فلسفه
پیام فضلی
چکیده
تأثیرات مفاهیم فلسفی را در ساحتهای مختلفی از علوم میتوان مشاهده کرد. یکی از حوزههای تأثیرگذاری فلسفه بر علم اقتصاد، حول مفاهیم متدلوژیکی و معرفتشناسی بوده است. به نظر میرسد که اقتصاددان برجستهی قرن بیستم نیز، از این تأثیرپذیری بینصیب نبودهاند. یکی از مفاهیم فلسفی مؤثر بر روششناسی فریدمن، مفهوم ابزارگرایی بوده است. ...
بیشتر
تأثیرات مفاهیم فلسفی را در ساحتهای مختلفی از علوم میتوان مشاهده کرد. یکی از حوزههای تأثیرگذاری فلسفه بر علم اقتصاد، حول مفاهیم متدلوژیکی و معرفتشناسی بوده است. به نظر میرسد که اقتصاددان برجستهی قرن بیستم نیز، از این تأثیرپذیری بینصیب نبودهاند. یکی از مفاهیم فلسفی مؤثر بر روششناسی فریدمن، مفهوم ابزارگرایی بوده است. این مفهوم، از مباحث چالشی و مهمی است که در مقالهی اقتصاد اثباتی فریدمن[1] موردتوجه قرار گرفته است. بهکارگیری این لفظ و مفهوم در مورد مقالهی فریدمن، امری بحثبرانگیز بوده و موجب پیدایش بحثهای چالشی در این رابطه شده است. در این مقاله درستی انتساب این لفظ در مورد روششناسی فریدمن مورد مداقه قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که عناصری از ابزارگرایی در مقالهی فریدمن وجود داشته است و وجود همین عناصر از ابزارگرایی در مقالهی فریدمن سبب شده است که بسیاری، این لفظ را در مورد روششناسی فریدمن بکار ببرند. علیرغم وجود برخی اشتراکات در این بین، ابزارگرایی فریدمن با ابزارگرایی فلسفی مصطلح، تفاوتهای معناداری هم دارد. ابزارگرایی فلسفی به معنای رویکردی فلسفی است که در برابر جریان رئالیسم مطرح شده است ولی ابزارگرایی فریدمن به شکل مبنایی با رئالیسم تقابل ندارد و بیشتر در حوزهی متدلوژیکی متوقف شده است. اگر منظور از ابزارگرایی، بهرهبرداری فریدمن از نظریات بهمنظور ابزاری برای رسیدن به هدف پیشبینی باشد، فریدمن را میتوان یک ابزارگرا توصیف کرد؛ ولی اگر این لفظ را به معنای مصطلح فلسفی آن بکار ببریم، فریدمن با این نوع از ابزارگرایی فاصلهی معناداری دارد. توجه به این تمایز ظریف دراینباره میتواند از بسیاری از سوء تفاهمات نسبت به روششناسی فریدمن جلوگیری کند.
ابراهیم موسوی
چکیده
برای مدتها رابطۀ ادراک حسی با معرفت از نظر افلاطون به نحوی بر اساس تفکر ارسطویی یا تفکر افلوطینی توجیه میشد، اما بهتازگی آراء دیگری در این باره مطرح است که در آن دریافت اصلی خود افلاطون محل مداقه قرار میگیرد. این دیدگاه هنگامی جدیتر میشود که در مواردی همچون رسالۀ تئهتتوس (184 الف تا 187) ملاحظه میکنیم که افلاطون برخلاف نظر ...
بیشتر
برای مدتها رابطۀ ادراک حسی با معرفت از نظر افلاطون به نحوی بر اساس تفکر ارسطویی یا تفکر افلوطینی توجیه میشد، اما بهتازگی آراء دیگری در این باره مطرح است که در آن دریافت اصلی خود افلاطون محل مداقه قرار میگیرد. این دیدگاه هنگامی جدیتر میشود که در مواردی همچون رسالۀ تئهتتوس (184 الف تا 187) ملاحظه میکنیم که افلاطون برخلاف نظر ارسطو و افلوطین نقشی را برای ادراک حسی در معرفت قائل نیست. هدف از این مقاله برجسته ساختن همین رویکرد است که با ارجاع به مکالمات افلاطون به پیش میرود. بدین ترتیب، چنین وجهۀ نظری از سوی افلاطون محور مهمی را در معرفتشناسی او شکل میدهد که به نظر میرسد با تفاسیر قدیم و حتی جدید مغایرت دارد. ما در اینجا بیشتر بر وجه سلبی معرفت افلاطونی تأکید میکنیم و به وجه ایجابی آن چندان نمیپردازیم، هرچند در پی تأکید بر وجه سلبی وجه ایجابی معرفتشناسی افلاطونی نیز تا حدودی بررسی میشود.