میلاد نوری یالقوزآغاجی؛ مجید احسن
چکیده
اندیشة مدرن با نگاه به پیوندهای زمانی مکانی انسان و با تأکید بر علم، تکنولوژی و سعادتِ زمینی، توجه به سعادت غایی و اُخروی را بهمثابه گونهای زُهدورزی نادیده انگاشته است که ازجمله نتایجش ملالت و پوچی است. این درحالی است که در زیستجهان پیشامدرن، آدمیان با تأکید بر سعادت اخروی، اهمیت حیات و سعادت اینجهانی را نادیده انگاشته و زندگی ...
بیشتر
اندیشة مدرن با نگاه به پیوندهای زمانی مکانی انسان و با تأکید بر علم، تکنولوژی و سعادتِ زمینی، توجه به سعادت غایی و اُخروی را بهمثابه گونهای زُهدورزی نادیده انگاشته است که ازجمله نتایجش ملالت و پوچی است. این درحالی است که در زیستجهان پیشامدرن، آدمیان با تأکید بر سعادت اخروی، اهمیت حیات و سعادت اینجهانی را نادیده انگاشته و زندگی را تمرین مرگ میدانستند. دراینمیان، نه نتایج ناشی از اندیشة مدرن و نه زیستِ دلبریده از حیاتِ اینجهانی مطلوب است و این هردو به انسدادهایی میانجامد و مسئله این است که چگونه میتوان به نگرشی دست یافت که خالی از این انسدادها باشد؟ پژوهش حاضر بهروش تحلیلی-توصیفی به این مسئله عطفِ توجه کرده است. بهنظر میرسد که بر بُنیان اصالت وجود، دوگانة مذکور تصنعی و غیرواقعی است و میتوان با تأکید بر وحدت شئون و دقایق هستی، بر یگانگی جسم و اندیشه و همراستایی سعادت اینجهانی و آنجهانی تأکید کرد. حاصل آنکه بهزعم نویسندگان، راه آسمان از زمین میگذرد و آبادانی آخرت بهمثابه باطن جهانِ کنونی، تنها با آبادانی و پاسداشتِ حیاتِ کنونی میسر است.