حمیدرضا رحمانی زاده دهکردی
دوره 10، شماره 40 ، دی 1393، ، صفحه 37-62
چکیده
«مدرنیته، پروژهی ناتمام» یکی از مقالههای بسیار تأثیرگذار جهانی در سه دههیگذشته بوده؛چنانکه منشاء مجادلات فراوانی در حوزههای مختلف فکری شدهاست. اما پرسش اساسی این است که چرا این مقاله، تا این حدّ مهم است؟ و اینکه چه درسهایی برای نگارش مقالات علمی میتوان از آن آموخت؟
مقاله اگرچه حاوی نکات تأمل برانگیز و آموزندهی ...
بیشتر
«مدرنیته، پروژهی ناتمام» یکی از مقالههای بسیار تأثیرگذار جهانی در سه دههیگذشته بوده؛چنانکه منشاء مجادلات فراوانی در حوزههای مختلف فکری شدهاست. اما پرسش اساسی این است که چرا این مقاله، تا این حدّ مهم است؟ و اینکه چه درسهایی برای نگارش مقالات علمی میتوان از آن آموخت؟
مقاله اگرچه حاوی نکات تأمل برانگیز و آموزندهی بسیاری است، امّا نثر آن، در برخی از قسمتها موجز، پُرتکلف و دشوار است. شاید به همین خاطر است که برگردان فارسی آنکه حدود یک دههی پیش (و ظاهراً به تعجیل و با دقتِ اندک) انجام گرفته، با آشکار شدن بسیاری از پسزمینههای جامعهشناختی و فلسفی هابرماس، نیازمند بازنگری جدی است.
هدف نگارنده از ارائه این مقاله، نخست آن است که با استفاده از دو ترجمهی انگلیسی و (در مواقع ضروری) رجوع به اصل آلمانی مقاله، خلاصهای مفهوم و در حد توان، دقیق و امین از مقاله ارائه دهد و سپس با تجزیهوتحلیل و انتزاع «سؤالات»، «ایدهها»، «تزها» و «مفروضهها» نشان دهد که چرا این مقاله، به لحاظ روشی مهم است و چگونه میتواند معیارهایی برای نگارش مقالات تأثیرگذار علمی و فلسفی در اختیار ما قرار دهد.
خسرو باقری؛ زهره خسروی
چکیده
در مقاله حاضر، نظر بر آن است که انسان در دیدگاه اسلامع بهطور اساسی بر حسب مفهوم عاملیت، قابل صورت بندی است. عمل و عاملیت آدمی در این دیدگاه، مبتنی بر سه پایه اصلی است که از آنها به عنوان مبانی شناختی، گرایشی و ارادی سخن میرود. دیدگاه عاملیت با این توضیح، به منزله سخت هستهای است که باید در هر گونه نظریه پردازی روان شناختی، جامعه ...
بیشتر
در مقاله حاضر، نظر بر آن است که انسان در دیدگاه اسلامع بهطور اساسی بر حسب مفهوم عاملیت، قابل صورت بندی است. عمل و عاملیت آدمی در این دیدگاه، مبتنی بر سه پایه اصلی است که از آنها به عنوان مبانی شناختی، گرایشی و ارادی سخن میرود. دیدگاه عاملیت با این توضیح، به منزله سخت هستهای است که باید در هر گونه نظریه پردازی روان شناختی، جامعه شناختی و نظیر آن، مورد اعتنای اساسی قرار گیرد. البته، سخن گفتن از رفتارهای اضطراری در فرد یا پیش بینی ناپذیری نتایج اعمال درهم تنیده افراد در حالت اجتماعی، با دیدگاه عاملیت آدمی در نظریه اسلامی عمل قابل جمع است؛ مشروط بر آنکه سخت هسته مذکور، در بنیاد پذیرفته شده باشد. دیدگاه هابرماس نیز عاملیت آدمی را مورد توجه جدی قرار داده است. در نظریه وی، دو الگوی عمل قصدی – عقلانی و عقلانیت کارکردی در سیستم مطرح است. این دو الگو منجر به قبول دو دستگاه مفهومی و دو سبک روش شناختی در بررسی وی گردیده است. ویژگیهای این دو دستگاه مفهومی و سبک روش شناختی، مانع از آن میشود که بتوان میان آنها پیوستگی قائل شد. این از آنرو است که تغییر منظر از «دیدگاه بازیگر» به «دیدگاه تماشاگر»، کیفیت موضوع مورد مطالعه را هم تغییر میدهد در مقایسه دو دیدگاه باید گفت که دیدگاه هابرماس در مورد تبیین سیبرنتیکی سیستم اجتماعی، نمونهآی از تبیینی است که اساساً مبتنی بر مفروضاتی متفاوت با انسان شناسی اسلامی است. این از آنرو است که تبیین سیبرنتیکی، به نحوی که هابرماس اظهار میکند، از اساس بیاعتنا به قصد و آگاهی عاملان است. در این نوع تبیین، نظر بر آن است که خود سیستم، موجودیتی عینی دارد و بهعلاوه، قوانین خاصی برای تحول خود دارد که با منطق پسخوراند صورت میپذیرد و آگاهی و قصد عاملان، دخالتی در این منطق ندارند.