علی اکبر احمدی افرمجانی؛ عبدالله سالاروند
چکیده
کانت در نقد اول اصول متافیزیک طبیعت را و در نقد دوم اصول متافیزیک اخلاق را ترسیم کرد. چون این دو نوع اصول از هم متمایز بودند میان طبیعت و اخلاق گسستی پدید آمد که کانت از آن به خلیج یا مغاک تعبیر کرد و تأکید ورزید که ناپیمودنی است؛ یعنی اگر فقط نقدهای اول و دوم را لحاظ کنیم باید به ثنویت یا دوپارگیِ مطلقِ سوبژکتیویته گردن بنهیم. اما در ...
بیشتر
کانت در نقد اول اصول متافیزیک طبیعت را و در نقد دوم اصول متافیزیک اخلاق را ترسیم کرد. چون این دو نوع اصول از هم متمایز بودند میان طبیعت و اخلاق گسستی پدید آمد که کانت از آن به خلیج یا مغاک تعبیر کرد و تأکید ورزید که ناپیمودنی است؛ یعنی اگر فقط نقدهای اول و دوم را لحاظ کنیم باید به ثنویت یا دوپارگیِ مطلقِ سوبژکتیویته گردن بنهیم. اما در نقد سوم این وظیفه را بر عهده میگیرد که امکان گذار میان این دو پاره را تبیین کند و سوژه را به وحدت برساند.
در این مقاله میکوشیم معنای این سخن را که میان طبیعت و اخلاق گذار رخ میدهد تبیین کنیم و در وهلۀ دوم نشان میدهیم که این گذار چگونه رخ میدهد. اما قبل از آن، باید تعابیر استعاری «خلیج» یا «مغاک» را به تعابیر منطقی برگردانیم تا صورتبندی مسئله به شکل درست خود درآید. به محض انجام این کار «معنا»ی گذار و چیستی آن روشن میشود. برای ترسیم نحوۀ تحقق آن باید مفاهیم زیبا و والا را پیش بکشیم. گذار در امر زیبا در سه پدیده انجام میشود: علاقۀ عقلی به زیبا، پدیدۀ نبوغ و نمادبودن زیبا برای اخلاق؛ که هر سه بر اساس غایتمندی صورت طبیعت انجام میشوند. اما در امر والا که بیصورت است باید از این غایتمندی فراتر رفت. معلوم خواهد شد که والا از دو جنبه امکان گذار را نمایش میدهد: با پیش آوردن ایدۀ انسانیت و اخلاق و
دیگر با بازنمود زیباشناختی قوۀ عقل «بهعنوان هم نظری و هم عملی» که چیزی جز وحدت نیست.
احمدعلی حیدری؛ علی عزیزیان
چکیده
هدف این مقاله، بررسی ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی در فلسفة هنر نیچه با فلسفة شوپنهاور است. در این زمینه، ضمن بیان سابقة تفاسیر موجود در ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اراده، تصور، والا و زیبا، به بررسی نقاط قوّت و ضعف آن میپردازیم. سپس در بحثی تکمیلی و متفاوت با سنّت تفاسیر موجود، رابطة امر دیونیزوسی و آپولونی را در فلسفة اخلاق ...
بیشتر
هدف این مقاله، بررسی ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی در فلسفة هنر نیچه با فلسفة شوپنهاور است. در این زمینه، ضمن بیان سابقة تفاسیر موجود در ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اراده، تصور، والا و زیبا، به بررسی نقاط قوّت و ضعف آن میپردازیم. سپس در بحثی تکمیلی و متفاوت با سنّت تفاسیر موجود، رابطة امر دیونیزوسی و آپولونی را در فلسفة اخلاق شوپنهاور جویا میشویم. در فلسفة اخلاق، شوپنهاور خودخواهی اراده را اساس عمدة اعمال اخلاقی ما در نظر میگیرد. او این خودخواهی را به خودخواهی غیر منفعطتطلبانه تعبیر میکند که شامل خودخواهی ارادة زندگی و خودخواهی به شکل شرارت محض است. از این نظر که خودخواهی اراده همان آریگویی به اراده است، نیچه آنها را با تغییر ارزشگذاری، اساس فلسفة هنر خود قرار دادهاست و نامهای دیونیزوسی و آپولونی را به آنها دادهاست. این امر، خودخواهانه بودن اشعار دیونیزوسی آرخیلوخوس و نیز آپولونی بودن حماسة هومر (سرود خودخواهی آشیل در پوشش حماسه) را با قوّت تمام توجیه میکند و دلیلی محکم برای ارتباط امر دیونیزوسی و آپولونی با اخلاق شوپنهاور است. همچنین، ارتباط عمیق فلسفة نیچه را با اخلاق و ارزشگذاری که در همة زمینهها وجود دارد، در زمینة هنر نشان میدهد. به این ترتیب، علاوه بر اراده، تصور، زیبا و والا در فلسفة اخلاق شوپنهاور، جوانب مختلف امر دیونیزوسی و آپولونی نیز آشکار میشود و ما را به تعریفی جامع از آنها میرساند، البته تا جایی که به فلسفة شوپنهاور مربوط هستند.