فاطمه سعیدی؛ عبدالرسول کشفی
چکیده
در تصویر کلاسیک از معرفت سه مقولة «واقع» و بهتبع آن «صدق» و «توجیه» اموری مستقل از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا محسوب میشوند. اما نسبیگرایان استقلال این امور را از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا انکار میکنند و بر این باورند که هر سه مقوله، یا دستکم برخی از آنها با توجه به نیازها، ارزشها و علائق اجتماعی شکل میگیرند ...
بیشتر
در تصویر کلاسیک از معرفت سه مقولة «واقع» و بهتبع آن «صدق» و «توجیه» اموری مستقل از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا محسوب میشوند. اما نسبیگرایان استقلال این امور را از ذهن و ذهنیات فاعل شناسا انکار میکنند و بر این باورند که هر سه مقوله، یا دستکم برخی از آنها با توجه به نیازها، ارزشها و علائق اجتماعی شکل میگیرند و به بیاندیگر «برساختة اجتماعی»اند، درنتیجه معرفت مقولهای نسبی است و از جامعهای به جامعهای و از جامعهای در یک زمان به همان جامعه در زمان دیگر متفاوت است. حاصل این نوع نگرش به معرفت، نظریهای است که امروزه با عنوان «نسیبیگرایی معرفتشناختی» معروف است. "پل بوقوسیان"، فیلسوف معاصر از ناقدان برجستة نسبیگرایی معرفتشناختی است. این مقاله با تکیه بر آرای پلبوقوسیان به بررسی و نقد نوعی از نسبیگرایی معرفت شناختی میپردازد که ناشیاز «ساختهانگاری واقع» است و ضمن نشان دادن مخدوش بودن این نظریه میکوشد برخی آرای بوقوسیان در این زمینه را مورد بررسی و نقد قرار دهد.