امیر روشن؛ فرزاد آذر کمند
چکیده
با گذشت چندین قرن از مواجهه اسلام با غرب، سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایییافت؟» همچنان دغدغۀ اصلی متفکران و اندیشمندان مسلمان است. هر متفکری با ارائۀ روشی خاص، دغدغۀ احیای سنتهای اسلامی را در سر میپروراند و بدینترتیب طیف گوناگونی از راهحلها پدید آمدهاست. یکی از این راهها متعلق به محمد عابدالجابری، ...
بیشتر
با گذشت چندین قرن از مواجهه اسلام با غرب، سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایییافت؟» همچنان دغدغۀ اصلی متفکران و اندیشمندان مسلمان است. هر متفکری با ارائۀ روشی خاص، دغدغۀ احیای سنتهای اسلامی را در سر میپروراند و بدینترتیب طیف گوناگونی از راهحلها پدید آمدهاست. یکی از این راهها متعلق به محمد عابدالجابری، نواندیش عقلگرایمغربی است. به عقیدۀ عابدالجابری، جوامعاسلامی، به دلیل غفلت از سنت ابنرشد و عدم نقد میراث گذشتۀ خود در انحطاط و عقبماندگی به سر میبرند. عقلعربی (نه الزاماً عقلاسلامی) دارای ساختارهای مخصوصی است که آنرا از عقلغربی متمایز میکند. تکیه بر سنتهایاسلامی و خوانشینوین از فلسفۀ اندلس مخصوصاً ابنرشد میتواند به سؤال «چه باید کرد تا از انحطاط رهایییافتِ؟» مسلمانان در عصر جدید پاسخ مطلوبی بدهد. به عقیدۀ وی، اندیشۀ ابنرشد، دین و فلسفه را از هم جدا میکند ؛ تسامح سیاسی و عقیدتی را مطلوب، نقد را عامل شکوفایی و عقل و دین را دارای کارویژههای مخصوص خود میداند؛ و عقل را ابزاری برای نقد معرفی میکند. بنابراین از نظر وی، ضروری است جهت احیای این سنتعقلانی دست به خوانشی نوین از فلسفۀ مغرب و اندُلُس بزنیم.