ساره امیری؛ امیر مازیار
چکیده
تحقیق پیش رو واکاوی ابعاد استتیکی اندیشۀ مارکس است در پرتو خوانش آن با رانسیر. خوانش استتیک مارکس با رانسیر ما را به نسبت دیالکتیکی حواس نزد مارکس رهنمون میسازد؛ حواسی که از یکسو میتوانند دستکاری و توزیع شوند و از سوی دیگر مبدل گردند به کلیدی برای فراروی از وضعیت موجود. این صورتبندی را «حواس بیگانهشده و در عین ...
بیشتر
تحقیق پیش رو واکاوی ابعاد استتیکی اندیشۀ مارکس است در پرتو خوانش آن با رانسیر. خوانش استتیک مارکس با رانسیر ما را به نسبت دیالکتیکی حواس نزد مارکس رهنمون میسازد؛ حواسی که از یکسو میتوانند دستکاری و توزیع شوند و از سوی دیگر مبدل گردند به کلیدی برای فراروی از وضعیت موجود. این صورتبندی را «حواس بیگانهشده و در عین حال رهاییبخش» مینامیم و در تلاشایم تا دوگانگی آن را در متن آثار مارکس به کمک مفاهیم رانسیریِ «توزیع امر محسوس» و «بازتوزیع امر محسوس» شرح دهیم تا در انتها مفهوم شیوۀ تولید را بر اساس سویههای استتیکیاش بازتعریف کنیم. در این خوانش، میتوان دید که تمامی قلمرو امر محسوس بهروی فلسفۀ مارکس گشوده است و میتوان مارکسای را یافت که شخصیت مستقل احساس و ادراک انسان را به رسمیت میشناسد. استتیک در این تحقیق در معنای مشخص «علم ادراک حسی» بهکار میرود.