Document Type : Research Paper

Authors

1 Allameh Tabataba’i University

2 Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

Abstract

هایدگر در فلسفه خود، با استفاده از واژه دازاین، موجودی را مراد می‌کند که وجود برایش مسئله است و در پیشافهمی مبهم و متوسط از هستی به سر می‌برد. دازاینِ هایدگر در تقابل با تاریخ فلسفه سنتی و همچنین ثنویت دکارتی قرار می‌گیرد و نه سوژه‌ای در برابر ابژه، که هستنده‌ای در-جهان، و بدنمند است که به بیان مرلوپونتی، بدن، محمل به جهان بودن اوست. اما این پایانِ ماجرا نیست و در این دقیقه تاریخی بحث جنسیت‌مندی دازاین نیز به میان می‌آید. دریدا و پژوهشگران حوزه پدیدارشناسی جنسیت، در ادامه تفکر هایدگر و با نگرش نقادانه به او، جنسیت‌مندی را از ویژگی‌های هستی‌شناختی دازاین دانسته‌اند. این مقاله، به دنبال توصیفی پدیدارشناسانه از فهم دازاین مؤنث/ زنانه از هستی از دریچه مواجهه مداوم و هرروزینه او با درد است. بدین ترتیب در این پژوهش، پس از توصیفِ تجربه مداوم و معمول دازاین زنانه از درد، با نگاهی پدیدارشناختی و بررسی تفاسیر هایدگر از اشعار گئورگ تراکل، درد نه به مثابه رویدادی صرفاً زیستی، روانی یا متافیزیکی، که در نسبتی بنیادین با خود هستی روشن خواهد شد.

Keywords

Main Subjects