حسام حاج مومن؛ مجید صالح بک
دوره 11، شماره 42 ، تیر 1394، ، صفحه 37-54
چکیده
ادبیّات به معنای مجموعة متون ادبی، مفهومی متعارف در فهم عمومی دارد. امّا پرسشهایی از این دست که چه چیز متن ادبی را از متن غیرادبی جدا میکند؟ چگونه گسترة ناهمگونی از متون با عنوان ادبیّات گرد هم میآیند؟ ادبیّت متن ادبی وابسته به چیست؟ ادبیّت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ نشان میدهند که رویاروی شناخت ادبیّات چالشهای بسیاری قرار ...
بیشتر
ادبیّات به معنای مجموعة متون ادبی، مفهومی متعارف در فهم عمومی دارد. امّا پرسشهایی از این دست که چه چیز متن ادبی را از متن غیرادبی جدا میکند؟ چگونه گسترة ناهمگونی از متون با عنوان ادبیّات گرد هم میآیند؟ ادبیّت متن ادبی وابسته به چیست؟ ادبیّت را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ نشان میدهند که رویاروی شناخت ادبیّات چالشهای بسیاری قرار دارد. در عین حال، نبود دیدگاهی منسجم نسبت به ادبیّات و آنچه در آن میگذرد، باعث میشود مطالعة علمی و تدقیق در مسائل و آثار ادبی، در حدّ کارهایی پراکنده با معیارهای ناپایدار باقی بماند که برای توسعة شناخت از ادبیّات تعاملی پیشبرنده ندارند. نظر به پرسشهایی که طرح شد و ضرورتی که بیان شد، در نوشتار حاضر میکوشیم با ارائة تعریفی از ادبیّات، به مؤلّفههای بنیادین ادبیّت برسیم. سپس این مؤلّفهها را به تحلیل میگذاریم و چگونگی تجلّی آنها را در متن بررسی میکنیم. در این فرایند، در چارچوب فلسفة هنر به مؤلّفههای ادبیّت رویکردی زیباییشناسانه خواهیم داشت و آنها را از دریچة نظریّة تجربة زیباییشناسی بازخوانی میکنیم. آنگاه به محورهای ظهور این مؤلّفهها در گسترة متون ادبی خواهیم پرداخت تا نظم حاکم بر این گستره را تبیین کنیم.