قدرت الله قربانی
چکیده
اهمیت فلسفه مدرن در آن است که در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در نتیجه آن انسان اساس و محور هرگونه حقیقت و یقینی، بالاخص خدا و جهان گردید. حاصل این تغییر جایگاه، وابستگی وجودی و معرفتی این حقایق بر انسانی شد که او خود دارای نقایص گوناگون معرفتی، وجودی، اخلاقی و غیره در ذات خودش است. در نتیجه انسان که در دنیای مادی زندگی ...
بیشتر
اهمیت فلسفه مدرن در آن است که در آن نسبت جدیدی میان انسان و حقیقت تعریف گردید که در نتیجه آن انسان اساس و محور هرگونه حقیقت و یقینی، بالاخص خدا و جهان گردید. حاصل این تغییر جایگاه، وابستگی وجودی و معرفتی این حقایق بر انسانی شد که او خود دارای نقایص گوناگون معرفتی، وجودی، اخلاقی و غیره در ذات خودش است. در نتیجه انسان که در دنیای مادی زندگی می کند تلاش کرد تا واقعیت حقیقت های دیگر چون خدا و موجودات عقلانی جهان را در پرتو عقل محدود و دنیایی خود تفسیر کرده و از آنها برای تمشیت زندگی مادی خود استفاده کندکه پیامد های ناگواری برای او داشت و هنوز نیز دارد. در این مقاله با توجه به مساله فوق ضمن تبیین مولفه های اساسی فلسفه مدرن، چگونگی تغییر نسبت حقیقت و یقین با انسان از منظر فیلسوفان مهم آن چون دکارت، کانت، نیچه و نیز دو فیلسوف معترض به مدرنیته یعنی سارتر و هایدگر مورد بحث قرار گرفته و نتیجه دیدگاههای آنها در این مورد ارزیابی قرار می گیرد
قدرت الله قربانی
چکیده
در پژوهش در باب حکمت استعلایی اسلام با نظریاتی از ملاصدرای شیرازی رو به رو میشویم. در اینجا سعی بر آن است تا بر مبنای نظریة «حرکت جوهری» او خلقت روح و تکامل بشر اثبات گردد. ملاصدرا در تکوین این نظریه چند اصل برجستهتر را مدنظر قرار داد که عبارتاند از: اصالت وجود، مراتب وجود، وحدت میان عاقل و معقول، خلقت ناسوتی هستی، خلقت جسمانی روح ...
بیشتر
در پژوهش در باب حکمت استعلایی اسلام با نظریاتی از ملاصدرای شیرازی رو به رو میشویم. در اینجا سعی بر آن است تا بر مبنای نظریة «حرکت جوهری» او خلقت روح و تکامل بشر اثبات گردد. ملاصدرا در تکوین این نظریه چند اصل برجستهتر را مدنظر قرار داد که عبارتاند از: اصالت وجود، مراتب وجود، وحدت میان عاقل و معقول، خلقت ناسوتی هستی، خلقت جسمانی روح و بقای غیرجسمانی آن، اصل وحدت در کثرت، اصل غایی جهان، معاد جسمانی و غیره. این اصول چارچوبهای نظری و عملیای را تعیین میکنند که در ترسیم مسیر خلقت روح بشر، تکامل ، زندگی و غایت او نقش دارند. ملاصدرا بر مبنای این اصول چنین فرض میکند که مبدأ و معاد روح و زندگی انسان بر مبنای حرکت جوهری قرار دارد. در واقع این اندیشه میتواند خلقت جسمانی روح بشر و زندگی اینجهانی او، و سرانجام حرکت او به سوی عالم بالاتر را فقط با حرکت جوهری، و همچنین اصول دیگری نظیر معاد جسمانی بشر توجیه کند. اهمیت خلقت بشر و بقای معنوی و خلقت جسمانی او در زندگی دنیوی او بر اساس توانمندیهایی که در این جهان کسب کرده است نهفته است.