نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

چارچوب‌های مفهومی کنشگران بر نوع شناخت آنان از امور تأثیرگذار است. در خصوص پدیدار علم تجربی (اعم از علوم فیزیکی، زیستی، انسانی، و اجتماعی)، هر یک از دو رهیافت رئالیستی و ضد رئالیستی تصویر متفاوتی از معرفت علمی را ترویج می‌کنند. این دو گروه دربارۀ معیارهای معرفت مرتبه دوم و چارچوب‌های مفهومی نظریه‌هایی که می‌باید برای ارزیابی علم مورد استفاده قرار گیرد، با یکدیگر اختلاف نظرهای اساسی دارند. شماری از رئالیست‌ها که می‌توان آنها را به اعتبار دعاوی‌شان رئالیست‌های متواضع یا حداقلی نامید، بر این نکته تأکید می‌ورزند که هر نظریۀ معتبر دربارۀ علم تجربی می‌باید اولاً، شماری از اهداف بنیادی و اساسی را برای علم تجربی و فعالیت علمی تعریف کند. ثانیاً، مجموعه‌ای از قواعد متدولوژیک را پیشنهاد دهد که به شیوه‌ای مؤثر راه را برای رسیدن به اهداف تعریف‌شده هموار کند. و ثالثاً، استدلال‌های معتبری ارائه دهد که روشن سازد اهداف تعریف‌شده و قواعد متدولوژیک پیشنهادی از بدیل‌هایی که در این زمینه عرضه شده‌اند برترند. ضد رئالیست‌ها مدعی‌اند که رویکرد آنان در قبال علم تجربی از رویکرد مورد نظر رئالیست‌ها موفق‌تر است و تصویر دقیق‌تری از علم و فعالیت علمی ارائه می‌دهد. به اعتقاد شماری از ضد رئالیست‌ها، هدف علم می‌باید عبارت باشد از دستیابی به کفایت و توانایی تجربی. این گروه تأکید می‌ورزند که نقش اصلی نظریه‌های علمی، بر خلاف آنچه رئالیست‌ها ادعا می‌کنند، دستیابی به معرفت دربارۀ امور زیرین‌بنیاد نیست بلکه نقش نظریه‌های علمی، سازماندهی و انتظام بخشیدن به داده‌های تجربی و کسب معرفت در تراز پدیدارهای مشهود است. در داوری میان دو اردوگاه رقیبِ رئالیسم و ضد رئالیسم در علم می‌باید به سه پرسش اساسی توجه کرد: نخست، عالَم می‌باید چگونه باشد تا معرفت علمی نه تنها امکان‌پذیر گردد که از بالاترین شانس پیشرفت برخوردار شود؟ دوم، هدف و ساختار علم چگونه باید باشد تا آن را به فعالیتی موفق بدل سازد، یعنی معرفت مربوط به پدیدارها و امور زیرین را در اختیار آدمی قرار دهد؟ و سوم، متدولوژی چگونه باید باشد تا شانس موفقیت علم را به حداکثر برساند؟ در مقالۀ حاضر با بهره‌گیری از آراء شماری از فیلسوفان علم و محققانی که به جنبه‌های اجتماعی علم توجه داشته‌اند، کوشش خواهد شد تا پاسخ‌هایی خرسندکننده برای پرسش‌های فوق ارائه شود. نکتۀ اصلی مورد تأکید در استدلال‌های مقاله آن خواهد بود که نوعی رهیافت رئالیستی، که عقل‌گراییِ نقّاد را با تجربه‌گراییِ هدفمند ترکیب می‌کند نه‌تنها به دانشمندان و افراد عادی در درک بهتر علم کمک می‌کند بلکه برنامۀ تحقیقاتی قدرتمندی برای پیشبرد بهینۀ علم نیز در اختیار محققان قرار می‌دهد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

How Best to Make Sense of Science?

نویسنده [English]

  • ali paya

چکیده [English]

The issue of developing a rational framework for not only assessing scientific theories but also providing effective guidelines for satisfactory progress of science lies at the heart of modern methodological debates in the field of philosophy of science. During the past few decades, realists and anti-realists of every hue have tried to produce viable theories for science. Any viable theory of science ought to be able to provide, among other things, satisfactory answers for the three following questions, namely, "What must the world be like for scientific knowledge not only to be possible but also to have the greatest chance of progress?"; "What aim and structure must science have to be successful, i.e., to give us knowledge of the observable as well as unobservable aspects of the physical universe?"; and "How must the methodology be like to maximize the success-rate of science?" In what follows, making use of the ideas of a number of realists writers including Karl Popper, Roy Bhaskar and Nicholas Maxwell, I shall try to tackle the above questions. The upshot of the arguments of the paper is that a new type of realist approach, mostly based on the views of mature Popper (Popper post 1960s) but also enriched by the insights offered by some other realist writers provides not only a powerful framework for making rational sense of science but also an effective research tradition for the advancement of science

کلیدواژه‌ها [English]

  • Scientific Realism
  • Modern Anti-realism
  • Standard Empiricism
  • Aim-oriented Empiricism
  • Metaphysics