رضا گندمی
چکیده
در خصوص نسبت عقل و وحی و به عبارت دیگر، فلسفه و دین مطالب بسیاری گفته شده است تا جاییکه برخی آن را بحث محوری قرون وسطی دانستهاند. اندیشمندان ادیان ابراهیمی با توجه به نسبتی که میان عقل و وحی قائل شدهاند، در خصوص وجود یا عدم فلسفه دینی بهطور عام و فلسفهی یهودی، مسیحی یا اسلامی بهطور خاص نظرات گوناگونی ابراز داشتهاند. برخی ...
بیشتر
در خصوص نسبت عقل و وحی و به عبارت دیگر، فلسفه و دین مطالب بسیاری گفته شده است تا جاییکه برخی آن را بحث محوری قرون وسطی دانستهاند. اندیشمندان ادیان ابراهیمی با توجه به نسبتی که میان عقل و وحی قائل شدهاند، در خصوص وجود یا عدم فلسفه دینی بهطور عام و فلسفهی یهودی، مسیحی یا اسلامی بهطور خاص نظرات گوناگونی ابراز داشتهاند. برخی به تمایز کامل عقل و وحی حکم راندهاند و هیچ گونه ربط و نسبتی میان آن دو قائل نیستند و جمعی دیگر عقل و به تبع آن فلسفه را به هیچ گرفتهاند و معتقدند با وجود وحی و متون مقدس هیچ نیازی به فلسفه نیست. بدیهی است از نظر آنان نیز هیچ گونه ارتباطی میان عقل و وحی برقرار نیست و در نتیجه صحبت از فلسفه دینی بیمعنا خواهد بود. به واقع برخی تنها سر در گرو حکمت یونانیات دارند و حکمت ایمانیان را به حساب نمیآورند، جمعی دیگر تنها به حکمت ایمانیان و آنچه از طریق دین و شریعت آمده است بسنده و فلسفه و فیلسوفان را همواره تحقیر میکنند. در این بین کم نیستند اندیشمندانی که در صدد جمع و تلفیق آن دو برآمدهاند. قرون وسطی مملو از چنین افرادی است و فیلون اسکندرانی را به حق میتوان پیش قراول آنان دانست.