غلامرضا ذکیانی
چکیده
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها ...
بیشتر
فلسفۀ منطق علمی پسینی است و دربارۀ مبانی فلسفی منطق از سویی، و مسائل فلسفی ناشی از مباحث منطقی از سوی دیگر بررسی میکند. فلسفۀ منطق ارسطو تاکنون تدوین نشده است؛ اما برای تطبیق دو منطق قدیم و جدید لازم است مبانی فلسفی منطق ارسطو را استخراج کنیم، زیرا ممکن است با مشاهدۀ پارهای اختلافات یا اشتراکات ظاهری به وجود وحدت یا تضاد میان آنها حکم کنیم. برای استخراج این مبانی فلسفی باید افزون بر آثار پیروان ارسطو به تألیفات خود وی نیز مستقیماً مراجعه کنیم تا هم سهم دقیق استاد و شاگردان در فرایند رشد منطق ارسطویی معلوم شود و هم آراء پیروان، بهویژه آنجا که از اندیشههای استاد فاصله گرفته-اند، با آراء خود ارسطو خلط نشود. شاید مهمترین تحولی که در منطق ارسطو توسط دانشمندان مسلمان رخ داده، تألیف کتاب اشارات و پیدایش منطق دوبخشی است. فرضیۀ نگارنده این است که این تحول تنها به بخش-بندی صوری منطق مربوط نمیشود، بلکه ناشی از تحولات بنیادینی است که از نگرش به منطق سرچشمه میگیرد. سرآغاز این تحولات به تألیف کتاب ایساغوجی (کلیمحور) و افزوده شدن آن به مجموعۀ ارغنون برمیگردد که بالاخره به حذف شدن مقولات (جزئیمحور) و صوری شدن قیاس ارسطویی انجامید. اثبات چنین فرضیهای مستلزم شناخت دقیق منطق ارسطو است. در این مقاله ضمن اشاره به دو رسالۀ مقولات و ایساغوجی، به چند مورد مهم و بیلاحقه در تحلیل اول چون مثال نقض، تقدم اشکال بر قیاس، و شکل چهارم پرداختهایم.