محمد اکوان؛ مجید پیر هادی
چکیده
افلاطون نخستین فیلسوفی است که اندیشه های سیاسی خود را در یک نظام سنجیده ی فلسفی بیان می کند. گواه این سخن دو اثر مهم او یعنی جمهوری و قوانین است، که در آنها می توان اندیشه های سیاسی او را دریافت. نوشته های سیاسی او نشانگر آن است که زندگی وی به عنوان فیلسوفی بزرگ، هیچگاه از سیاست و اجتماع دوران خود دور نبوده است. آمیختگی سیاست، متافیزیک، ...
بیشتر
افلاطون نخستین فیلسوفی است که اندیشه های سیاسی خود را در یک نظام سنجیده ی فلسفی بیان می کند. گواه این سخن دو اثر مهم او یعنی جمهوری و قوانین است، که در آنها می توان اندیشه های سیاسی او را دریافت. نوشته های سیاسی او نشانگر آن است که زندگی وی به عنوان فیلسوفی بزرگ، هیچگاه از سیاست و اجتماع دوران خود دور نبوده است. آمیختگی سیاست، متافیزیک، اخلاق و تربیت، در آثار افلاطون نشان می دهد که او در دوره ای پر کشاکش و مهم، در مسائل سیاسی و اجتماعی بوده است. از آنجا که هیچ اندیشه ای بدون گذر کردن از تنگناها و مجراهای تاریخی پدید نمی آید، سعی بر آن است که تاثیرات دوران پر افت و خیز و شکوفای یونان، یعنی قرن پنجم ق م را، بر اندیشه های سیاسی افلاطون بررسی نماییم. چراکه شناخت عوامل تاثیرگذار بر اندیشه ی یک فیلسوف، در فهم پژوهشگر برای یافتن جریان های تاریخی کمک خواهد کرد .
هاجر نیلی احمد آبادی؛ علی کرباسی زاده
چکیده
این مقاله بر آن است که به بررسی تطبیقی آزادی اجتماعی از دیدگاه دو فیلسوف و متفکر جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبائی و کانت بپردازد. در دو بخش نخست دیدگاه علامه و سپس دیدگاه کانت مطرح می شود و در بخش آخر مقایسه و تطبیق نظرگاه ای دو بیان می گردد. علامه آزادی حقیقی را آزادی از همه قیود، جز عبودیت الهی می داند اما کانت آزادی حقیقی را آزادی ...
بیشتر
این مقاله بر آن است که به بررسی تطبیقی آزادی اجتماعی از دیدگاه دو فیلسوف و متفکر جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبائی و کانت بپردازد. در دو بخش نخست دیدگاه علامه و سپس دیدگاه کانت مطرح می شود و در بخش آخر مقایسه و تطبیق نظرگاه ای دو بیان می گردد. علامه آزادی حقیقی را آزادی از همه قیود، جز عبودیت الهی می داند اما کانت آزادی حقیقی را آزادی اراده معرفی می کند. نظر این دو فیلسوف این است که انسان در ابتدا برای تشکیل زندگی اجتماعی مقاومت نشان می دهد اما نهایتا آن را می پذیرد و برای دوام جامعه و برخورداری از آزادی در اجتماع، قانون وضع می کند. علامه معتقد است قانون باید بر اساس توحید، معاد، اصول اخلاقی و مراعات جانب عقل باشد اما کانت اساس آن را اراده انسان و خویشتن راستین او می داند. این دو فیلسوف معتقدند قانون به تنهایی نمی تواند انسان را در برقراری آزادی اجتماعی یاری کند. علامه توحید و ایمان مبتنی بر اخلاق را پشتوانه قانون می داند و کانت قوانین اخلاقی نشات گرفته از عقل محض را لازمه آن معرفی می کند.