علیرضا صیاد منصور؛ سید عباس ذهبی
دوره 11، شماره 42 ، تیر 1394، ، صفحه 23-42
چکیده
افلاطون و ابنسینا را میتوان اندیشمندانی دانست که در دو سنّت یونانی و اسلامی برای نخستینبار رویکردی فلسفی از عشق ارائه کردهاند و پای عشق را به مسائل فلسفی گشودهاند و رسالههایی در «عشقشناسی» نوشتهاند که سرآغاز یک رویکرد فلسفی نوین شد. ابنسینا بیآنکه از رسالة «ضیافت» افلاطون مطّلع باشد، در «رسالةالعشق» ...
بیشتر
افلاطون و ابنسینا را میتوان اندیشمندانی دانست که در دو سنّت یونانی و اسلامی برای نخستینبار رویکردی فلسفی از عشق ارائه کردهاند و پای عشق را به مسائل فلسفی گشودهاند و رسالههایی در «عشقشناسی» نوشتهاند که سرآغاز یک رویکرد فلسفی نوین شد. ابنسینا بیآنکه از رسالة «ضیافت» افلاطون مطّلع باشد، در «رسالةالعشق» خود مباحثی را مطرح کرد که شباهت بسیاری با آموزههای افلاطون دارد، هرچند تفاوتهای بسیار این دو رساله را نیز نباید فراموش کرد. اشتراک این دو حکیم عمدتاً در مباحث وجودشناسی عشق و اختلاف آنان در معناشناسی و روششناسی بحث عشق است. جایگاه معرفت در عشق، پیوند عشق و نیاز و نیز غایت و مطلوب عشق در هر دو نظام به چشم میخورد. امّا مفهومسازیهای این دو از عشق و روش تدوین بحث، کاملاً متفاوت است. بازخوانی محتوایی این دو رساله در یک رویکرد تطبیقی، وجوه پنهان عشقشناسی را در دو سنّت فلسفی نمایان، و وجوه اشتراک و اختلاف دو رویکرد را ارائه خواهد کرد.