«هرم بزرگ هستی»، بنیادیترین طرح وجودشناختی اندیشۀ سنتی است که بر اساس آن، هستی، مرکب از زنجیرۀ عظیمی از پیوندهای متوالی انگاشته میشود که در نظمی سلسله مراتبی، از ناقصترین موجود تا کاملترین آنها تداوم یافته است. قرائتهای گوناگون از این طرح وجودشناختی که بر اساس تلقیهای متفاوت از وجود و مراتب آن قوام یافته، به تلویح ...
بیشتر
«هرم بزرگ هستی»، بنیادیترین طرح وجودشناختی اندیشۀ سنتی است که بر اساس آن، هستی، مرکب از زنجیرۀ عظیمی از پیوندهای متوالی انگاشته میشود که در نظمی سلسله مراتبی، از ناقصترین موجود تا کاملترین آنها تداوم یافته است. قرائتهای گوناگون از این طرح وجودشناختی که بر اساس تلقیهای متفاوت از وجود و مراتب آن قوام یافته، به تلویح و یا به تصریح پیشفرض همۀ نظامهای اسطورهای، فلسفی، دینی، سیاسی و اجتماعی در دوران پیشمدرن بوده است. هرم بزرگ هستی، در اغلب تمدنهای پیشمدرن، به مثابۀ نماد نظم کیهانی، نمایانگر سیری نزولی است که از رأس هرم، رو به سوی قاعدۀ آن، پدید آورنده جهانی غیرمادی و آنگاه مادی است. این سیر نزولی، در عین حال که لطافت محض را به تدریج به غلظت و سختی بدل میکند، از وحدت محض رو به سوی کثرت، از عدم تعین رو به سوی تعین، از مطلق به نسبی و از ساحت عریان وجود رو به سوی استتار آن در حرکت است. نگارنده در این مقاله، به منظور ارائه تصویری روشن از جایگاه و نحوه نشر باور به هرم بزرگ هستی در بستر تاریخ اندیشه و تمدن بشری در دوران پیشامدرن، نخست به نحوی کاملاً مختصر به جایگاه و نحوۀ تلقی مهمترین آیینها و مکتبهای اندیشگی شرق در این باره خواهد پرداخت و آنگاه ردپای تلقی سلسلهمراتبی از هستی را در بستر اندیشۀ غربی پی خواهد گرفت و در نهایت به نحوۀ نگرش طلایهداران سه مکتب اصلی فلسفه در تمدن اسلامی یعنی ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا در باب هرم بزرگ هستی خواهد پرداخت تا از این رهگذر، به تحلیلی جامع از نقش و جایگاه هرم بزرگ هستی در برقرای نظم کیهانی در اندیشۀ انسان دوران پیشامدرن دست یابد.