میدارد، چنان که خود میپندارد، در جایگاهِ «شهریارِ» باتای مینشیند و قربانی میشود.
محمد باقر قمی؛ محمد رضا ریخته گران
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 27-44
چکیده
چکیده
هنگامی که "نیچه" ضمن ایجاد تقابل میان فلسفه "هراکلیتوس" و سنت فلسفی آن را بر مبنای بازی تفسیر میکند و به تحسین آن میپردازد باید منتظر نقش آفرینی این مفهوم در فلسفه خود نیچه نیز باشیم. پس از این مقدمه، به برخی اندیشههای نیچه اشاره میکنیم که او بر مبنای آنها خود را در مقابل سنت متافیزیکی قرار میدهد و نشان میدهیم که چگونه ...
بیشتر
چکیده
هنگامی که "نیچه" ضمن ایجاد تقابل میان فلسفه "هراکلیتوس" و سنت فلسفی آن را بر مبنای بازی تفسیر میکند و به تحسین آن میپردازد باید منتظر نقش آفرینی این مفهوم در فلسفه خود نیچه نیز باشیم. پس از این مقدمه، به برخی اندیشههای نیچه اشاره میکنیم که او بر مبنای آنها خود را در مقابل سنت متافیزیکی قرار میدهد و نشان میدهیم که چگونه این اندیشهها با بازی ارتباط مییابند. شدن و صیرورت به جای بودن، نگاه بازیگونه به جهان، اندیشه به مثابه بازی، مواجهه با نگاه متافیزیکی به ضرورت بر مبنای بازی تاس و نیز نگاه مبتنی بر معصومیت بازی در اخلاقی فراسوی خیر و شر، همگی گواه استفاده نیچه از این مفهوم برای مواجهه با متافیزیک است. همچنین شاهد حضور مفهوم بازی در اندیشههای بنیادینی چون «اراده قدرت» و «بازگشت جاودانه همان» هستیم. از طرف دیگر مسئله تفسیر فلسفه نیچه و فهم آن همچنان چون معمایی ناگشوده است؛ تفسیر متافیزیکی "هایدگر" از نیچه از مفهوم بازی در اندیشه او غفلت کرده است و "یاسپرس" نیز هرگونه تفسیر نهایی نیچه را غیرممکن میداند. اما این "دریدا" است که تحت «بازی نشانهها» به تفسیر نیچه میپردازد. در پایان تلاش میکنیم نشان دهیم چگونه درک نقش مفهوم بازی در فلسفه نیچه پرتو جدیدی بر فهم کلیت اندیشه او میافکند.
محمد رعایت جهرمی
چکیده
ویتگنشتاین و گادامر به تعبیری، واپسین حلقهها از دو زنجیرة جریانساز فلسفی یعنی تحلیلی و قارهای هستند که باز به تعبیری، انطباق و همگرایی را بر نمیتابند. گفتار حاضر، تلقی واگرایانه از این دو جریان را وانهاده و بر آن است تا از رهگذر زبان و بازیمندیاش، باب تطبیق و اشتراک را بگشاید. فهم، نزد ویتگنشتاین و گادامر، دغدغهای مشترک ...
بیشتر
ویتگنشتاین و گادامر به تعبیری، واپسین حلقهها از دو زنجیرة جریانساز فلسفی یعنی تحلیلی و قارهای هستند که باز به تعبیری، انطباق و همگرایی را بر نمیتابند. گفتار حاضر، تلقی واگرایانه از این دو جریان را وانهاده و بر آن است تا از رهگذر زبان و بازیمندیاش، باب تطبیق و اشتراک را بگشاید. فهم، نزد ویتگنشتاین و گادامر، دغدغهای مشترک است. فهمی که زبانمندی و بازیمندی، شاخصههای تعیینکنندة آن هستند. تعابیر خاص ویتگنشتاین و گادامر از مفاهیم قاعدهمندی و انعطافپذیری، زمینهساز تفاوت مفهوم بازی نزد آنها میشود. مفاهیم عرف، سنت و شکل زندگی نیز، در رویکرد ویتگنشتاین و گادامر با مفهوم بازی در ارتباطاند. از سوی دیگر، بازیمندی را تقارنی است با فرهنگ، پیشداوریها و تاریخ. در کنار بررسی این موضوعات، از تقابلهای بازیمندی و بازیگوشی در زبانمندی فهم، نزد گادامر و ویتگنشتاین نیز سخن خواهیم گفت1