مهدی محمدی؛ اصغر واعظی
چکیده
طباطبائی و مطهری فلسفة صدرا را یک فلسفة واقعگرایانه میدانند و در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مدعی نوعی واقعگرایی هستند. ایلهام دیلمان (Ilham Dilman) نیز معتقد است که رد واقعگرایی از سوی ویتگنشتاین سبب نمیشود که او یک تصوّرگرا باشد. بلکه ویتگنشتاین نیز به یک معنا واقعگرا محسوب میشود. این مقاله به بررسی و مقایسة واقعگراییِ ...
بیشتر
طباطبائی و مطهری فلسفة صدرا را یک فلسفة واقعگرایانه میدانند و در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مدعی نوعی واقعگرایی هستند. ایلهام دیلمان (Ilham Dilman) نیز معتقد است که رد واقعگرایی از سوی ویتگنشتاین سبب نمیشود که او یک تصوّرگرا باشد. بلکه ویتگنشتاین نیز به یک معنا واقعگرا محسوب میشود. این مقاله به بررسی و مقایسة واقعگراییِ مطرح در «اصول...» از سویی و واقعگراییای که دیلمان به ویتگنشتاین نسبت میدهد از سویی دیگر میپردازد.
ابوالفضل صبرآمیز
چکیده
بخش قابل توجهی از نظرات ویتگنشتاین متأخر درباره چیستی فهم است. ویتگنشتاین برای بررسی چیستی فهم و بحث ایجابی خود از فهم، ابتدا نشان میدهد که فهم چه نیست. از نظر او، در عرف، فهم یک احوال ویژۀ ذهنی دانسته میشود که سرچشمه کاربرد صحیح است. وی معتقد است که فهم یک امر ذهنی نیست. منظور او از اینکه فهم امر ذهنی نیست، این است که فهم نه یک تجربۀ ...
بیشتر
بخش قابل توجهی از نظرات ویتگنشتاین متأخر درباره چیستی فهم است. ویتگنشتاین برای بررسی چیستی فهم و بحث ایجابی خود از فهم، ابتدا نشان میدهد که فهم چه نیست. از نظر او، در عرف، فهم یک احوال ویژۀ ذهنی دانسته میشود که سرچشمه کاربرد صحیح است. وی معتقد است که فهم یک امر ذهنی نیست. منظور او از اینکه فهم امر ذهنی نیست، این است که فهم نه یک تجربۀ ذهنی، نه یک حالت ذهنی، نه یک فرآیند ذهنی و نه نوعی استعداد/ تمایل مغز است. در این مقاله ضمن بررسی نظر ویتگنشتاین دربارۀ اینکه چرا فهم هیچکدام از سه امور ذهنی (تجربه، فرآیند و حالت ذهنی) گفته شده در بالا نیست به ارزیابی نظر ویتگنشتاین پرداخته شده و نشان داده میشود که می-توان از منظرهای گوناگون دربارۀ این ادعا که فهم یک حالت، فرآیند یا تجربۀ ذهنی نیست، اعتراض کرد. به عبارت بهتر، نشان خواهم داد که ویتگنشتاین موفق نشده است که نشان بدهد فهم یک امر ذهنی نیست.
امیر صمصامی؛ جهانگیر مسعودی
چکیده
سوبژکتیویسم به مثابۀ یک طرح معرفتشناختی، از مؤلفات بنیادین تفکر مدرن شناخته میشود. این طرح با کوژیتوی دکارتی و تلقی انسان به عنوان «جوهر اندیشنده» پایهگذاری شد و با فلسفة استعلایی کانت و اعطای نقش خودبنیادی به بشر در عمل شناخت اهمیتی بیمانند در معارف بشری دوران جدید یافت. اما با آغاز قرن بیستم و تغییرات پارادایمیکی که ...
بیشتر
سوبژکتیویسم به مثابۀ یک طرح معرفتشناختی، از مؤلفات بنیادین تفکر مدرن شناخته میشود. این طرح با کوژیتوی دکارتی و تلقی انسان به عنوان «جوهر اندیشنده» پایهگذاری شد و با فلسفة استعلایی کانت و اعطای نقش خودبنیادی به بشر در عمل شناخت اهمیتی بیمانند در معارف بشری دوران جدید یافت. اما با آغاز قرن بیستم و تغییرات پارادایمیکی که در فلسفه رخ داد، اندیشههایی پدیدار شد که طرح سوبژکتیویسم، این بنیاد مستحکم تفکر مدرن را با چالشهای جدی مواجه کرد. در این میان، ویتگنشتاین یکی از فیلسوفانی است که در فلسفة خود بیشترین کوششها را در جهت گذار از این طرح به انجام رسانده است. این نوشتار میکوشد ضمن نسبتسنجی فلسفة متقدم و متأخر ویتگنشتاین با سوبژکتیویسم مدرن، نشان دهد که کوششهای ویتگنشتاین در هر دوره، تا چه حد در گذار از طرح سوبژکتیویسم کامیاب بوده است. بر همین اساس، بخش نخست مقاله با خوانش استعلایی از رسالۀ منطقی- فلسفی نشان خواهد داد که ویتگنشتاین در عین تلاش برای کنار گذاشتن طرح سوبژکتیویسم همچنان پایبند روش سوبژکتیویستی، کانت است و بخش دوم نیز ضمن اشاره به روش بدیع ویتگنشتاین در پرداختن به مسائل فلسفی، چگونگی گذار از سوبژکتیویسم را در اندیشه متأخر او واکاوی خواهد کرد.
