مرضیه فروزنده؛ سعید زیباکلام مفرد؛ حسین مصباحیان
چکیده
نظریه عدالت رولز یکی از مشهورترین نظریات در فلسفه سیاسی قرن بیستم است. هابرماس فیلسوف آلمانی معاصر بر این باور است که رولز از عهده توجیه این نظریه بر نمیآید. زیرا توجیه این نظریه مبتنی بر مقدماتی است که با سایر دیدگاههای رولز قابل جمع نیست. این مقاله با بازخوانی دقیق نظریه عدالت رولز انتقاد هابرماس را مورد ارزیابی قرار میدهد. به ...
بیشتر
نظریه عدالت رولز یکی از مشهورترین نظریات در فلسفه سیاسی قرن بیستم است. هابرماس فیلسوف آلمانی معاصر بر این باور است که رولز از عهده توجیه این نظریه بر نمیآید. زیرا توجیه این نظریه مبتنی بر مقدماتی است که با سایر دیدگاههای رولز قابل جمع نیست. این مقاله با بازخوانی دقیق نظریه عدالت رولز انتقاد هابرماس را مورد ارزیابی قرار میدهد. به نظر میرسد که انتقاد هابرماس را به دو صورت میتوان پاسخ داد: پاسخ اول مبنای توجیه را در آنچه که رولز، "عقل عمومی" یک جامعه مینامد، جستجو میکند. این پاسخ با ظاهر سخن رولز هماهنگی بیشتری دارد، اما هابرماس آن را تقریری زمینهگرایانه از رولز میداند و آن را نمیپذیرد. پاسخ دوم، با تمرکز بر مفهوم "واقعیت های کلی"، در نظریه ی رولز، سعی دارد مبنایی برای توجیه جهان شمول و غیرزمینه گرایانه ی نظریه ی رولز ارائه دهد؛ مبنایی که هابرماس مدعی بود رولز فاقد آن است.