محمد علی عباسیان
چکیده
یکی از مهمترین، و در عین حال پر رونقترین، مباحث در قلمرو معرفتشناسی، در پنجاه شصت سال اخیر، پیرامون «ماهیت معرفت قضیهای» بوده است. مطابق دیدگاه رایج در میان معرفتشناسان «معرفت قضیهای» تحقق نمییابد مگر آنکه «اعتقادی صادق» وجود داشته باشد. این بدان معنی است که اعتقاد صادق به یک قضیه شرط ضروری معرفت به ...
بیشتر
یکی از مهمترین، و در عین حال پر رونقترین، مباحث در قلمرو معرفتشناسی، در پنجاه شصت سال اخیر، پیرامون «ماهیت معرفت قضیهای» بوده است. مطابق دیدگاه رایج در میان معرفتشناسان «معرفت قضیهای» تحقق نمییابد مگر آنکه «اعتقادی صادق» وجود داشته باشد. این بدان معنی است که اعتقاد صادق به یک قضیه شرط ضروری معرفت به آن قضیه است. بنابراین S در صورتی معرفت دارد که p، که S دارای اعتقاد صادق باشد که p. تصور معرفتشناسان از قضیه و اعتقاد صادق، و درنتجه معرفت، به عنوان امری معنایی و معرفتی است که از هرگونه عنصر یا شرط عملشناختی تخلیه شده است. ما در این مقاله در پی آن هستیم تا نشان دهیم این تصوری نادرست است، و معرفت نه تنها مقولهای معنایی و معرفتی است بلکه تابع ملاحظات عملشناختی نیز هست. به دلیل آنکه قضیه، به عنوان محتوای اعتقاد de re / de dicto و نیز صدق و کذب آن، به عملشناسی و اصول روانـجامعهشناختی حاکم بر آن نیازمند و وابسته است.