علیرضا فرجی
چکیده
پرسش از زندگی و حیات پیشینهای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئلهای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهرههای گوناگونی به خود گرفتهاست. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری میشود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفة دین درآمدهاست. همچنین، در میان نحلههای فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت ...
بیشتر
پرسش از زندگی و حیات پیشینهای به درازای تاریخ بشر دارد و مسئلهای است که در تطور تاریخ اندیشه، چهرههای گوناگونی به خود گرفتهاست. امروزه این پرسش با جدیت بیشتری پیگیری میشود تا بدانجا که حتی در محافل دانشگاهی به شکل گرایشی از فلسفة دین درآمدهاست. همچنین، در میان نحلههای فلسفی گوناگون معاصر، فیلسوفان تحلیلی و زبانی با دقت و ژرفکاوی ویژهای ساختار گوناگون گزارههای زبان را تحلیل کردهاند که تا حدودی در نگرشهای رسالة منطقی ـ فلسفی ویتگنشتاین ریشه دارد. بنابراین، تحلیل ساختار منطقی پرسش از معنای زندگی و درستی یا نادرستی طرح آن در اندیشة ویتگنشتاین جذاب و نوین است؛ زیرا از یک سو، در اندیشة دوپارة وی، گزارههای برخی از علوم، مانند اخلاق، فلسفه، هنر، دین و متافیزیک به دلیل همسو نبودن با معیارهای منطقی زبان، مهمل و بیمعنا هستند و از سوی دیگر، باورهای ایمانی و عملگرایانة وی، جلوهای متفاوت به برداشتها از زندگی و حیات انسان دادهاست. از این رو، تلاش ما این است که در مقالة حاضر، تناقض موجود در اندیشة ویتگنشتاین را در تناسب با پرسش مهم معنای زندگی بسنجیم و پاسخ احتمالی او را نقد و بررسی کنیم.
رضا مثمر
چکیده
ویتگنشتاین متأخر در آرای دورة متقدم خود که در رسالۀ منطقی-فلسفی ابراز شدهاند بازنگری کرده است. پل هریچ در بخشی از اثر تازة خویش فرافلسفة ویتگنشتاین (2012) به تشریح و بررسی این انتقادها در پژوهشهای فلسفی پرداخته است.در این مقاله میکوشم نشان دهم تصویر هریچ از نقدهای ویتگنشتاین متأخر تصویری نادرست، فاقد پشتیبانی متنی و متکی بر فرضهایی ...
بیشتر
ویتگنشتاین متأخر در آرای دورة متقدم خود که در رسالۀ منطقی-فلسفی ابراز شدهاند بازنگری کرده است. پل هریچ در بخشی از اثر تازة خویش فرافلسفة ویتگنشتاین (2012) به تشریح و بررسی این انتقادها در پژوهشهای فلسفی پرداخته است.در این مقاله میکوشم نشان دهم تصویر هریچ از نقدهای ویتگنشتاین متأخر تصویری نادرست، فاقد پشتیبانی متنی و متکی بر فرضهایی متعارض با هم است. نخست تصویری مجمل از مابعدالطبیعۀ رساله به ترسیم خواهم کرد. از آن پس درک هریچ از مفهوم «شیء» در رساله را توضیح خواهم داد. در بخش سوم روایت هریچ از سه ایراد (T3)، (T4) و (T6) ویتگنشتاین متأخر بر هستی شناسی رساله را توضیح خواهم داد. در نهایت به نقد تصویر هریچ خواهم پرداخت و استدلال خواهم کرد روایت وی از آرای ویتگنشتاین متأخر دربارۀ هستی شناسی رساله به جهت شواهد متنی ضعیف و از لحاظ فلسفی نامنسجم و متناقض است.
خدیجه حسن بیک زاده؛ میر سعید موسوی کریمی
دوره 11، شماره 42 ، تیر 1394، ، صفحه 43-58
چکیده
استدلال زبان خصوصی از مهمترین مباحث دورة دوم فلسفی ویتگنشتاین بهشمار میرود. آنچه در این باب اهمیّت دارد، این مسئله است که آیا انسان میتواند در خلوتگاه خود، زبانی اختصاصی ایجاد نماید که الفاظ آن تنها برای خود او معنادار باشد؟ ویتگنشتاین با ارجاع به فقدان شرط معناداری هویّات درونی و احساسات و نیز با ردّ خصوصی بودن الفاظ و عبارات ...
