خشایار برومند؛ علی اصغر مصلح
چکیده
از دستاوردهای مشارکت هیدگر در طرح رویکرد دازینکاوانه در روانپژوهی، نقد بنیادین رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی در این حوزه است. مسئلة کانونی در این زمینه، الگو قرار گرفتن علوم طبیعی برای پژوهشهایی است که روانپژوهان بدان اشتغال دارند. در این مقاله، با تکیه بر رویکرد مدارد باس، به وجوه مختلف چنین نقدی بهعنوان زمینهساز پدیدآمدن ...
بیشتر
از دستاوردهای مشارکت هیدگر در طرح رویکرد دازینکاوانه در روانپژوهی، نقد بنیادین رویکردهای مبتنی بر علوم طبیعی در این حوزه است. مسئلة کانونی در این زمینه، الگو قرار گرفتن علوم طبیعی برای پژوهشهایی است که روانپژوهان بدان اشتغال دارند. در این مقاله، با تکیه بر رویکرد مدارد باس، به وجوه مختلف چنین نقدی بهعنوان زمینهساز پدیدآمدن تحولات ایجابی در علوم روانی میپردازیم. محدودیت محاسبهگرایی، مسئلة واقعیت، مسئلة تبیین علمی ادراک، و خلط میان انگیزه و علّت رفتار انسانی چهار مؤلفهای است که در این خصوص موردتوجه قرارمیدهیم. درحالیکه بیتأمل رهاشدن موضوعات مورداشاره میتواند مطلقانگاری نسبت به علوم طبیعی بهعنوان الگوی حقیقی فعالیت علمی در پژوهشهای روانی را بههمراه داشته باشد، پرسشگری، روانشناسان، روانپزشکان و تمامی پژوهشگرانی که به ادراک، رفتار و فهم تجارب انسانی میپردازند را دستکم از جزماندیشی در این عرصه رها میکند و مسئلهسازبودن ادعاهایی بیپایه همچون استقلال روانپژوهی از فلسفه، که دستکم از قرن نوزدهم میلادی، و با آغاز شکلگیری روانشناسی جدید، سوءتفاهمهایی را در این عرصه پدید آورده است، روشن میسازد.