بیشتر
استدلال زبان خصوصی از مهمترین مباحث دورة دوم فلسفی ویتگنشتاین بهشمار میرود. آنچه در این باب اهمیّت دارد، این مسئله است که آیا انسان میتواند در خلوتگاه خود، زبانی اختصاصی ایجاد نماید که الفاظ آن تنها برای خود او معنادار باشد؟ ویتگنشتاین با ارجاع به فقدان شرط معناداری هویّات درونی و احساسات و نیز با ردّ خصوصی بودن الفاظ و عبارات و بیان توهّمی بودن آن، مدّعی است که چنین زبانی قابل تصوّر نیست، چراکه باور دارد زبان احساس وابسته به دنیای فیزیکی است و شکلگیری یک زبان مرهون بهکارگیری گرامری است که تنها در اجتماع زبانی تکوّن مییابد. در مقالة حاضر، ابتدا به شرح مفهوم «دروننگری» خواهیم پرداخت تا درک بهتری از دیدگاه وی در باب استدلال زبان خصوصی بهدست آوریم. در گام بعدی، دیدگاه ویتگنشتاین را در باب استدلال زبان خصوصی که مبتنی بر دو مفهوم کلیدی شرط معناداری و استدلال پیروی از قاعده است، مورد بررسی قرار داده، نشان خواهیم داد که او چگونه با یک برداشت واقعگرایانه از معنا، استدلال خود را صورتبندی میکند.
عبدالرزاق حسامی فر
دوره 11، شماره 41 ، فروردین 1394، ، صفحه 49-68
چکیده
یکی از نظریات مهم ویتگنشتاین متأخر، نفی زبان خصوصی است؛ زبانی که معنای واژگاناش را تنها کاربر آن زبان میداند. ویتگنشتاین در استدلال خاطرهنویس برای اثبات امتناع زبان خصوصی میگوید که محال است شخص بتواند احساس خودش را با نشانهای مثل «S» نامگذاری کند و آن را در دفتر خاطراتش یادداشت کند و بعد از آن بخواهد تکرار آن احساس را ...
بیشتر
یکی از نظریات مهم ویتگنشتاین متأخر، نفی زبان خصوصی است؛ زبانی که معنای واژگاناش را تنها کاربر آن زبان میداند. ویتگنشتاین در استدلال خاطرهنویس برای اثبات امتناع زبان خصوصی میگوید که محال است شخص بتواند احساس خودش را با نشانهای مثل «S» نامگذاری کند و آن را در دفتر خاطراتش یادداشت کند و بعد از آن بخواهد تکرار آن احساس را نیز در آن دفتر یادداشت کند. از این استدلال تفسیرهای متفاوتی شدهاست. برخی آن را استدلالی علیه اعتبار حافظه دانستند و برخی آن را تأکیدی بر ضرورت وجود قواعدی برای کاربرد واژگان در یک زبان بهشمار آوردند. تشکیک در اعتبار حافظه گاهی به توان حافظه بر نگهداری احساس آغازین و گاهی به توان حافظه بر یادآوری درست کاربردهای یک نشانه در گذشته مربوط میشود. مفسران بیشتر شق نخست را برگرفتند و به هر حال امکان احراز درستی عملکرد حافظه را در زبان خصوصی به این دلیل منتفی دانستند که معیاری عینی برای بازسنجی کاربردهای یک نشانه وجود ندارد. در این مقاله برخی تفاسیر از استدلال خاطرهنویس بررسی شدهاست.
مصطفی حسینی کلگار؛ محمد محمدرضایی
دوره 10، شماره 39 ، مهر 1393، ، صفحه 59-94
چکیده
چکیده
در باب ایمانگرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفولافتاده: اولاً آیا "ویتگنشتاین" صراحتاً از ایمانگرایی دفاع کردهاست؟ و ثانیا آیا ایمانگرایی از اندیشههای او. قابل استنباط میباشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمانگرایی، نشان دادهشده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزههای ...
بیشتر
چکیده
در باب ایمانگرایی ویتگنشتاینی دو پرسش مغفولافتاده: اولاً آیا "ویتگنشتاین" صراحتاً از ایمانگرایی دفاع کردهاست؟ و ثانیا آیا ایمانگرایی از اندیشههای او. قابل استنباط میباشد؟ در مقاله حاضر پس از پژوهشی در چیستی ایمانگرایی، نشان دادهشده ادعای انتساب ایمان گروی به ویتگنشتاین اغلب بر مبنای تفسیری خاص از بخشی از آموزههای «پژوهشهای فلسفی» او بودهاست. دقت و تأمل در مجموع آراء ویتگنشتاین بهویژه در «فرهنگ و ارزش» و «درس گفتارها» نشان میدهد ادله و شواهد متعددی در نفی ایمانگرایی ویتگنشتاین وجود دارد که میتواند بدیل نظریه رایج باشد. همچنین بایستی متوجه بود استنتاج ایمانگرایی از تمایز میان بازی زبانی دین و غیر آن به نوعی خلط نظریه بازیهای زبانی بهعنوان نگره فهم و معنا با نظریه استنتاج و قضاوت است و نهایتاً آنکه پیگیری سیر اندیشه دینی نزد ویتگنشتاین به نوعی نظر متداول تقسیم ساحتهای فکری او. به دو دوره را دچار چالش مینماید.